دكتر ايرج نيكسرشت در جايگاه محققي كه تمركزش روي تاريخ علم بهويژه در دوران دانشمندان اسلامي است در گفتوگويي با تشريح اين روند ميگويد كه براي توليد علم در دوران جديد بايد سنت علمي و پيشينه تاريخي توليد علم كشورمان مطالعه و شناخته شود و تأكيد ميكند كه خودش طرفدار علم جديد با بررسي پيشينه اسلامي است. وي با ارزيابي شرايط علمي حال حاضر كشور با صراحت به اين نكته اشاره ميكند: ما تا زماني كه سنت علمي خود را نشناسيم نميتوانيم چيز جديدي توليد كنيم و اين يكي از دلايل سرعت پايين رشد توليد علم در ايران است.
- بسياري از صاحبنظران معتقدند براي بررسي جايگاه فعلي علم و توليد آن در كشورمان نياز به مطالعه تاريخ علم در كشور داريم. چرا تاريخ علم مهم است؟
امروز ما با علم جديد سروكار داريم و تمام شئون زندگي ما اعم از صنعت، كشاورزي، تجارت و... آميخته با علم جديد است و از سوي ديگر هر كشوري براي خود سابقهاي علمي دارد و اگر علم جديد بخواهد در آن كشور بهصورت عملي بهكار گرفته شود بايد علم قديم آن كشور شناخته شود. ما چارهاي جز شناخت سنت علمي خودمان نداريم و براي اين منظور بايد تمدن گذشتهمان را مورد واكاوي قرار دهيم. به اعتقاد من براي شناخت هر ملتي بايد به سراغ شناخت فرهنگ و تمدن و جايگاه علم در ميان آنها رفت. اين نكته مشهور است كه تمدن اسلامي در دورهاي از زمان شكوفا بوده و مانند آن دوره در هيچ كشوري در اروپا، آمريكا، شرق آسيا و آفريقا وجود نداشته است. در تعريف تمدن بايد گفت كه تمدن به مرحلهاي از زندگي بشر اطلاق ميشود كه بشر پيشرفت و تحولي كرده و ابزارمند شده و با ايجاد تحول به زندگي خود رفاه بخشيده باشد. در واقع تمدن به حوزه خلاقيت انساني مرتبط با علم و فناوري(تكنولوژي) اشاره ميكند و داراي 3ركن خط، فناوري (تكنولوژي) و علم است. بنابراين براي شناخت تمدن اسلامي بايد حتما علم و فناوري دوره اسلامي را بشناسيم. معتقدم براي شناخت تمدن اسلامي بايد اين روند علمي را بشناسيم و چون رشتهاي به نام تاريخ علم در ايران وجود نداشت ما نتوانستيم تمدن گذشته خود را بهخوبي بشناسيم. دليل اصلي براي مطالعه تاريخ علم، بهخصوص دوره اسلامي اين است كه ما تاريخ تمدن اسلامي، دلايل شكوفايي و افول آن را براي حال و آينده بهكار گيريم.
- و به همان اندازه بايد تلاش كنيم نسبت خودمان با دنيا را بيابيم. درست است؟
از زماني كه بشر وجود داشته، علم نيز وجود داشته، اما واژه علم در طول تاريخ از نظر معنا و كاركرد آن در عمل دچار تحول شده است. مفهوم علم در 3 قرن قبل از ميلاد با علم افلاطون و ارسطو، علم دوران اسكندراني، علم دوران اسلامي و علم دوران جديد متفاوت است. علم در هر دوره با ابزارها و تكنيكهاي مختلفي قابل استفاده بوده و خاستگاههاي مختلفي داشته است و بعد به دورهاي رسيد كه علمهاي فيزيك، شيمي، رياضيات و... به شكل رشتهاي تخصصي درآمدند. در ارتباط با تاريخ علم در ايران به اعتقاد من علم محدود به يك منطقه نيست و مانند جريان آب جاري است و حتي اگر روابط سياسي كشورها با يكديگر قطع شود، روابط علمي ميان آنها وجود دارد. بنابراين هر وقت صحبت از علم در ايران ميكنيم بايد از علم پيش از تمدن اسلامي صحبت كنيم. علم جديد به سختي وارد ايران شد.
