غلامعلي دهقان . مدرس دانشگاه در ستون سرمقاله شرق«بينظير و تکرارنشدني»نوشت:
انقلاب بزرگ اسلامي سال ۵۷ را شخصيتهايي رهبري کردند که باگذشت زمان ارزش و اعتبار آنان بيش از پيش آشکار ميشود؛ ستارههاي ديروز بودند و کيمياي امروز. قطعا مرحوم سيدمحمود طالقاني يکي از آنان بود؛ عالم ديني اما روشنفکر، جذاب، سادهزيست و شجاع. دراينباره نکات زير شایان توجه است:
۱- طالقاني با نوشتن تفسير پرتوي از قرآن در دهه ۵۰ شمسي، نشان داد درک درستي از زمانه خود دارد؛ زمانهاي که در آن تحت تأثير غربزدگي و شرقباوري کمونيستي برخي روشنفکران، دين مقولهاي ارتجاعي و مخالف علم معرفي ميشد؛ اما تفسير وزين پرتوي از قرآن، باطلالسحر اين ديدگاهها بود. او بهصراحت از موافقت دين با علم قطعي سخن ميگفت و کدهاي درخورتوجهي از همراهي دين با دستاوردهاي علمي ميآورد. به خاطر همين نوع نگاه بود که به همراه برخي ديگر از عالمان دين، مانند مرتضي مطهري و اکبر هاشميرفسنجاني، با بعضي از دانشگاهيان مسلمان ازجمله مهدي بازرگان و يدالله سحابي، تعامل سازنده و مثبتي داشتند. تعامل حوزويان روشنفکر و دانشگاهيان مسلمان، نقشآفريني بسزايي در پيروزي انقلاب در سال ۱۳۵۷ داشت.
۲- گفتار و کردار طالقاني جذبکننده بود. رهبر فقيد انقلاب زبان او را مانند زبان مالکاشتر معرفي کرد. کردارش نيز چنان بود که هواداران فراواني از گرايشهای گوناگون داشت. وقتي در ابتداي پيروزي انقلاب، هيئتي از کوبا به ايران آمد، رئيس هيئت پس از ديدار با مرحوم طالقاني گفت اگر اسلام هماني است که شما ميگوييد، پس ما هم مسلمانيم. اين خوانش طالقاني از اسلام بود که او را از ديگران متمايز ميکرد. طالقاني مصداق بارز اين جمله شهيد بهشتي بود که ميگفت: بايد دنبال جاذبه در حد امکان و دافعه در حد ضرورت باشيم.
۳- سادهزيست و مردمي بود. امام خميني پس از رحلت طالقاني، او را با ابوذر مقايسه کرد؛ مقايسه درستي که نشان از سادهزيستي و آزادگي طالقاني داشت و البته شجاعت او؛ شجاعتي وصفنشدني در زندانهاي رژيم پهلوي که زندانيان سياسي وقت از آن خاطرهها دارند.
٤- طالقاني بهعنوان يک فعال سياسي هم داراي جذابيتهاي ويژه و خواهان حضور جدي در متن مبارزات سياسي بود. روحيه مدارا با مخالفان باعث ميشد قواعد فعاليت سياسي را بهدرستي رعايت کند. سعهصدر از او شخصيتي ساخته بود كه ميتوانست قاعده جذب حداكثري را درباره مخالفان تحقق بخشد و در فعاليت سياسي هم خود را داراي يک رأي و هموزن با ديگران بداند. بزرگواري طالقاني در کنار رويكرد اعتدالي او، سبب شده بود دوست و دشمن به عظمت و بزرگواري او اعتراف كنند. زندانيان سياسي دوران پهلوي دوم، نقلقول كرده بودند نام او حتي براي رؤساي ساواك هم نامي داراي عزت و احترام بوده است.
٥- روحانيت اصيل در ايران، ستارههايي مانند مرحوم طالقاني، بهشتي و... دارد. برخي انقلابينماهاي كنوني، در دوران مبارزه، روحانيون فعال در حوزههاي سياسي و مبارزاتي را که براي حفظ منافع ملي فعال بودند، به سخره ميگرفتند. تأکيد هرچه بيشتر بر نگرش چهرههايي مانند مرحوم طالقاني در دوره کنونی، يکي از بهترين پاسخها به افرادي است که بعد از چهار دهه، هنوز درک درستي از واقعيتهاي کشور، جهان و حتي دين ندارند.
