تحقيقات در اين پرونده از چند وقت پيش با شكايت پسري نوجوان در اداره آگاهي پايتخت شروع شد. پسر نوجوان در توضيح ماجرا گفت: چند ماهي ميشد كه دوستم مرا عضو يك گروه تلگرامي كرده بود كه تمام اعضاي آن پسران 15تا 20ساله بودند.
در آنجا از اخبار روز گرفته تا اتفاقات عجيب صحبت ميكردند و من هم گاهي در بحثهاي آنها شركت ميكردم.
وي ادامه داد: چند روز پيش بحثشان در مورد اشياي عتيقه و زيرخاكي بود كه من در گروه نوشتم آرزويم اين است كه كلكسيوني از زيرخاكيها را جمعآوري كرده و در اتاقم نگه دارم. چند دقيقهاي از پيام من در گروه نگذشته بود كه يكي از اعضاي گروه به من پيام شخصي فرستاد و گفت به تازگي از چوپاني يك عتيقه به امانت گرفته كه بهنظر ميرسد ارزش زيادي دارد.
او با چربي زباني مدعي شد كه اگر مشتري خوب برايش پيدا كنم حتي تا يك ميليارد تومان هم ميتوانم آن را بفروشم و يكشبه پولدار ميشوم. حرفهاي دوست تلگرامي كه خودش را مجيد معرفي كرده و از اعضاي اصلي و فعال گروه بود مرا وسوسه كرد تا وارد بازي او شوم اما خبر نداشتم كه او نيت شومي در سر دارد.
وي ادامه داد: يك روز بعد با مجيد قرار گذاشتم و او مجسمهاي نشانم داد و گفت ميتواني 3ميليون تومان به مرد چوپان بپردازي و عتيقه را از او بخري، پس از آن در فرصتي مناسب مجسمه عتيقه را كه قدمت تاريخي دارد با قيمت بالايي بفروشي و به هرآنچه كه در زندگي آرزو داري برسي. وي ادامه داد: دو روز بعد براي دومين بار با مجيد قرار گذاشتم تا همراه يكديگر پيش چوپاني كه عتيقه را پيدا كرده برويم. ميگفت مرد چوپان از آشنايانش است و ميتواند برايم تخفيف هم بگيرد.
از همه جا بيخبر 3ميليون تومان پول به بهانه خريد لپتاپ از پدرم قرض گرفتم و به محل قرار رفتم. آن روز سوار موتور مجيد شدم و او به سمت جنوب تهران رفت. هوا گرگ و ميش بود و روبه تاريكي ميرفت كه مجيد وارد اتوبان بهشت زهرا شد. پس از آن به سمت بيابانهاي اطراف آنجا رفت و درحاليكه من تصور ميكردم تا دقايقي بعد به چوپاني كه مجسمه عتيقه را پيدا كرده ميرسد، ناگهان مجيد به سمتم هجوم آورد و با تهديد مرا مورد آزار و اذيت قرار داد. من حسابي وحشت كرده بودم اما جرأت نميكردم فرياد بزنم چرا كه مجيد تهديد ميكرد كه اگر حرفي بزنم با دستانش مرا خفه كرده و جانم را ميگيرد. آنجا بود كه پي بردم تمام داستان او دروغ بوده تا به بهانه فروش عتيقه، نقشه شوم خود را اجرا كند.
شاكي در ادامه گفت: مجيد حتي از من فيلم سياه تهيه كرده و تهديد كرد كه اگر به كسي حرفي بزنم، فيلمها را در گروههاي تلگرامي و اينستاگرام منتشر كرده و آبرويم را ميبرد. پس از آن مجيد 3ميليون تومان پولي راهم كه همراهم بود به همراه زنجير طلا، ساعت و موبايل گرانقيمتم سرقت كرد و متواري شد. من كه درتاريكي شب در بيابانها سرگردان بودم به سختي خودم را به جاده رساندم اما از ترسم به كسي حرفي نزدم.
اما اين تمام ماجرا نبود چرا كه عتيقهفروش قلابي باز هم با تهديد طعمهاش را به خلوتگاه شيطاني كشاند. شاكي در ادامه گفت: پس از اين ماجرا بهشدت دچار افسردگي شده بودم و حال خوبي نداشتم تا اينكه چند روز بعد دوباره مجيد با من تماس گرفت و تهديد كرد كه اگر به محل قرار با او نروم فيلم سياه را در فضاي مجازي پخش ميكند. من از ترسم مجبور شدم كه تسليم نيتهاي شيطاني مجيد شوم اما وقتي ديدم دستبردار نيست و نقشه اخاذي هم در سر دارد تصميم به شكايت گرفتم.
- اعتراف به نقشه شوم
وقتي پسر نوجوان اين شكايت را مطرح كرد، تحقيقات در اين خصوص آغاز شد و گروهي از كارآگاهان با دستور قاضي دادسراي جنايي پايتخت، متهم را به دام انداختند. پسر20ساله به نام مجيد اگرچه در بازجوييها اصرار داشت كه بيگناه است اما وقتي فيلم سياه در گوشي موبايل او كشف شد چارهاي جز اقرار به جرم خود نديد.
متهم گفت: من در گروهي كه عضو بودم خيلي فعاليت داشتم. يكي از شبها وقتي شاكي درخصوص علاقهاش به عتيقه و زيرخاكي گفت، وسوسه شدم تا او را فريب بدهم. ايده اين نقشه هم همان لحظه به ذهنم خطور كرد و برنامهريزي قبلي نداشتم. وي ادامه داد: آن شب وقتي به شاكي پيام دادم و اشتياق او را ديدم، وسوسههاي شيطاني سراغم آمد تا به بهانه فروش عتيقه او را به محل قرار بكشانم.
راستش اصلا فكرش را نميكردم كه شاكي شكايت كند، تصور ميكردم با تهيه فيلم سياه از ترس آبروريزي هرگز فكر شكايت به سرش نميزند اما تصورم اشتباه از آب درآمد.به گزارش همشهري، هماكنون متهم با قرار قانوني در اختيار مأموران پليس آگاهي تهران قرار گرفته و تحقيقات در اين خصوص ادامه دارد.