- اگر بخواهيم تاريخ علم را در 2حوزه تاريخ علم ايران و تاريخ علم دوره اسلامي بررسي كنيم، تاريخ علم دوره اسلامي از چه زماني شكل گرفته است؟
با گسترش جغرافيايي اسلام كه به مرور زمان شكل گرفت، زمينه برخورد آن با تمدنهاي مختلف فراهم شد. مسلمانان با ورود به ايران با تمدن بزرگ ايران باستان آشنا ميشوند، در لبنان و صحراي سينا با تمدن فينيقي، در مصر با تمدن اسكندراني و در شمال سوريه به سمت آسياي صغير با تمدن مسيحي برخورد كرده و با مراكز علمي آنها ارتباط برقرار ميكنند. اين تمدنها هركدام داراي علم بودند و مسلمانان سعي كردند آنچه را كه مورد استفادهشان است از علم اين تمدنها اخذ كنند. مسلمانان براي استفاده از علم اين تمدنها بايد با زبان آنها آشنا ميشدند، به همين دليل نهضت ترجمه در اوايل قرون اول و دوم هجريقمري بهعنوان توليد علم پيش آمد. شكوفايي نهضت ترجمه، در دوران عباسيان بود و جابربن حيان بنا به آنچه از آثارش بهدست آمده با زبانهاي يوناني و سرياني آشنا بوده است.
مراحلي كه مسلمانان با علم و دانش آشنا شدند را ميتوان به چند مرحله تقسيم كرد؛ دوره انفعال كه در آن فعال نيستند و مشغول نهضت ترجمه و شرح هستند كه حدود 150سال طول ميكشد. دوره توليد علم كه طي آن مترجماني مانند «كندي» در اپتيك، رياضي و... دانشمند و فيلسوف شده و صاحب نقد و نظر ميشوند و ميتوانيم بگوييم كه مسلمانان در دوره توليد علم موفق عمل ميكنند و در آن عصر سرآمد ساير تمدنها ميشوند. آثار و تحقيقات علمي كه در حوزه تاريخ علم دوره اسلامي صورت گرفته، بيشتر در زمينه تاريخ پزشكي، نجوم و رياضيات بوده است. با افزايش تحقيقات در حوزه علومطبيعي و فناوري كه پژوهشهاي كمتري در رابطه با آنها صورت گرفته است، شايد بتوان به دلايل روشني درباره فراز و فرود تمدن اسلامي دستيافت. با توجه به مطالعات و تحقيقات انجامشده در تاريخ علم، بهويژه در حوزه فيزيك و فناوري در تمدن اسلامي، مشاهده خواهيم كرد كه در اين دوره شكوفايي اين علم اتفاق افتاده است و دانشمندان مسلمان با توليد علم، تمدني را رقم زدند كه در نوع خود بينظير و قابل رقابت با ساير تمدنهاي كهن بود و حتي در برخي موارد سرآمد اين تمدنها بهشمار ميآمد. از قرن دهم و يازدهم ميلادي به بعد شكوفايي تمدن اسلامي چنان به اوج ميرسد كه تمدن اروپاي غربي شروع به ترجمه آثار علمي مسلمانان ميكند. بعد از اين دوره، دوران زوال را داريم كه تمدن اسلامي به دلايل مختلف سياسي و اجتماعي با ركود مواجه ميشود؛ البته در دوران ركود هم بدون علم نبوده است.
- توليد علم در ميان دانشمندان ايراني در چه رشتههايي شاخصتر بوده است؟
با مراجعه به پيشينه علميمان ميبينيم كه در تاريخ تمدن اسلامي مسلمانان تقريبا تمام علوم گذشته را ترجمه كردند و روي آنها تحقيقات جديدي انجام دادند كه نياز به بررسي مستقل هر يك از آنها وجود دارد؛ مثلا در اپتيك، كندي، ابن هيثم و ابوريحان بيروني و ابنسينا، كمالالدين فارسي و قايني در قرن هجدهم كه دانشمندي خراساني است، غياثالدين منصور دشتكي كه در شيراز بوده را بهعنوان چهرههايي برجسته در اين حوزه داريم اما بعد از كمالالدين فارسي كه شرحي بر كتاب «المناظر» ابن هيثم به نام «تنقيح المناظر» نوشته ما نوآوري در اپتيك نداريم. در نجوم نيز نجوم هندي و يوناني در قرنهاي اول، دوم و سوم ترجمه ميشود و بعد به ابوريحان بيروني و دانشمندان ديگري كه در اين حوزه كار كردند، ميرسيم. تا اينكه در مكتب مراغه قطب الدين شيرازي، خواجه نصيرالدين طوسي و مؤيدالدين عُرضي روي آن كار كردند و بعد در مكتب سمرقند رصدخانه سمرقند توسط الغبيگ تاسيس شد و غياثالدين جمشيد كاشاني، قاضيزاده رومي و ملاعلي قوشچي روي آن كار كردند. قوشچي حرفهاي جديدي در كتاب«فارسي هيأت» زده و سعي كرده تفاوتي ميان خودش و خواجه نصيرالدين طوسي در نجوم بگذارد و بهعنوان علمي مستقل كاربردي فلسفي و كلامي داشته باشد.