٦- نوزدهم شهريور هر سال، ياد و خاطره شخصيتي را با خود دارد كه فرزندان انقلاب بزرگ ١٣٥٧ او را هيچگاه فراموش نميكنند؛ شخصيت بينظير و تکرارنشدني آيتالله سيدمحمود طالقاني. يادش گرامي.
- دیروز همهکاره امروز هیچکاره!
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
«اکتبر» (مهر ماه) قرار است، طی پروسهای که غربیها دیکته کردهاند، پایبندی ایران به برجام از سوی ترامپ تایید یا رد شود. آمریکا وظیفه بررسی مسئله پایبندی ایران به متن توافق هستهای با کشورهای گروه 5+1 را بر عهده دارد و طبق این قانون، هر ۹۰ روز یک بار باید به کنگره گزارش دهد. طبق این پروسه، آمریکاییها هر سه ماه یک بار با نیمنگاهی به گزارش آژانس و صد البته با تشخیص خود! تصمیم میگیرند که پایبندی ایران به برجام را تایید یا رد کنند! ساز و کار درست مثل متن برجام، دقیق نوشته شده است اما اینکه این ساز و کار به نفع چه کسی اینقدر دقیق نوشته شده، سؤال مهمی است که پاسخ آن کاملا روشن است!
دولت آقای روحانی اما طبق گزارشهای رسمی آژانس، همواره فراتر از تعهداتش عمل کرده و آمریکاییها هم تاکنون به این امر اعتراف کردهاند. سوای اینکه، این تاییدات تاکنون آورده اقتصادی هم برای ما داشته یا صرفا، به عاملی برای زنجیرهایها جهت راه انداختن تبلیغات و فریب افکار عمومی تبدیل شده است، سؤالی که همواره مطرح بوده این است که در این بین، «چه کسانی باید پایبندی طرف مقابل را به انجام تعهداتشان تایید یا رد کنند؟» اگر پاسخ «ستاد پیگیری برجام» است که، بماند...!
برخی رسانههای غربی نوشتهاند، در ماه اکتبر به رغم تایید پایبندی ایران به تعهداتش از سوی آژانس، ترامپ احتمالا پایبندی ایران به برجام را تایید نخواهد کرد! بله درست فهمیدید، با وجود تایید اجرای کامل تعهدات از سوی ایران، ترامپ ممکن است این بار ترجیح دهد اعلام کند، ایران به تعهداتش عمل نکرده است.
مسئله زمانی حادتر میشود که یادآوری کنیم، نیکی هیلی، نماینده آمریکا در سازمان ملل هم، چند روز قبل از انتشار این گونه اخبار آن را رد نکرد و حتی در ادامه این را هم اضافه کرد که، عدم تایید پایبندی ایران به تعهداتش از سوی آمریکا، به معنای خروج واشنگتن از این توافق نخواهد بود! این جمله یعنی، ایران تحت «هر شرایطی» باید همچنان به اجرای این توافق پایبند باشد حتی اگر آمریکا به آن پایبند نباشد.
اظهارات خانم «هیلی» به همینجا ختم نشد. وی در ادامه تصریح کرد، حتی اجرای کامل برجام از سوی ایران به معنای پایبندی تهران به آن نخواهد بود! معنای این جمله هم به زبان ساده این میشود که، آمریکا میتواند علاوه بر تحریمهای پسابرجامی که به بهانههای مختلف علیه ایران وضع کرده، از این پس، راه تحریمهای هستهای را هم به طور علنی باز کند. به عبارت خیلی سادهتر، اعمال تحریمهای هستهای و غیر هستهای مجاز میشود اما ایران باید به برجام، به صورت یک طرفه متعهد باقی بماند!
طبیعی است جمهوری اسلامی ایران به این وضع خسارتآفرین، تحقیرآمیز و خطرناک پایان دهد. شاید باورکردنی نباشد اما، برخی مسئولان دولتی با وجود این شرایط میگویند، همچنان قصد دارند به برجام پایبند بمانند! وقتی پرسیده میشود چرا؟ میگویند، چون ترامپ میخواهد ما از آن خارج شویم لذا، از آن خارج نخواهیم شد!
