جاوید قرباناوغلی-مدیرکل وزارت خارجه دولت اصلاحات در ستون سرمقاله روزنامه شرق با تيتر« هلوکاست روهینگیا» نوشت:
ابعاد فاجعه میانمار و دور تازه خشونتهای افسارگسیخته گروههای افراطی بودایی و حمایت تمامعیار ارتش این کشور از اقدام علیه اقلیت مسلمان که از دو هفته قبل آغاز شده، آنچنان وسیع و گسترده است که دنیا را بهشدت تکان داده و کشورهای مختلف و شخصیتهای بارز جهان انزجار خود را از نسلکشی مسلمانان میانمار ابراز میکنند. تحولات میانمار از چند منظر حاوی نکات درخور تأملی است؛
اول: سکوت مدعیان حقوق بشر؛ در شرایطی که بر اساس گزارشهایی که از سوی منابع بینالمللی تأیید شده است، مسلمانان روهینگیا سالیان متمادی است بهدست بوداییها کشته میشوند، خانههایشان بهطور وسیعی به آتش کشیده میشود، کودکان و مردان زنده زنده سوزانده میشوند، به زنان مسلمان تجاوز میشود و بهطور خلاصه، اقلیت مسلمان تحت وحشیانهترین نسلکشی قرار دارند، بسیاری از مدعیان حامی حقوق انسانها که در حداقل چند دهه گذشته، به خاطر این ادعا، مداخله بشردوستانه را حق طبیعی خود قلمداد کرده و با لشکرکشی، دولتهایی را سرنگون کرده و افراد بیگناه بسیاری را به قتل رساندهاند، اینک در مقابل فجایع میانمار سکوت اختیار کردهاند. سارا سندرز، سخنگوی کاخ سفید، در نشست خبری کاخ سفید، در پاسخ به سؤال خبرنگاری درباره گزارشهای مربوط به کشتار مسلمانان در میانمار گفت: من میدانم رئیسجمهور از این گزارشها مطلع است؛ اما نمیدانم گفتوگوی خاصی با کسی در این زمینه داشته است یا خیر.
ابعاد فاجعه میانمار و دور تازه خشونتهای افسارگسیخته گروههای افراطی بودایی و حمایت تمامعیار ارتش این کشور از اقدام علیه اقلیت مسلمان که از دو هفته قبل آغاز شده، آنچنان وسیع و گسترده است که دنیا را بهشدت تکان داده و کشورهای مختلف و شخصیتهای بارز جهان انزجار خود را از نسلکشی مسلمانان میانمار ابراز میکنند. تحولات میانمار از چند منظر حاوی نکات درخور تأملی است؛
اول: سکوت مدعیان حقوق بشر؛ در شرایطی که بر اساس گزارشهایی که از سوی منابع بینالمللی تأیید شده است، مسلمانان روهینگیا سالیان متمادی است بهدست بوداییها کشته میشوند، خانههایشان بهطور وسیعی به آتش کشیده میشود، کودکان و مردان زنده زنده سوزانده میشوند، به زنان مسلمان تجاوز میشود و بهطور خلاصه، اقلیت مسلمان تحت وحشیانهترین نسلکشی قرار دارند، بسیاری از مدعیان حامی حقوق انسانها که در حداقل چند دهه گذشته، به خاطر این ادعا، مداخله بشردوستانه را حق طبیعی خود قلمداد کرده و با لشکرکشی، دولتهایی را سرنگون کرده و افراد بیگناه بسیاری را به قتل رساندهاند، اینک در مقابل فجایع میانمار سکوت اختیار کردهاند. سارا سندرز، سخنگوی کاخ سفید، در نشست خبری کاخ سفید، در پاسخ به سؤال خبرنگاری درباره گزارشهای مربوط به کشتار مسلمانان در میانمار گفت: من میدانم رئیسجمهور از این گزارشها مطلع است؛ اما نمیدانم گفتوگوی خاصی با کسی در این زمینه داشته است یا خیر.