- امثال اين دانشمندان كه از آنها نام برديد چقدر در دنيا شناختهشده هستند؟
من درباره زمان حال صحبت نميكنم، هر چند كه در شرايط امروز چهرههايي چون كامران وفا و مرحوم مريم ميرزاخاني از افراد شناختهشده در دنيا هستند و امثال آنها كه در كشورهاي ديگر مشغول فعاليت هستند، زيادند. اما درباره دانشمندان قديم، مثلا كتاب «تذكره نصيريه در هيأت» خواجه نصيرالدين طوسي و تئوري جفت طوسي در اين كتاب در اروپا ترجمه و از آن استفاده شد. كتاب پزشكي ابنسينا، طب منصوري و الحاوي رازي نيز در اروپا ترجمه و تدريس شد. كتاب المناظر ابن هيثم نيز ترجمه شده و در اروپا مورد استقبال قرار ميگيرد؛ هر چند كه اين كتاب در تمدن اسلامي به بوته فراموشي سپرده ميشود. حتي خواجه نصيرالدين طوسي، بعد از حدود 2قرن از انتشار كتاب «المناظر» در اثر خود با عنوان «تحرير المناظر» نامي از ابنهيثم و ديدگاههاي نورشناسي وي نبرده تا اينكه در اوايل قرن هشتم، كمالالدين فارسي(از شاگردان قطبالدين شيرازي) شرح مفصل و مبسوطي بر « المناظر» مينويسد كه يك اثر ديگر بينظير در تاريخ علم دوره اسلامي است. بعد از كمالالدين فارسي، دانشمندان نورشناس ديگري ازجمله غياثالدين منصور دشتكي، قايني و غلامحسين جونپوري اشاراتي مختصر به برخي ديدگاههاي ابنهيثم دارند.
- توليد علم در ايران در چه دوراني در اوج و شكوفايي بوده و در چه مقاطعي با سكون مواجه بوده است؟
بعد از نهضت ترجمه، ما با شكوفايي توليد علم دانشمندان ايراني روبهرو هستيم. امثال كندي، رازي و ابوسعيد سجزي كه در سيستان بوده، براي درس خواندن به بغداد ميروند و ظرفيت علمي بالاي بغداد در آن دوران بسياري از دانشمندان را جذب خود ميكند. ما از سال 150تا 850 قمري با توليد علم مواجه هستيم. در دوران غزنويان، سلجوقيان و سامانيان بهدليل رقابت ميان پادشاهان خيلي نسبت به توليد علم توجه ميشود و مثلا سر ابنسينا ميان سلطان محمود و سلطان مسعود كشمكش ميشود و سَرِ ابوريحان بيروني هم همينطور. اين دوره، دوران رونق علمي در ايران بوده. سلطان سنجر نيز يكي از پادشاهاني بود كه در دورانش، توجه به علم زياد بود و بهرغم اينكه در دوران سلجوقيان اشعريون در مدارس نظاميه قدرت داشتند ولي فعاليت علمي به قوت خود انجام ميشد و عمر خيام و خازني به توليد علم مشغول بودند. فعاليت علمي را هيچگاه نميشود محدود كرد. بعد از قرنهاي سوم، چهارم، پنجم و ششم كه دوران شكوفايي علم است ما يك دوره فترت داريم اما در همين دوران هم فعاليت علمي مثلا در مراغه بعد از قرن هفتم هجري وجود داشته و از اين جهت ما هيچگاه افول علم را نداشتهايم چرا كه دانشمندان بزرگي چون خواجه قطبالدين شيرازي، نصيرالدين طوسي، مويدالدين عرضي در همين دوران در حال توليد علم بودند و بعد اين فعاليت در سمرقند و سپس شيراز و اصفهان وجود داشته است.
