خبرآنلاین نوشت: مهندس مصطفی هاشمی طبا چه در قامت یک کاندیدای ریاست جمهوری باشد چه یک چهره سیاسی و مخاطب یک مصاحبه حضوری چندان تفاوتی با هم ندارد، رک حرف میزند بدون اینکه ملاحظه چپ و راست را بکند، درگیر بندها و ملاحظات سیاسی نمیشود.
مشروح گفتگوی مصطفی هاشمیطبا را در ادامه بخوانید:
*از راننده تاکسی به من گفته که رای داده تا پزشکی که نزد او می روم. انواع و اقسام تیپهای مختلف هستند. خانواده من هم می گفتند که چون گفته ای به آقای روحانی رای بده ما هم به آقای روحانی رای می دهیم.
*به نظرم در مناظرات بُرد با هیچکدام از نامزدهای اصولگرا نبود. فقط باخت بود. هم آقای میرسلیم و هم آقای قالیباف. به نظرم شأن و شخصیت کسی که می خواهد رئیس جمهور شود باید کمی فارغ از مسائل جزئی و ریز و شخصی باشد. متاسفانه به مسائل مملکت و راه حل ها توجه نمی شد. بنابراین من اصلا آن نوع نشان دادن شخصیت، کار، بیان و حرف را در سطح کسی که می خواهد رئیس جمهور مملکت شود، نمی دانستم.
*(شما در مناظرات گاه و بیگاه پاس های گلی هم به آقای روحانی می دادید.)اصلا، هیچ صحبتی نشده بود. آنجا هم که شما فکر می کنید من به نفعشان وارد می شدم، اینطور نبود بلکه من حقایقی را میدیدم که آن حقایق را مطرح می کردم. مثلا عقیده خودم را راجع به برجام می گفتم. کمااینکه در بعضی از موارد هم انتقاد داشتم. منتها کسی آنها را نمی بیند یا ممکن است بگویند در لفافه بوده یا اینکه پاس گل بوده! اما هیچ هماهنگی و بحث و صحبتی نه با واسطه و نه بی واسطه و نه تلفنی نداشتم.
*(حضور شما را در انتخابات جدی نمی گرفتند یا اینکه یک دلخوری وجود داشت که بدون هماهنگی با آنها، کاندیدا شده بودید؟)
نه، من فکر نمی کنم دلخوری وجود داشته باشد. یکی، دو بار زنگ زدند و ملاقات هایی خواستند ولی من انجام ندادم. ولی بالاخره حتما می دیدند که امکانات آقای روحانی بیشتر و زیاد است. وقتی هم خواستند، من قبول نکردم.طیفها خیلی متفاوت است. اشخاصی تماس گرفتند. حالا من نمی دانم آن اشخاص از طرف طیف یا گروه خاصی بودند یا نه ولی آدم های درست و حسابی هم بودند مثلا می گفتند که می خواهند ملاقات کنند ولی من اجتناب کردم.
*(در فضاي مناظرات برد با كدام يك از اصولگراها بود؟)به نظرم برد با هیچکدام نبود. فقط باخت بود. هم آقای میرسلیم و هم آقای قالیباف. به نظرم شأن و شخصیت کسی که می خواهد رئیس جمهور شود باید کمی فارغ از مسائل جزئی و ریز و شخصی باشد. متاسفانه به مسائل مملکت و راه حل ها توجه نمی شد. بنابراین من اصلا آن نوع نشان دادن شخصیت، کار، بیان و حرف را در سطح کسی که می خواهد رئیس جمهور مملکت شود، نمی دانستم.اینکه مسئولان چه اموالی دارند به کسی اصلا ربط ندارد. پول داشتن یا نداشتن دلیل صحت عمل افراد یا سوء عمل افراد نیست. من گفتم اگر همینقدر اموال دارد که در مناظرات گفت، ان شاءالله درست باشد ولی برای من قابل قبول نیست. من هیچ دخالتی در اینکه افراد چه چیزی دارند یا ندارند، نداشتم. قانون هم خیلی مشخص کرده کسانی که مسئول هستند نه اینکه می خواهند مسئول شوند، باید لیست اموالشان را به قوه قضائیه ارائه دهند. بنابراین اصلا موضوعاً این داستان از بحث خارج است و طرح این مسائل، طرح مسائلی انحرافی است و می خواهد اذهان را کور کند.
