ظهر روز اول ارديبهشتماه سال 90به مأموران كلانتري 103گاندي خبر رسيد كه دختر جواني در پارك طالقاني به قتل رسيده است. دقايقي از اين جنايت ميگذشت كه نخستين گروه از مأموران خود را به محل حادثه رساندند و تحقيقات جنايي كليد خورد. هنوز معلوم نبود مقتول توسط چهكسي به قتل رسيده است اما چند ساعت تجسس كافي بود تا مأموران به نخستين سرنخها دست يابند.
دختر جوان دانشجو بود و چند نفر از دوستان نزديكش به كارآگاهان گفتند او از چندي پيش قصد داشت با پسر 20سالهاي ازدواج كند اما اين اواخر اختلافاتي ميان آنها ايجاد و پسر جوان از ازدواج منصرف شده بود. اختلافات دختر جوان با پسر موردعلاقهاش ميتوانست انگيزهاي براي جنايت باشد. به همين دليل پسر جوان در خانهاش بازداشت شد.
هرچند او دست داشتن در اين جنايت را انكار ميكرد اما با ادامه بازجوييها به قتل اعتراف كرد و گفت: از حدود 5سال پيش با دختر جوان كه خانواده ما با آنها رفتوآمد دارد، آشنا شدم. ابتدا رابطهمان تلفني بود اما بهتدريج اين ارتباط بيشتر شد تا اينك از حدود يكماه قبل دختر جوان موضوع ازدواج را مطرح و اصرار داشت كه بايد هر چه سريعتر با يكديگر ازدواج كنيم. اما من شرايط ازدواج كردن را نداشتم.
وي درباره روز حادثه گفت: آن روز كه به پارك طالقاني رفته بوديم، او دوباره حرف از ازدواج زد و تهديد كرد اگر اين كار را نكنم همهچيز را براي پدرش تعريف ميكند؛ بنابراين من هم عصباني شدم و با چاقو 2ضربه به او زدم و فرار كردم. بهدنبال اعترافات متهم او محاكمه و به قصاص محكوم شد. اين رأي در ديوانعالي كشور نيز مهر تأييد خورد و آماده اجرا شد اما تلاش خانواده متهم براي جلب رضايت اولياي دم سرانجام به نتيجه رسيد و آنها اعلام كردند حاضرند با دريافت 350ميليون تومان از اجراي حكم قصاص صرفنظر كنند.
به اين ترتيب پسر جوان از چوبه دار نجات يافت و ديروز به لحاظ جنبه عمومي جرم محاكمه شد. در اين جلسه كه در شعبه دوم دادگاه كيفري يك استان تهران برگزار شد، متهم گفت: روز حادثه مقتول اصرار كرد كه بايد هرطور شده به خواستگارياش بروم اما من گفتم كه دانشجو هستم، هنوز خدمت سربازي نرفتهام و شغل مناسبي هم ندارم؛ بنابراين براي ازدواج بايد 3سال صبر كند اما او اصرار كرد تا اينكه عصباني شدم و با چاقو به او ضربه زدم.آن زمان فقط 20سال داشتم و بچگي كردم. در پايان اين جلسه هيأت قضايي براي تصميمگيري درباره مجازات متهم وارد شور شدند.