دوم: نسلکشی مسلمانان و پاکسازی قومی فارغ از ابعاد ضدانسانی، در کشوری رخ میدهد که خانم «آنگ سون سوچی»، فعال سابق حقوق بشر و برنده جایزه صلح نوبل، هرچند غیررسمی در رأس هرم قدرت سیاسی آن کشور قرار دارد؛ سیاستمداری که ١٥ سال تحت حکومت نظامیان در حصر خانگی به سر برد و نام او همواره با رنج، شجاعت، عزم و اراده در مبارزه بیوقفه برای آزادی همراه بود. کسی که نام او الهامبخش بسیاری از آزادیخواهان در سراسر جهان و ازجمله کشورمان بود. آزادی خانم سوچی در سال ٢٠١٠ از حصر خانگی را جشن گرفتند و پیروزی او و حزب تحت رهبریاش در انتخابات سراسری سال ٢٠١٥ را رهایی میانمار از قید و بند دیکتاتوری قلمداد شد.
خانم آنگ سان سوچی برخلاف اظهاراتش به هنگام دریافت جایزه صلح نوبل که گفته بود: «هر جایی که رنج نادیده گرفته میشود، دانههای درگیری کاشته خواهد شد. زجرکشیدن با خود انزجار را به همراه میآورد»، گزارشهای منابع جهانی را درباره پاکسازی قومی در کشورش فرافکنی خوانده و امدادگران بینالمللی را به حمایت از تروریستها متهم و در بیانیهای از «کوه عظیم اطلاعات نادرست درباره نزاعی که به نفع تروریستهاست» انتقاد کرده است. سوم: سکوت خانم آنگ سان سوچی در برابر جنایات ارتش و افراطیون بودایی در کشتار اقلیت قومی روهینگیا که به عقیده برخی از تحلیلگران بهخاطر کسب حمایت اکثریت بودایی در انتخابات آتی است، واکنش بسیاری از کنشکران سیاسی و فعالان حقوق بشر را در پی داشت.
اسقف دزموند توتو، دیگر برنده جایزه صلح نوبل، در نامهای به آنگ سان سوچی، رهبر حزب حاکم میانمار، سکوت او در برابر کشتار اقلیت مسلمان روهینگیا را بهایی گزاف برای مقام او خوانده و خواستار خاتمه خشونتها در میانمار شد. او در نامه خود به خانم سوچی آورده است: «وحشت بیاندازه و پاکسازی قومی» در استان راخین، او را وادار کرد علیه زنی سخن به زبان بیاورد که زمانی او را تحسین میکرد و یک خواهر دوستداشتنی مینامید. اسقف توتو در نامه خود افزوده است: «من سالها عکسی از شما روی میزم داشتم که فداکاریهای شما را در مقابل بیعدالتی به علت علاقه و تعهدتان در قبال مردم میانمار به من یادآوری میکرد. تو نماد عدالت بودی... و اگر بهای ارتقای مقام و نشستن بر بالاترین کرسی در میانمار، سکوت شماست، این بها قطعا خیلی گزاف است».
چهارم: مضحکترین تحول در این نسلکشی و پاکسازی قومی، سکوت اکثریت قریببهاتفاق ٥٦ کشور عضو سازمان همکاری اسلامی است. بر اساس گزارشهای دریافتی، تاکنون تعداد انگشتشماری از این کشورها در قبال تحولات میانمار اعلام موضع کردهاند.
در این میان، ترکیه با دست یازیدن به برخی اقدامات عملی و تحرکات دیپلماتیک، گوی سبقت را از دیگر کشورهای مسلمان ربوده است. اردوغان (با هر انگیزهای که ممکن است در سر داشته باشد)، در واکنشی نمادین همسر خود را به میان پناهجویان روهینگیایی در بنگلادش فرستاده و اولین کشوری بود که علاوه بر ارسال کمکهای انسانهدوستانه، با دیپلماسی فعال بحران میانمار را در مجامع اسلامی و جهانی مطرح کرد. الجزایر در واکنشی دیرهنگام، روز جمعه از شورای امنیت و کمیساریای عالی آوارگان سازمان ملل متحد خواست برای پایاندادن به خشونتها علیه مسلمانان در منطقه آراکان در میانمار اقدامی فوری کنند. واکنش کشورمان اما بهگونهای بود که اعتراض برخی از نمایندگان مجلس و کنشگران سیاسی را به دنبال داشت.