آقای صالحی، معاون رئیسجمهور و رئیس سازمان انرژی اتمی حتی به تازگی و در گفتوگو با اشپیگل گفته، اگر آمریکا از برجام خارج شود، ایران با کشورهای اروپایی به اجرای آن ادامه خواهند داد. این جمله شاید، تازهترین جمله عجیب و قابل توجهی باشد که دراینباره اعلام میشود. این اظهارات علاوه بر اینکه نشان میدهد دولت، خروج آمریکا از برجام را محتمل میداند، حاوی نکته بسیار مهم دیگری هم هست. اینکه، دولت محترم حالا حاضر شده «بدون» کشوری که آن را «کدخدا» و «همهکاره» میداند و «با» کشورهای آلمان، انگلیس و فرانسه که آنها را «آقا اجازه» کدخدا میداند ادامه دهد:
«ما برای دور کردن کشور از جنگ و شورای امنیت و برای به دست آوردن فرصت برای تکمیل فناوری هستهای راه مذاکره با آژانس و اروپا را برگزیدیم. هنر این است که ما تهدید را به آسیب و آسیب را به فرصت تبدیل کنیم از این رو مذاکره با آمریکا امکانپذیر و شدنی است اما سخت است هرچند بنده معتقدم مذاکره با آمریکا راحتتر از مذاکره با اروپاست چرا که اروپاییها به دنبال آقا اجازه از آمریکا هستند... آمریکاییها کدخدای ده هستند، با کدخدا بستن راحتتر است و...( دوشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۲، در جمع دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف)
در این مدت چه اتفاقاتی افتاده که آمریکای همهکاره شده هیچکاره و اروپا هم دیگر «آقا اجازه» آمریکا نیست آن هم به خاطر ایران؟! سؤالهای مهم دیگری هستند که به نظر میرسد دولت باید به آن پاسخ دهد. اما دولت چرا تحت هر شرایطی و پس از اعمال هرگونه تحریم تازهای حتی در سطح «مادر تحریمها» اعلام میکند به برجام پایبند است؟
واقعیت این است که دولت یازدهم تمام وقت و انرژی خود را صرف برجام کرده است، برجامی که جز«خسارت محض»، «تقریبا هیچ» دستاوردی برای کشور نداشته است. شاید راز «پایبندی به هر قیمت» دولت به برجام، همین نکته باشد. برجام خلاصه تمام دولت یازدهم است؛ بنابراین زیر سؤال بردن آن یعنی زیر سؤال رفتن تمام دولت یازدهم! شاید هم، مسائل دیگری در برجام هست که کسی جز دولت و 5 کشور دیگر مذاکرهکننده از آن خبر ندارند! دولت تا این لحظه حاضر نشده متن رسمی و فارسی از برجام منتشر کند! گاهی مواضعی که دو طرف راجع به برجام میگیرند، آنقدر تناقض دارد که گویی، با دو متن روبرو هستیم!
تمام چشم امید دولت حالا به سه کشور آلمان، انگلیس و فرانسه دوخته شده است. کشورهایی که همین دولتمردان زمانی نه چندان دور آنها را، هیچکاره میدانستند. حالا اگر کدخدا به هر دلیلی «رسما» زیر برجام بزند، آیا این «آقا اجازهها»، به آن پایبند خواهند ماند؟ پاسخ این سؤال هم روشن است؛ خیر. اما نقض برجام از سوی این کشورها چگونه خواهد بود؟ این سه کشور اروپایی هرگز نخواهند گفت برجام را قبول ندارند چرا که برجام برای غرب، یک گنج استراتژیک است. غرب با رصد کردن مواضع برخی دولتمردان کشورمان، به این نتیجه رسیده که با استفاده از این برجام میشود، توان موشکی ایران، مقاومت و بازوی قدرتمند ایران در منطقه را هم گرفت. آنچه این روزها از «مکمل برجام» میگویند، دقیقا ناظر بر همین نکته است. آنها برجامی را که توان موشکیمان را تضعیف و مقاومت را در منطقه زمین نزده باشد را، کامل نمیدانند. حتی آمریکاییها هم هیچگاه رسما زیر برجام نخواهند زد. این کشورها درست مثل همین ایامی که گذشت، با اعمال تحریمهای تازه و درخواستهای ناشدنی مثل بازدید از مراکز نظامی و غیر نظامی، به پروسه طولانی و خسارتآفرین برجام ادامه خواهند داد و از ایران هم خواهند خواست به برجام آنقدر پایبند بماند که تمام مولفههای قدرتش را از دست بدهد:
«برجام توافق خوبی است. ایرانیها بر سر برنامه هستهای خود مذاکره کرده و محدودیتهایی را بر آن اعمال کردند. آنها میگفتند فقط درصورتی این کار را خواهند کرد که در ابتدا همه تحریمها لغو شود اما به جای آن ما برعکس عمل کردیم و تحریمها علیه ایران را تشدید کردیم... اکنون وقت آن است که فشارهای خود را علیه فعالیتهای سپاه قدس در منطقه و شبه نظامیان حامی ایران متمرکز سازیم و نشان دهیم که فعالیتهای آنان برای ایران هزینهساز خواهد بود... متاسفانه [سردار] قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس در فعالیتهای خود در سراسر منطقه موفق بوده. حضور ایران در سوریه و عراق تقویت شده است و توانسته موشکها و مشاوران حزبالله را به حوثیهای یمن برساند... در این زمان ما نیاز داریم که متحدان اروپایی را متقاعد سازیم تا در افزایش هزینه علیه ایرانیها با ما همراه شوند نه اینکه با کنار کشیدن از برجام آنها را از خود دور سازیم... » (مقاله دنیس راس مشاور ارشد اوباما و روسایجمهور پیشین آمریکا در نیویورک دیلینیوز/دیروز)
کمتر از دو ماه دیگر مادر تحریمها از راه میرسند. تحریمهایی که جز یکی دو نماینده کنگره آمریکا، همه بلااستثناء، به آن رای دادهاند و فدریکا موگرینی، نماینده اتحادیه اروپا در مذاکرات هستهای هم آن را نقض برجام نمیداند! تحریمهای بیسابقه اقتصادی در راهند و دولت همچنان در حال بزک کردن برجام!
- فرصت هاي خلق سوال و شبهه
روزنامه رسالت در ستون سرمقالهاش نوشت:
رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار اخير با طلاب تهراني فرمودند: «دوران کنوني براي حوزههاي علميّه و براي روحانيّت يک اختصاصاتي دارد، يک ويژگيهايي دارد که با دورانهاي قبل فرق ميکند که اين اختصاصات به نفع روحانيّت است، در جهت توفيق روحانيّت است». ايشان يکي از امتيازات مزبور را «خلق سؤال» و «کثرت سؤالات» دانستند. نگاه مثبت ايشان به اين امر و تصريح به اينکه «سؤال خيلي چيز بابرکتي است»، درست در نقطه مقابل نگاهي است که اگر نگوييم نگاه غالب، دستکم ميتوان گفت رويکردي رايج در ميان برخي مراکز فرهنگي- ديني ما است و سوال را شبهه افکني ميداند و مايه دردسر، موي دماغ، موجب تضعيف ايمان، مستحق سرکوب و سزاوار خفه کردن و بلکه دستمايه سوء ظن و لعن و چند چيز ديگر. نيمه پر ليوان را ديدن و مثبت نگري از آثار بصيرت، همه جانبه نگري و حکمت است و طبعا آنچه موجب رشد انديشه و فرهنگ ميشود، مديريت حکيمانه است نه رويکرد طرد و سرکوب.اما اجازه دهيد ببينيم، کدام نگاه درست است، سؤال و کثرت آن مفيد است يا آسيب زا؟ اگر سؤال «چيز بابرکتي است»، پس چرا طرح کنندگان سؤالات يا روشنفکراني که ابعاد مختلف دين را زير سؤال مي برند يا از بيانات و استدلالات آنان، سؤالاتي در ذهن نسل جوان شکل ميبندد، مورد تکريم و تقدير قرار نميگيرند؟ رهبري معظم به صراحت فرمودند: «اين خطا است که ما خيال کنيم سؤال و شبهه را دشمن هميشه به وجود ميآورد؛ بله، گاهي هم دشمن يک سؤال يا شبههاي را به وجود ميآورد؛ امّا سؤال و شبهه از ذهن خلّاق انسان متولّد ميشود».