- با توجه به پيشينه تاريخ علم ايران، جايگاه فعلي توليد علم در ايران را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
صحبت درباره دوراني كه هستيم به دلايل مختلف مشكل است.يكي از دلايل تأكيد من روي مطالعه تاريخ علم و اينكه بدانيم علوم مختلف چگونه توليد ميشوند، بهدليل شرايط فعلي توليد علم دركشور است. ما تا زماني كه سنت علمي خود را نشناسيم نميتوانيم چيز جديدي توليد كنيم و اين يكي از دلايل سرعت پايين رشد توليد علم در ايران است. الان ما دانشگاه زياد داريم اما ديگر امثال ابن سينا، ابن هيثم، ابوريحان بيروني، محمدبن زكرياي رازي و خواجه نصيرالدين طوسي توليد نميشود. الان در تمام شهرهاي ايران رشته فيزيك، رياضي و پزشكي داريم اما ابن سينا و ابن هيثم توليد نميشود كه هنوز هم مورد توجه دانشمندان جهان هستند. ما فلسفه اسلامي و ملاصدرا را زياد ميخوانيم اما كتاب طبيعيات ابن سينا را نميخوانيم و هيچجا درس نميدهند، كتاب ابن هيثم را هيچ جا درس نميدهند. خب، ما چطور ميخواهيم سنت خودمان را بشناسيم؟ اساس تمدن اسلامي بر علم و فناوري است و وقتي آن را نميشناسيم، علم جديد نميتواند روي آن سوار شود. سنت علمي و علم جديد در روشها با هم تناقضهايي دارند كه بايد آنها را بشناسيم و مثلا بدانيم كه نقص فيزيك ابنسينا چيست.
- پيشنهاد و راهكار شما براي رونق توليد علم در كشور چيست ؟
مسئله بسيار پيچيده است. براي من سوال است كه چه رشته علمياي در دانشگاه ميبايست به اين مسئله بپردازد.امروز نياز به تربيت محققان داريم كه موضوعي زمان بر و تاسيس مركزي براي اين امر ضروري است. الان در ايران رشتهاي به اسم مطالعات علم وجود ندارد. اكنون تاريخ علم مانند فيزيك، پزشكي و علوم ديگر يك رشته است و بايد مراكزي باشند كه اين رشته را آموزش دهند. بايد به تاريخ علم مانند ساير علوم بلكه مهمتر از آن نگاه كنيم. با اينكه دوره جديد علم در بسياري موارد مديون دانشمندان مسلمان و ايراني است، ولي هيچ مركز تحقيقاتياي در اين زمينه در ايران وجود ندارد.
- كارنامه تحصيلي و علمي دكتر نيك سرشت
ايرج نيك سرشت در سال 1365از دانشگاه فردوسي مشهد دانشنامه فيزيك كاربردي با گرايش هستهاي دريافت و سپس در امتحان اعزام به خارج شركت كرد و در رشته انرژي فيزيكي با گرايش رآكتور در انستيتوي ملي پليتكنيك گرونوبل فرانسه پذيرفته شد، اما بهدليل قانون ممنوعيت ايرانيها در تحصيل در رشتههاي هستهاي تحصيلاتش ناتمام ماند و با تغيير رشته در رشته فلسفه در دانشگاه فرانشكنته فرانسه (FrancheComte) در شهر بوزانسون (Besacon) تحصيلات خود را ادامه داد و سال1996 ميلادي، دانشنامه كارشناسيارشد را در اين رشته دريافت كرد. او دكترايش را از دانشگاه سوربن پاريس در رشته تاريخ فلسفه -فيزيك گرفت و بعد از آن رشته تاريخ علم را با تمركز روي اينشتين در مقطع كارشناسي ارشد خواند. وي سال 1384به ايران بازگشت و بهعنوان استاديار پژوهشكده تاريخ علم دانشگاه تهران سرگرم تدريس و فعاليتهاي پژوهشي و تحقيقي در حوزه تاريخ علم دانشمندان دوره اسلامي است.