دکتر ظریف ابتدا در توییتی نوشت: «هیچ توجیهی برای آنکه جامعه بینالملل اجازه دهد نسلکشی مسلمانان روهینگیایی در برابر دیدگان ما ادامه یابد، وجود ندارد. باید پیش از آنکه خیلی دیر شود، وارد عمل شویم». واکنش سخنگوی وزارت خارجه نیز زمانی بود که فجایع میانمار ابعاد بینالمللی به خود گرفت و علاوه بر آن، تعدادی از شخصیتهای سیاسی و مذهبی در داخل کشور در بیانیههایی، به اعلام موضع پرداخته بودند.
در این میان، مهمترین تحول که میتواند موجد سؤالهای فراوانی در افکار مسلمانان جهان شود، بیتفاوتی مجامع و نهادهایی در داخل کشورمان است که در تحولاتی بسیار کماهمیتتر در مقایسه با نسلکشی مسلمانان میانمار، واكنش هاي تند و سريع نشان مي دهند.
- و اینک حماسه «مرتضی حسینپورشلمانی»
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
« در عملیاتهای مختلفی در سوریه و عراق شرکت داشت از جمله در عملیات آزادسازی حلب و عملیاتهای پی در پی در محور تدمر زبانزد شد. مسئول عملیات قرارگاه حیدریون بود و در حالی که در گرمای 50 درجه بیابانهای تدمر روزه بود به شناسایی میرفت. با وجود آنکه به نسبت خیلی از مسئولان خطوط مقدم جوان بود در جلسات تخصصی بزرگان با شجاعت نظر میداد و آنقدر پخته بیان میکرد که بقیه با اطمینان به درستی، آن را میپذیرفتند. خیلیها معتقد بودند او به زودی به موقعیتهای بزرگی در سپاه و جمهوری اسلامی خواهد رسید. آنقدر حضورش موثر بود که سردار سلیمانی وقتی خبر شهادتش را شنید گفت خسارت بزرگی وارد شد کاش به جای او من شهید شده بودم».
درباره شهید «مرتضی حسینپورشلمانی» که در جبهه و در بین رزمندگان سوریه و عراق به «حاجحسین قمی» شهرت داشت، گفتنیهای منحصر به فردی وجود دارد اما با این وجود و علیرغم آنکه حدود یک ماه از شهادت ایشان سپری شده مطلب کمی درباره او بیان گردیده و در واقع این شهید بزرگ تحتالشعاع واقعه شهادت یکی از نیروهایش «محسن حججی» قرار گرفته است. این قلم متاسفانه بهرهای از آشنایی قبلی با این شهید بزرگ ندارد اما آنچه در این یک ماهه از «آشنایان میدانی او» شنیده آنقدر بوده که از یک سو او «آشنای نادیده ما» و از سویی ما را مدیون بیحساب او گرداند بر این اساس و با عذر تقصیر و با ابراز ناتوانی نکاتی را درباره شهید حسینپور و یا آنگونه که عراقیان و سوریان دردمندانه او را صدا میکنند؛ «حاجحسین قمی»، تقدیم میکنم:
1- شهید مرتضی حسینپور شلمانی لنگرودی یکی از سه رزمنده ایرانی است که در جریان عملیات شبانه 16مردادماه داعش در منطقه مرزی جمونه و به عبارتی شمال منطقه تنف سوریه به شهادت رسیدهاند؛ «مرتضی»، «محسن»، «مهدی». این هر سه از عناصر هدایتکننده تعداد قابل توجهی از عملیاتهای پاکسازی سوریه و عراق از سیطره تروریستهای تکفیری بودهاند و در این بین «مرتضی حسینپور» یا همان حسین قمی نقش فرماندهی آن دو را نیز برعهده داشته است. در این منطقه وقتی او و چند صد نفر از رزمندگان عمدتا عراقی تحت فرمانش مورد حمله قرار میگیرند، به سرعت نیروهایش را از خاکریز اول به خاکریز دوم میکشاند و به شدت با نزدیک به 200 نیروی داعشی که به ماشینهای بمبگذاری شده نیز مجهز بودهاند درگیر میشود و آنگونه که مسئولان ارشد و نیز نیروهای تحتامر او میگویند اگر تدبیر و رشادت او نبود لااقل نیمی از نیروهای تحت امر او در این منطقه مرزی که کمترین عوارض طبیعی را دارد، به شهادت میرسیدند. شهید با فراست به زودی نیروها را در مقابل داعش آرایش میدهد و این در حالی است که به طور بیسابقهای داعش عملیات روزانه را به شبانه تبدیل کرده بود.