در فقه اسلامي آمده است که خواندن، ترويج کردن بلکه نگاه داري کتب ضاله که ذهن مخاطبين را درگير ميکند و نسبت به حقانيت اسلام و عقايد اسلامي مردد ميکند، حرام است. آيا از بسط اين حکم نمي توان نتيجه گرفت که شبهات بايد بايکوت شوند و در اختيار مخاطب قرار نگيرند؟يک رويکرد ديگر که نزد برخي عالمان ديني مورد تکيه و عمل است، آن است که سوال و شبهه بايد با بي اعتنايي مواجه شود، چه اينکه «الباطل يموت بترک ذکره». تلاش براي جواب گفتن باعث ميشود آن سوال برجسته شود و مهم تلقي گردد. شايد همين رويکرد است که موجب شده تا در مقابل شبهات فراوان ساليان اخير، پاسخهاي بسيار اندکي از سوي حوزه هاي علميه و انگشتان مبارک علمايي که به حقيقت از دانش فراواني برخوردار هستند به جامعه برسد.با يک نگاه اوليه ميتوان گفت سؤال و شبهه، دشمن درجه يک ايمان است. ايمان با اعتقادي راسخ و نفي هرگونه شک و ترديد نسبت به موضوع ايمان منعقد ميشود. من زماني ميتوانم خود را مومن به معاد و بازگشت روح به ابدان بشمارم که آن را صد درصد درست و حقيقي بدانم و به هيچ درصدي از دودلي مبتلا نباشم.
اما اگر با شنيدن يک استدلال مخالف، ذهنم دچار ترديد گرديد و اين احتمال در ذهنم رشد يافت که شايد معادي در کار نباشد، آنگاه دستکم تا زماني که نادرستي استدلال مزبور برايم محرز نشده باشد، ديگر صاحب يقين پيشين نخواهم بود. کثرت سوالات و شبهات، ميتواند ايمانم را در تندباد ترديد بيندازد و تا به خود بجنبم و پاسخهاي درخوري براي سوالاتم دست و پا کنم (اصولا اگر بتوانم)، معلوم نيست چگونه زيست خواهم کرد، مومنانه يا کافرانه يا بي طرف. شايد آنها که سؤال و شبهه را شيطاني و مايه دردسر ميدانند حق دارند، چرا که گاه سوال آنقدر فني و عميق است که به راحتي نمي توان جوابي قانع کننده بدان داد، در نتيجه متوليان ترويج و حراست از دين بايد شبانه روز بر خود بلرزند که مبادا ذهن اوساط مردم که به دانش و علم کافي مجهز نيستند و از فلسفه و کلام سردر
نمي آورند يا حوصله و وقت شنيدن جوابهاي مفصل و زيربنايي را ندارند، شبهه ناک باقي بماند و پايگاه ايمان در جامعه تضعيف شود!
در تحليل و نقد اين نگاه اوليه، مطالبي تحت چند شماره مي آورم:
يک- سوال يک امر طبيعي و خود به خودي است نه دستوري و نه قابل جلوگيري. به بيان معظم له خطاب به طلاب، «جامعه جوان اهل درس و بحث و تحصيل -يعني همين مجموعه دانشگاهي و امثال اينها- همه اينها مزارع توليد سؤالند؛ اشکالي هم ندارد. شما خودتان هم همينجور هستيد؛ شما هم جوانيد، ذهن خلّاقي داريد؛ اين ذهن ميتواند سؤال به وجود بياورد و البتّه همين ذهن ميتواند پاسخ به وجود بياورد و براي سؤال ها جواب ارائه بدهد».دو- حتي اگر سوال و کثرت آن ناشي از دشمني دشمنان باشد، امروزه قابل جلوگيري نيست. زندگي در عصر اطلاعات و سهولت فوق العاده نشر افکار، مقتضياتي دارد که گريزي از آنها نيست، از جمله اينکه چندان نميتوان شبهات را طبقه بندي کرد و از رسيدن شبهات قوي تر به اقشار آسيب پذيرتر ممانعت نمود. نوجوان از طريق گوشي همراه خود به شبکه اجتماعي متصل است و لحظه به لحظه در معرض بمباران اعتقادي قرار دارد.سه- ماهيت ايمان هرچند به تفکر و تاملات عقلاني مرتبط است، اما ريشه در دل نيز دارد. اگر ايمان از طريق تربيت اخلاقي، عمل صالح، معنويت (يعني برقراري ارتباط عميق با خداوند متعال) و مرتبط بودن با علماي رباني و متدينين به اندازه کافي تقويت و تعميق يافته باشد، با شبهات و قلقلکهاي فکري، ويران نميشود. ويراني ايمان به صرف يک يا چند سوال ترديد برانگيز، نشان از آن دارد که آن ايمان، نه از نوع «مستقر»، بلکه از نوع «مستودع» (به تعبير ديگر، ايمان عاريه اي و متزلزل) بوده است (رجوع کنيد به خطبه 189 نهج البلاغه: فَمِنَ الْإِيمَانِ مَا يَكُونُ ثَابِتاً مُسْتَقِرّاً فِي الْقُلُوبِ وَ مِنْهُ مَا يَكُونُ عَوَارِيَّ بَيْنَ الْقُلُوبِ وَ الصُّدُورِ إِلَى أَجَلٍ مَعْلُومٍ).چهار- صحنه زندگي صحنه ابتلا و امتحان الهي است. مواجهه با سوال به عنوان يک امتحان الهي، خط مايزي است که مومنين حقيقي يعني که کساني که ايمان در قلب آنها نفوذ يافته و راسخ شده است را از اغيار جدا مي کند (دست غيبي است که به قول حافظ بر سينه نامحرمان مي زند). سوال، محک ايمان است و گريزي از اين گونه امتحانات نيست (و لتبلبلن بلبله و لتغربلن غربله ... خطبه 16). هر چند امتحانات الهي زمينه اي است که بخشي از خلق، بلغزند و دچار شقاوت شوند، اما براي عده اي نيز باعث تقويت ايمان ميشود، ايماني که از طريق يافتن پاسخ هاي قوي و منطقي به سوالات و ترديدات، پشتوانه پولادين عقلاني يافته است. «المومن کالجبل الراسخ لا تحرکه العواصف» (منقول از رسول خدا صلي الله عليه و آله در شرح ملاصالح مازندراني بر اصول کافي، ج 9 ص 181).
