اين بار اما برخلاف گذشته، فعلا هيچ نشانهاي از خويشتنداري و تلاش براي كاهش تنش ديده نميشود. گروهي در آمريكا حرف از گزينه نظامي و تحريمهاي فلجكننده ميزنند و گروهي ديگر ميگويند بايد به ميز مذاكره با كرهشمالي بازگشت. دكتر محمدحسن دريايي، استاد و پژوهشگر ارشد خلع سلاح اعتقاد دارد كه حل بحران كره راهي به جز مذاكره و تعامل ندارد. به عقيده او در مسيرتعامل و مذاكره مهمترين الگوي موجود براي جامعهجهاني موفقيت برجام بهعنوان يك توافق در سطح بينالمللي است.
- كرهشمالي چرا با همه مشكلاتي كه به هر حال با وجود تحريمها و فشارهاي بهوجود آمده دارد، اينقدر روي آزمايشهاي هستهاي پافشاري ميكند؟ چه چيزي باعث شده تا همهچيز اين كشور با سلاح هستهاي گره بخورد؟
مسئله كرهشمالي و توانمندي هستهاي اين كشور موضوعي چندوجهي بهحساب ميآيد كه بازيگران منطقهاي و جهاني را درگير خود ميكند. شبهجزيره كره موقعيت ويژهاي دارد كه نقش بسزايي در امنيت جهاني داشته و بهخصوص بعد از جنگ جهاني دوم چندين بار مركز تنش بوده است. بهخاطر رقابتهاي قدرتهاي جهاني هميشه امنيت مهمترين متغير در اين بحث بوده است.
با جنگها و درگيريهاي متعددي كه صورت گرفته، كرهشمالي هويت خاصي را براي خودش تعريف كرده و براساس اين هويت قصد داشته كه به امنيت دست پيدا كند. امنيت در اين منطقه در قالب موارد متعددي ازجمله بحث هستهايزدايي در شبهجزيره كره پيش رفته است. بحث سر اين است كه كرهشمالي هستي خود را به توانمندي نظامي گره زده چون مدام خود را در معرض تهديدهاي حياتي ميبيند.
- جامعهجهاني و آمريكا يعني نتوانستهاند آنچه نگراني كرهشمالي بهحساب ميآيد را برطرف كنند و بهصورت واضحتر با مقامهاي اين كشور وارد تعامل شوند؟
پيامهايي كه براي اين كشور ارسال شده در برخي موارد مثبت بوده و كرهشمالي را به سمتي آورده كه بازيگر بينالمللي باشد و وارد تعاملات خوبي با كشورهاي ديگر و همسايگان شود و حتي به عضويت انپيتي دربيايد. يك روز قبل از اينكه در سال ۱۹۹۵ از انپيتي خارج شود، اما اين كشور درخواست خود را پس گرفت چون آمريكاييها در قالب توافقنامهاي تعهد كردند كه كمكهايي را به اين كشور كنند و بحث امنيت اين كشور تضمين شود.
اما بحثي كه در اين رابطه مطرح است اشتباه محاسباتي و سوءبرداشتي است كه در جامعهبينالمللي بهويژه آمريكا وجود دارد. آمريكايي كه با تعاملاتش كرهشمالي را وادار كرد در سال ۱۹۹۵ به انپيتي بپيوندد، چند سال بعد با خلف وعدهها و مشكللاتي كه بهوجود آورد، سبب شد كه كرهشمالي از انپيتي خارج شود. كرهشمالي پس از آن بهدنبال اين بوده كه بگويد كشوري است كه به توانمنديهايي دست پيدا كرده است. اگر از زاويه ديد كرهشمالي به قضيه نگاه كنيم، آنها هم ميگويند ما ميخواهيم از كشورمان در مقابل تهديدهايي كه مدام وجود دارد، دفاع كنيم.
- همين كرهشمالي اما در دوران گذشته هم وجود داشته است. سطح تنشها اما مثلا در دوران اوباما اينقدر ميان دو طرف بالا نرفته بود و به اين مرز خطرناك نرسيد.
بسياري از كارشناسان حوزه امنيت بينالمللي سياستهاي دولت كنوني آمريكا را غيرسازنده و تحريكآميز ميدانند. صحبتهايي كه ترامپ انجام داده يا مانورهاي نظامي صورتگرفته در منطقه هيچ كمكي به حل مسئله نكرده است. اعمال فشاري هم كه صورت گرفته اشتباه محاسباتي آمريكاييها را نشان ميدهد. مقامهاي واشنگتن روي فشار و تهديد تمركز كردهاند درحاليكه براي حل بحرانهاي امنيتي بهترين راه مذاكره و تعامل است. اين نظر بسياري از محققان حتي در كشورهاي غربي است. آنها حتي بيانيه دادهاند كه ترامپ در اقدامهايش تغيير وضعيت دهد.