شهید در میان امواج پی در پی انفجارهای سنگین ناشی از خودروهای منفجره نیروهایش را مدیریت میکند تا با کمترین شهید، حمله شدید داعش را متوقف نماید و در این بین موفق میشود و نیروهای داعش مدتی پس از درگیری شدید و برجای گذاشتن حدود 30 کشته به عقب بازمیگردند. در حین این عملیات، شهید مرتضی حسینپور اگرچه بر اثر نارنجک داعش از ناحیه کتف زخمی میشود اما در همان حال از فرماندهی نیروهایش غافل نمیشود و تا پایان عملیات و دفع هجوم داعش در کنار نیروهایش میماند و البته در حین انتقال به یک بیمارستان صحرایی به شهادت میرسد.
2- شهید مرتضی حسینپور 32 سال بیشتر نداشت، در دانشگاه و در رشته فنی قبول شده بود ولی او ترجیح داد به سپاه بیاید در این بین یکی از کسانی که سالیانی با او بوده میگوید «شخصیت جهادی او در «پایگاه امام علی(ع) نیروگاه قم» شکل گرفته بود و لذا فشارهایی که بعضی اطرافیان برای عدم ورود به سپاه به او وارد میکردند، موثر واقع نشد و او با عشقی عمیق به سپاه آمد و از همان اول سودای شهادت داشت». مرتضی در سال 83 وارد سپاه شده و سه سال پس از گذراندن دوره دانشکده افسری وارد ماموریتهای سخت شد و طی این حدود 10 سالی که مشغول خدمت بود جز ایام معدودی که به قول یکی از دوستانش سر جمع به ششماه نمیرسید به کارهای سخت مشغول بود و به سختی شناخته میشد.
شهید حسینپور در این مدت دستکم شش بار به شدت مجروح میشود و هر بار مدتها درگیر مداوا بوده است. حدود چهار ماه پیش از شهادت و در جریان یک عملیات در سوریه بشدت مجروح میشود. به گفته خانمش پاهایش لت و پار و صورتش پر از ترکش میشود و او بیاعتنا به جراحتها به کار خود در سوریه و در شرایط سخت ادامه میدهد. فاصله جراحتش در فروردین و ماه مبارک رمضان زیاد نیست او در این ماه در حرارت بیش از 50 درجه بیابانهای تدمر روزه میگیرد و در همان حال فرماندهی عملیاتهایی را برعهده داشته است و دست آخر حدود چهل روز پس از پایان یک ماه روزهداری در شرایط سخت و با جراحت سنگینی که در کتفش ایجاد شد به شهادت میرسد.
3- شهید سن زیادی نداشت و فرصت آنچنانی نیز، ولی در همین دوره کوتاه آنچه از خود برجای گذاشته به اندازهای هست که یک عمر موفق 70 ساله بتواند بار آن را بر دوش بکشد. آن طور که بعضی از نزدیکترینهایش گفتهاند شهید سرپرستی دو یتیم و یک «بدسرپرست» را برعهده داشته و از پول کمی که دریافت میکرده به آنان میداده است. او یک بار زندگیاش را در واقع حراج کرده تا بتواند شش خواهر دمبخت یک دوست را راهی خانه شوهر کند و دست آخر ماشین را میفروشد تا یک دوست نیازمندش را سرپناه بدهد و وقتی پدرش از او میپرسد خودت چی میگوید ماشین که کمبود نیست این همه ماشین عمومی مال ماست دیگر!
شهید در تحمل سختی زیاد زبانزد همقطاران خود بود، آنان میگویند تحمل سختی برای او دوره خودسازی بود وقتی به جمع در دورهای فشار وارد میشد او از «مقاومترین» بود. نقل میکنند یک وقتی در عملیات آبی- خاکی در شمال کشور شرکت میکند و در هوای به شدت گرم ناگزیر میشود به همراه بقیه چند بار یک عملیات را تکرار کنند و این همه را بیرمق کرده بود وقتی این عملیات سخت تمام شده بود همه برای جرعهای آب لهله میزدند و او به همراه دوستش «اکبر شهریاری» که در اول بهمن 92 در حوالی حرم حضرت زینب سلامالله علیها به شهادت رسید- سقای بقیه شده، آب را قسمت مینمایند و خود بدون نوشیدن جرعهای به پادگان بازمیگردند.
