قانون اساسی، انعکاس پویشهای ذهنی انسان آزاد و پایشهای تاریخی او جهت پاسداری از زیباترین و زرینترین هدیه اهوراییاست که پیگیری آن را در ساحت حیات جمعی و جماعت فعال ملی دنبال میکند و بر پیشبینی خردمندانه انسان هوشمند و هوشیار متکی است که با ترسیم وضعیتهای گوناگون حیات، دریافت پاسداری از اصالت آزادی در گرو پیریزی ادراک عمیق از اصالت قانون است.
آدمی و پاسداری از آزادی انسانی او؛ ساختاری از گزارههای جدی در کالبد قوانین لازمالاجرا را طلب میکند.
این قوانین باید حیات آدمی را به گونهای نقشبندی کند که صورتهای گوناگون تلقی از سرشت انسان را در حیات جمعی مدیریت کند و این مدیریت باید به شکلی نظاممند شود که استخوانبندی ساماندهی و سازماندهی قدرت و اعمال قدرت در لایهبندیهای گوناگون ساحت زندگی ملی را در خدمت حراست وپاسداری از اصالت انسان آزاد قرار دهد.
از این منظر باید اذعان دارم که قانون اساسی چکیده هوشمندی فرهنگی و هوشیاری تاریخی آدمی است.
هوشمندی فرهنگی، ترکیبی از عوامل فرهنگی را دربرمیگیرد که انسانهای فراهمسنگ (نخبگان، روشنفکران و سرآمدان) را در اتخاذ تصمیمهای بزرگ یاری میرساند.
به بیان دیگر هوشمندی فرهنگی را میتوان یک بسته یا مجموعه معرفتی درخصوص جامعه هدف دانست که فراهمسنگان را در اتخاذ تصمیمهای استراتژیک یاری میدهد و حیاتیترین تصمیم استراتژیک بشر تمسک به هوشیاری تاریخی انسان معرفتجو و سیاستپوی است که او را به سمت هستی بخشی به آزادی تعریف شده در کالبد قانون اساسی هدایت میکند؛ این تلاشی است که هستی آزادی را در راستای جامعه پاسداری میکند.
هوشمندی فرهنگی، دانش درک شاخصهها و عوامل فرهنگی و تأثیر آن در برنامهریزی و هدایت رفتار در حیات ملی و فراملی است و از همین رو ترکیببندی و محتواپردازی اساسی ملتهای مختلف در فضاهای تاریخی گوناگون، پژواک هوشمندی تاریخی آن ملت برای ساماندهی قدرت و اعمال آن در کالبد جامعه ملی است.
چه نگاه فراهمسنگان ملی به انسان و سرشت طبیعی او مانند ارسطو یا هابز، نگرش زمینی محورانه بوده و آدمی را دارای سرشت حیوانی بدانند و چه مانند افلاطون نگاهی آسمانی گرانه داشته و آدمی را نیکوسرشت و دارای خصایل مثبت تصور کنند پاسداری از اصالت آزادی در واقعیت جامعه ملی در گرو احترام به قانون اساسی است.
اصالت قانون اساسی در گرو پاسداری از آزادی تعریف شده، در کالبد مواد مندرج در قوانین پذیرفته شد و مهمور شده توسط آرای آزادانه ملتهاست. لذا قوانین اساسی بیش و پیش از هر چیزی در خدمت انسان آزاد و آزادی انسان در حیات جمعی اوست.
این قوانین اگرچه دارای ابعاد دوگانه قدرت نرم و قدرت سخت و اعمال آنها در تدبیر امور جامعه هستند اما هدف عملیاتی هر دو وجه قدرت نرم و سخت در این چشمانداز در خدمت انسان آزاد و به هدف پاسداری از آزادی انسان است و بر همین اساس حکومتها در مقام عناصر عینی اعمال قدرت، مشروعیت خود را از حاکمیت در مقام عنصر ذهنی قدرت میگیرند؛ و خمیرمایه حاکمیتها و مشروعیت آنها در حفظ اصالت آزادی انسان از مسیر احترام به اصالت قانون حاصل میشود.
هرگز نمیتوان بدون پاسداشت اصالت آزادی و اصالت قانون، مدعی عدالت بود.