پنج- «الباطل يموت بترک ذکره» در صورتي است که باطل محض به صورت واقعي خودش در برابر مردم قرار گيرد، اما امروزه باطل در حالي به مردم عرضه ميشود که آميخته به حق است و با هزاران زينت و بزک چهره آرايي کرده است. قالب هاي هنري، کليپهاي کوتاه، بهره گيري از عواطف، استدلال با متد جديد علمي-پژوهشي و ...
مانع از آن ميشوند که مردم باطل را به چهره حقيقي خود ببينند. در اين شرايط، نمي توان به قاعده «الباطل يموت ...) اتکا کرد، بلکه بايد به سراغ احاديثي رفت که متذکر مي شوند اگر عالم بدعتي ديد و علم خود را آشکار ننمود، دچار لعنت الهي مي شود (مثلا در وسايل الشيعه، ج 16 ص 267).
سوالات بايد پاسخ داده شوند اولا به دليل آنکه نميتوانيم از مواجهه مردم با سوالات جلوگيري کنيم، ثانيا به دليل آنکه سوالات امروزه با گسترش علم، ابعاد جديد و جدي تري يافته اند، ثالثا به خاطر آنکه سوالات با لفافه هاي هنري، روانشناختي و تبليغي، اثرگذاري مضاعفي يافته اند و رابعا به خاطر آنکه پاسخ به سوالات غامض امروزين، معبري براي تحکيم ايمان و ارتقاي سطح ايمان خواهد شد. رعايت اين نکته مقام معظم رهبري نيز بسيار ضروري است که «در مورد جواب ها سهلانديشي و سهلانگاري نبايد کرد؛ يعني هر سؤالي با هر جوابي تناسب ندارد؛ پاسخ بايد پاسخ منطقي و محکم و صحيح باشد». پاسخ سست و نامناسب، باعث تقويت شبهه ميگردد. اگر اين چنين نگاه مثبتي به سوال و شبهه داشته باشيم آنگاه «ميدان را باز مي کند براي فعاليّت ذهني، براي عبور از مرزهاي علم؛ آنوقت آثار توليد ميشود». البته در اين ميان، کساني که سوال را با انگيزه هاي فاسد در ميان جوانان مي پراکنند، دچار قبح فاعلي هستند و هيچگونه سهمي در اثرات مثبتي که سوال شان ايجاد کرده است نخواهند داشت (عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد). متفکريني که به پاسخ يک سوال نرسيده و تنها بر ظنون و گمانه زني هايي تکيه کرده اند، بر حسب قواعد اخلاقي مجاز نيستند آن را در ميان غير متخصصين طرح کنند، اما روشنفکراني که سوالات را به صورتي برجسته و به عنوان معضلي حل ناشدني عليه عقايد ديني در سطح عمومي جامعه نشر ميدهند، قطعا ناقض اخلاق حرفه اي هستند.
هرچند ناگفته نماند که مراکز تخصصي ما بايد به روي سوالات و انديشه ها باز باشد تا سوال در محيطي سالم و امن (يعني به دور از سوء ظن و انواع برچسب ها) به بحث گذارده شود و به سوي حل و فصل شدن هدايت شود.