شهید مرتضی حسینپور چندین رجب و شعبان و رمضان پیاپی روزه بوده و در این آخرین رمضان در تدمر که شدت گرما در حدی بوده که بسیاری از رزمندگان عراقی و ... طاقت از کف مینهند و ناگزیر روزهشان را افطار میکنند او کم نمیآورد در حالی که همانها میگویند وقتی به قیافه فرماندهمان- مرتضی- نگاه میکردیم میدیدیم لبهای او از فرط تشنگی ترک برداشته است اما حاضر به افطار نیست و در پاسخ اصرار ما لبخندی میزند و میگوید اگر بمیرم شما که به جایم روزه نمیگیرید پس بگذارید خودم روزهام را بگیرم.
وی در جریان عملیات حلب نیز روزه بوده و در همان حال مسئول اطلاعات و بهتنهایی برای شناسایی موقعیت تروریستهای تکفیری خطر میکرد و آخر شب باز میگشت. یکی از رزمندگان که مستقیما شاهد ماجراست میگوید یک شب زمستانی بود وقتی از عملیات شناسایی بازگشت به شدت گرسنه بود، گفت غذا چیزی داریم، گفتیم مقداری عدس داشتهایم که تمام شده و کمی نان مانده است او تکه کوچکی از نان را روی بخاری گذاشت پس از آنکه کمی گرم شد دو لقمه از آن را خورد و خدا را شکر کرد و خوابید.
یکی از دوستان نزدیکش میگوید دو عامل، مرتضی را «پدیده» کرد یکی تدین و دیگری جهاد و از این رو بود که وقتی در بین رزمندگان عراقی و افغانی نام او برده میشد همه دلگرم میشدند و به عنایت خدا و موفقیت در کار اطمینان مییافتند. او در دل فاطمیون، زینبیون و حیدریون به عنوان نیرویی مخلص، با اخلاق و شجاع شناخته میشد و به عبارتی ترکیب زیبای «دین» و «جهاد» او را حسین قمی کرده بود. یکی از دوستانش میگوید او در این عملیات آخر که به شهادتش منجر شد مسئول قرارگاه قاسمآباد در اطراف تدمر بود و حضورش در صحنه عملیات 16 مرداد برای آن بود که خاکریزهای دفاعی نیروهای رزمنده را در منطقه مرزی جمونه و شمال تنف تکمیل کند و از قضا موفقیتهای دفاعی خوبی هم در منطقهای فاقد عوارض طبیعی پدید آورد و این خود در کاهش تعداد شهدا خیلی موثر بود.
4- با وجود ناآشنایی این نویسنده، با اندک جستوجویی از رزمندگان نزدیک شهید، دریافتم سخن بسیار زیاد است. بیش از آنکه حتی در حوصله یک کتاب باشد و باید آنانکه در خود میبینند، دست به کار شوند. اما جدای از آنچه گفته شد، شهید «حسینپور»ها و شهید «حججی»ها میدانند برای چه میروند هم قدر جان والای خویش را میدانند و هم معنای خوف و خطر و موشک و انفجار و خمپاره را. آنان بیش از ما با خطر آشنایند اما با خوف نه چون بالاتر از جان هم چیزی است که آن دین خدای متعال است و آنان نمیتوانند ببینند که ملعبه دست آمریکا، رژیم صهیونیستی، وهابیت و تکفیریها شود. در واقع این سیف که شهدا برکشیدهاند برای استوار ماندن دینی است که اگر این سیوف نباشند، مأذنهها و معابد فرو میریزند و رسم بندگی خدای متعال برمیافتد.
