به گزارش پژوهشگاه ميراث فرهنگي و گردشگري، احسان يغمايي، سرپرست برنامه پژوهشهاي باستانشناسي راهشاهي هخامنشي گفت: در اين فصل افزون بر بازنگري مواردي از محدودههاي بررسي شده پيشين، برخي مناطق بررسي نشده نيز مورد مطالعه و تحقيق قرار گرفت.
يغمايي تأكيد كرد: در چارچوب اين طرح به شناسايي يا بازبيني بيش از ۱۳۰ اثر و محوطه پرداختيم و توانستيم با پيمايش مسير و مناطق نورآباد ممسني، خلار، شول و سنگر، كازرون، گويوم، شيراز، باجگاه، زرقان، سپيدان، بيضا و مرودشت نشانههاي اين راه را شناسايي كنيم.
به گفته اين باستانشناس پيشكسوت در اين مسير، افزون بر منزلگاهها و دژهاي ديدهباني، قطعاتي از جادههاي سنگفرش باستاني هم كشف شد. يغمايي يافتن تعدادي پايه ستون در مناطق نورآباد و مرودشت، و قطعاتي از جاده سنگفرش در مناطق كازرون، مرودشت و سپيدان را ازجمله مهمترين يافتههاي اين فصل دانست و تصريح كرد: نتايج 3فصل پژوهش حاضر در آينده نزديك بهصورت كتابي توسط پژوهشگاه ميراث فرهنگي و گردشگري انتشار خواهد يافت. وي افزود: يكي از آثار مهم تاريخي و فرهنگي ايران راهي كهن است كه در متون كلاسيك يوناني از آن به «راه شاهي» هخامنشي ياد كردهاند.
او با بيان اينكه با وجود اهميت اين راه كهن تاكنون پژوهش باستانشناسي درخوري درباره آن انجام نگرفته بود، افزود: در 3فصل برنامه باستانشناسي حاضر تلاش شده است تا مسير اين راه كهن در حد فاصل شوش در خوزستان تا تخت جمشيد در استان فارس شناسايي شود. اين باستانشناس پيشكسوت، جادهشاهي هخامنشي را يك شبكه پيامرساني شگفتانگيز و جزئي از تشكيلات اداري هخامنشيان دانست و افزود: اداره امور اين شاهنشاهي گسترده عهد باستان از هند تا مديترانه از طريق اين راه و شاخههاي فرعي آن انجام ميگرفت.
او گفت: با گذشت بيش از 2هزارسال از زمان ساخت اين راه، يافتن بقاياي آن بهويژه با توجه به تغييرات گستردهاي كه با توسعه شهرها و اجراي برنامههاي عمراني در سراسر كشور انجام گرفته، دشوار بود. وي با اشاره به اين نكته كه كوشش گروه در اين فصل از كاوش صرف شناسايي مسير راه در محدوده ميان نورآباد تا تخت جمشيد شد، تصريح كرد: با بررسي مسير و سنجيدن وضعيت طبيعي و جغرافيايي آن، علاوه بر مطالعه و بازنگري دادههاي تاريخي و مطالعات پيشين باستانشناسي به شناسايي بقاياي راه شاهي پرداخته شد.
يغمايي افزود: اگرچه پيشينه پژوهشهاي باستانشناسي در اين زمينه به حدود يك سده ميرسد، اما هيچگاه پيوسته، منسجم و متمركز نبود و گسست داشت؛ درحاليكه در دهههاي گذشته بخشهاي گوناگون كشور با دقتي درخور بررسي شد، اما چون بر اين موضوع متمركز نبود دستاوردهاي آن براي اين منظور در عمل چندان سودمند نبود. اين باستانشناس بهروز نبودن اطلاعات محوطههاي شناسايي شده پيشين را از دشواريهاي ديگر دانست و افزود: از زمان انجام آن پژوهشها تا امروز، شناخت ما از مواد فرهنگي اين دوران دگرگون شده است. به گفته وي، نابودي يا تسطيح و تخريب شماري از محوطهها بهويژه در دشتهاي بارور نيز شناسايي محوطههاي هخامنشي را دشوار ميكند.