تاریخ انتشار: ۱ شهریور ۱۳۹۶ - ۱۵:۰۰

زیتا ملکی: از نمی‌توانی‌ها: مثل رودخانه که هرچه کنارش بایستی و زار بزنی

هرچه‌قدر زانو بزني و فرياد بزني

هرچه‌قدر پابه‌پايش

بدوي و

بدوي و فرياد بزني

نمي‌تواني مانع رفتنش شوي...

درست مثل رودخانه

دارد مي‌رود

 

 

  • رسيدن فصل‌ها و نرسيدن ميوه‌ها

 

برايم از رسيدن فصل‌ها و ميوه‌ها مي‌گويي

و نمي‌داني

توت‌ها

-اگر بماني- شيرين و

اگر بروي زهرمار مي‌شوند