و چه میدانند آنانکه این روزها شهدا را به تیر طعنه میرانند و آنان را قربانیان ناآگاه به آنچه در اطرافشان است میخوانند و دست به توجیهات عجیبی میزنند؟ از نظر آنان اساسا شهادت شیرمردانی مثل مرتضی و محسن و مهدی افسانهبافی تاجرپیشگانی است که برای رونق بازار خود میسرایند و آنچه از قساوت و سنگدلی تکفیریها گفته میشود شور کردن آشی است که قرار است کام دنیاداران را شیرین کند! در این روزها به دفعات شاهد تکرار ادبیات ابنسعد بعد از به شهادت رساندن 72 تن از بهترین بندگان خدا بودیم. بله ابنسعدها میگویند اینان دنبال وهمیاتی رفتند و ندانستند که انتهای این ماجرا چیست؟
چنین دهانهایی را چه رسد که درباره آنچه لحظهای در «سودا» با شهیدان همراه نبودهاند، سخن بگویند. شهیدی جوان که با لب تشنه و در چکاچک بمب و خمپاره به هر چه بوی دنیا دهد اخم میکند را چه با کسانی که از هستی، همین دنیا و از دنیا همین کبر و نخوت و غرور بیمایگی را میراث دارند؟
- آيا حقوق نجومي جرم نيست؟!
روزنامه رسالت در ستون سرمقالهاش نوشت:
الف- يك سال و نيم پيش بود كه از فيش حقوقهاي نجومي در فضاي مجازي و صفحات اول روزنامهها رونمايي شد و خشم و نفرت مردم از دستاندازي به بيتالمال مسلمين را برانگيخت . صدها مقاله و گزارش مستند در اين باره تهيه شد. رهبر معظم انقلاب اسلامي در خطبههاي نماز عيد فطر سال 95 نسبت به اين پديده زشت موضع گرفتند و فرمودند: «پديده زشت دريافتهاي نامشروع ، نتيجه ترويج تجمل و اشرافيگري است.» و نيز فرمودند: «اين جور نباشد ما سروصدا كنيم و بعد قضايا را تمام كنيم و به كلي به دست فراموشي بسپاريم.» سپس فراميني صادر فرمودند كه به نوعي به مثابه حكم حكومتي است؛ 1- اگر كساني بي قانوني كردند مجازات شوند. 2- اگر سوء استفاده از قانون شده است بايستي اينها را از اين كارها بركنار كنند. 3- اينها كساني نيستند كه لياقت اين را داشته باشند كه در اين مراكز قرار گيرند.
دو ماه بعد رهبر معظم انقلاب در ديدار با هيئت دولت با توجه به موضوع مهم برخورد با حقوقهاي نجومي فرمودند:
1- از مسئله حقوق هاي نجومي آسان عبور نكنيد.
2- به مردم بگوييد چه کار كرديد.
3- براي متخلف اصلاً نبايد عذر تراشيد، برخورد بايد قاطع باشد.
ب- جهانگيري، معاون اول رئيس جمهور در تاريخ 25/3/95 در نامهاي به رهبر انقلاب اعتراف ميكند از اواسط سال گذشته - سال 94 - دريافتهاي غيرمتعارف، غيرمعقولانه همراه با تبعيض مستند به تصميمات مراجع قانوني صورت گرفته است.
رئيس جمهور هم در 14 تير 95 با صدور بيانيهاي 9 مادهاي تصريح كردند: «من در اين راه با هيچ كس عقد اخوت نبستهام ، مبارزه با فساد و رانت در نظام اداري و اقتصادي كشور را تعميق بخشيده و اين جرثومه پليدي را از ساحت مقدس خدمتگزاري كشور ريشهكن نمايم. در اين جهت ضمن توجه به قصورهاي گذشته ، دولت با استقبال از اين فرصت ، و علاوه بر اقدامات فوري براي توقف اقدامات ناصحيح به عمل آمده و اتخاذ تصميمات لازم ، در مسير اصلاح بنيادين ساختار ناسالم مقررات كه در طول ساليان گذشته در نهادهاي عمومي ريشه دوانده است، گام برخواهد داشت.»
اما حركت محسوسي در مجازات و برخورد جدي با اين پديده زشت اشرافيگري صورت نگرفت . جز اينكه سخنگوي دولت در مراسم توديع و معارفه يكي از نجوميبگيران ، او را جزء ذخاير نظام و امانتدار بزرگ كشور ناميد و ديدگاه دولت را رسما در مورد نجوميبگيران اعلام كرد.