اين انتقاد البته به كرهشمالي هم وارد است كه اين كشور يكطرفه پيش رفته است. صرف توانمندي نظامي براي يك كشور نميتواند قدرت به همراه بياورد، چون قدرت مولفههاي متعددي دارد. يكي از اين موارد عنصر ديپلماسي و نقش آن در افزايش قدرت يك كشور است.
- آمريكا و بهصورت كليتر جامعهبينالمللي بهنظرتان حالا ميتوانند وارد اين تعامل و مذاكره با كرهشمالي براي حل اين بحران شوند؟
مسئلهاي كه مشخص و مهم بهحساب ميآيد، اين است كه سياست فشار و تحريم درباره كرهشمالي جواب نداده است. هر چقدر آمريكاييها به سمتي رفتهاند كه تحريكآميزتر با اين كشور برخورد كرد و فشار بيشتري وارد كنند، كرهشمالي مسير خود را ادامه داده است. در رابطه با كرهشمالي كلا محور و روش برخورد بايد عوض شود و به سمت مذاكره پيش برود. اما حتي اگر فرض كنيم كه كرهشمالي حاضر به مذاكره شود، نخستين سؤالهايي كه آنها از خودشان خواهند پرسيد، چه خواهد بود؟ بدون شك آنها خواهند پرسيد كه چه سوابقي درباره مذاكره و تعامل در اين رابطه وجود دارد؟ آمريكا شريكي قابل اتكا در مذاكره است؟ ميشود به قول آمريكا اطمينان كرد؟
اين مسائل همه عناصري هستند كه ذهن كسي كه بخواهد به اين سمت حركت داشته باشد را درگير ميكند. نخستين مثال براي ارزيابي اين ماجرا هم نحوه تعامل آمريكاييها درباره برجام است و اينكه آمريكاييها در توافقهاي بينالمللي چقدر قابل اتكا هستند و چقدر به حرفهايشان ميشود اطمينان كرد؟ ميتوانند مانند يك دولت مسئول به تعهدات بينالمللي خود پايبند باشند؟ اين مسائل همه متغيرهاي تأثيرگذار در اين رابطه هستند.
- به توافق دوران رياستجمهوري بيل كلينتون اشاره كرديد. بهنظرتان آمريكاييها با عدمتعهد به اين توافق در دوران بوش باعث بيشتر شدن بياعتمادي شدند؟
بله، دقيقا و اين بياعتمادي بهتدريج بيشتر شد. روش برخورد كاملا اشتباه بوده است. صاحبنظران امنيت بينالملل اعتقاد دارند كه آمريكاييها بايد بهصورت كامل تغيير روش دهند. رژيم تحريم و فشار آن كارايي كه آنها فكر ميكنند را ندارد. آنها بايد با ديد جديدي وارد تعاملات بينالمللي شوند و نگرانيهاي مشروع كشورها را به رسميت بشناسند. امنيت براي همه بايد باشد. نبايد امنيت براي يك كشور هزينهاش ناامني براي كشور ديگري باشد يا اعمال فشار و الگوهاي قلدرمابانه را در پيش گرفت. بازيگران كليدي و در راس آنها آمريكا بهعنوان متحد استراتژيك كشورهاي منطقه كه تحتتأثير اين بحران قرار گرفتهاند بايد در اين زمينه با ديد و الگوي جديدي وارد شوند. بايد آن پيشزمينه ذهني را در كرهشمالي محو كنند كه آمريكا قابل اطمينان نيست و بتوانند وارد تعامل سازنده با كرهشمالي شوند.
- درباره نگاه جهاني به برجام و تأثير آن در تحولات بينالمللي گفتيد. برجام و دقت اجراي آن را چطور به حل بحران شبهجزيره كره مرتبط ميبينيد؟
ما دو الگو براي حل موضوعات بينالمللي داريم؛ يا از طريق جنگ يا صلح. جنگ و اعمال فشار نشان داده كه درباره كرهشمالي آمريكاييها نتوانستهاند كاري انجام دهند. كرهشمالي درصورت عمل آمريكا به تعهداتش ميتوانست اكنون يك عضو پايبند انپيتي باشد، مثل خيلي از كشورهاي ديگر تهديدي عليه اين كشور وجود نداشته باشد و نظام سياسي آن هم به رسميت شناخته شود.
اين عدمپايبندي آمريكا باعث شد كه كرهشمالي به سمت تسليحاتيشدن بيشتر پيش برود. تازهترين الگوي صلحآميز و مذاكره كه خيليها آنرا يك موفقيت جهاني ميدانند، برجام است. اگر اين برجام يك الگوي موفق در جامعهجهاني از سوي همه بازيگران ازجمله آمريكا باشد ميتواند الگويي براي همه باشد، اگر همان اشتباه محاسباتي در اين زمينه هم ادامه پيدا كند جز تنش، ديگر نتيجهاي بهدنبال نخواهد داشت.