ج- امروز پس از يك سال و نيم از پيگيريهاي حقوقي خبر مي رسد ديوان محاسبات علي رغم آن احكام حكومتي و قوانين لازمالاجرا در مورد پرداختها يعني قانون استخدام كشوري ، قانون نظام هماهنگ پرداخت ، قانون مديريت و خدمات كشوري ، قانون تنظيم بخشي از مقررات مالي دولت و الحاق 1 و 2 به اين قانون كه منع صريح در مورد چنين پرداختهايي در قوانين عادي و اساسي كشور وجود دارد، نجومي بگيران را تبرئه كرده است.
ديوان به جاي مجازات و برخورد قانوني با مجاب كردن آنها به برگرداندن دريافتهاي غيرمشروع، پرونده را به روايت محمدحسيني، عضو كميسيون برنامه بودجه و محاسبات مجلس، مختومه و آنان را تبرئه كرده است.
ديوان محاسبات كشور تنها نهاد نظارتي از سوي قوه مقننه است كه وظيفه حفظ بيتالمال به موجب ماده اول قانون اين نهاد به عهده اوست!
با آنكه قرار بود دولت و مجلس به مردم صريحاً بگويند در اين باره چه كرده اند، تا امروز گزارش شفافي از برخورد با نجوميبگيران وجود ندارد و حتي پس از يك سال و نيم، يك نجومي بگير هم در نهادهاي قضائي محكوم نشده است.
د- سخنگوي قوه قضائيه هفته گذشته خبر از كيفرخواست عليه جمعي از نجوميبگيران داد. اما تا كنون خبري از محكوميت وجود ندارد. اينكه مستند به تبصره 2 ماده 23 قانون ديوان محاسبات تا كنون كسي از نجومي بگيران به قوه قضائيه معرفي نشده است نشان مي دهد كه ديوان، نجومي بگيران را مجرم نميداند!
تبصره 2 ماده 23 مي گويد: «هيئت هاي مستشاري در صورت احراز وقوع جرم، ضمن اعلام رأي نسبت به ضرر و زيان وارده، پرونده را از طريق دادسراي ديوان محاسبات کشور براي تعقيب به مراجع قضائي ارسال خواهند داشت.»
معلوم مي شود ديوان، نجومي بگيري و حقوق هاي نامشروع را جرم تلقي نکرده است. اگر تلقي مي کرد بايد وفق همين ماده قانوني، آنها را براي تعقيب به قوه قضائيه معرفي مي کرد.
ترديدي نيست دولت هم پرونده اي به قوه قضائيه در اين باره نداده است. اگر مي داد بايد از مسير حسابرسان سازمان حسابرسي وفق ماده 151 قانون تجارت اين كار صورت مي گرفت. اين وسط اميد مردم به قوه قضائيه است كه پروندههاي نجومي بگيران را رأساً مورد پي گيري قرار دهد.
در جوابيه ديوان محاسبات در مورد پاسخگويي در برخورد با نجومي بگيران آمده است: «تمامي اقدامات ديوان با الهام از فرمايشات رهبري بر اساس قانون صورت پذيرفته است.» اگر اين الهام درست صورت گرفته باشد بايد شفاف به مردم بگويند چه كار كرده اند. اگر اين الهام درست انجام شده باشد بايد عدهاي از نجومي بگيران را حداقل از كار بركنار كنند و حكم انفصال از خدمت بدهند نه اينكه به مقامات بالاتر ارتقاء يابند . ديوان هيچ توضيحي نمي دهد که تبرئه نجوميبگيران به موجب كدام قانون صورت گرفته است؟ حتي يك ماده از مواد قوانيني که در بند «ج» به آن اشاره شد، وجود ندارد که چنين پرداختهاي غيرمشروعي را تجويز كند. اگر تجويز مي كرد ديوان مدعي نمي شد كه دريافتكنندگان را مجاب به استرداد وجه به خزانه كرديم. بالأخره دولت و مجلس بايد به اين سؤال کليدي پاسخ دهند که حقوق نجومي و نامشروع، جرم است يا نه؟! اگر هست چرا برخورد نکردند؟ اگر نيست عنوان حقوقي اين پديده تجملي و اشرافي گري چيست؟ رسيدگي پرونده ها در قوه قضائيه و صدور کيفرخواست اثبات مي کند جرمي صورت گرفته است. سکوت دولت و مجلس در اين باره حيرت انگيز است! چرا نمي خواهند بپذيرند جرمي صورت گرفته است؟