*آقای جهانگیری واقعا در قامت کسی که بخواهد رئیس جمهور شود، ظاهر نشد. ظاهرا وظیفه ای داشت و آن را هم خوب انجام داد؛ آنهم دفاع از دولت و دفاع از آقای روحانی. ایشان هم در قامت کسی که باید رئیس جمهور شود، نبود. چون ایشان هم باز مسائل مملکتی را به آن معنا ایجابی مطرح نکرد. یعنی آدم برای کار باید یک حرف داشته باشد. یک جهتی در مملکت ارائه کند. ایشان هم نسبت به این مسئله کم توجه بود.
*من کاری به مردم ندارم. اینکه مردم چگونه تصمیم می گیرند یک بحث دیگر است اما اینکه یک آدم باید چگونه باشد، مسئله مهمی است. اینکه بخواهد خدای ناکرده یک جوری دلقک بازی دربیاورد که یک عده خوششان بیاید و بخندند و به او رای دهند که در شأن رئیس جمهور مملکت نیست. رئیس جمهور مملکت باید برنامه، فکر و اندیشه داشته باشد و ارائه کند که چه کاری می خواهد بکند حالا مردم رای دادند، دادند. ندادند هم ندادند. اینکه بخواهد بخاطر اینکه رای بیاورد دلقک بازی دربیاورد یا طوری حرف بزند که خوشایند برخی باشد در شأن یک رئیس جمهور نیست.
*(برخی در بحث اجرایی می گفتند که آقای قالیباف یک چهره خیلی اجرایی است. کاش از او به عنوان معاون اجرایی یا وزیر راه و شهرسازی بهره بگیرد. خود شما اگر رئیس جمهور می شدید در یکسری از این چهره ها این قابلیت را می دید که بخواهید در کابینه تان از آنها استفاده کنید؟)بله.
*(*فردی که از طرف آقای رئیسی با شما تماس گرفت که انصراف دهید چه استدلالی برای این درخواست داشت؟)نمی دانم. به نظرم آن آدم کار بیخودی کرد. یعنی پیشنهاد بیخودی به من داد. اصلا برآورد نکرده بود که من آن آدمی نیستم که اینطوری کنار بروم. به نظرم اشتباه کرد حالا به هر طریقی را نمی دانم. دلیل را هم نگفت. وقتی پرسیدم به چه دلیل این پیشنهاد را می کند، چیزی نگفت.
*بعد از اینکه رئیس جمهور انتخاب شد دیگر باید خودش مسئولیت داشته باشد. به هیچ وجه نباید تحت تاثیر گروه ها و جناح ها باشد. مسئولیت خوب و بد با خودش است و انتخاب ها را هم خودش باید انجام دهد. بعلاوه آقای روحانی به آن معنا جزو اصلاحطلبان نیست و برعکس همیشه در طیف اصولگرایان بوده است. بنابراین اگر چنین انتظار از آقای روحانی باشد یا بوده، به نظرم انتظار نادرست و غیرواقع بینانه ای است.
*در دولت آقای روحانی آدمهایی که به آن معنی چپ باشند یا خیلی راست باشند، تقریبا نیست. همه به یک تعادلی رسیده اند و کمی هم سن شان بالا رفته و فهمیده اند که این حرفها چندان پایدار نیست و بیشتر باید به فکر کار مملکت باشند.
*(به نظرتان همراهی اصلاح طلبان با آقای روحانی تا 1400 هم ادامه خواهد داشت؟ احتمال انشعاب بین اصلاح طلبان و طیف حامیان روحانی را می دهید؟)ائتلافی نبود که حالا بخواهد انشعاب شود.به این ائتلاف نمی گویند. حمایت شد. حمایت با ائتلاف فرق دارد. یک حمایت هایی شد و به نظرم به همین طریق هم ادامه پیدا میکند.
*ببینید! اصلاح طلبان هم یک طیف و یک شکل و یک قیافه و یک حرف نیستند. کمااینکه اصولگرایان هم همینطورند. طیف های مختلفی هستند که با بعضی وقتها با هم می نشینند و بعضی وقت ها هم حرف هایشان خیلی با هم متفاوت است. یک گروه منسجمِ باصطلاح دارای یک بیانیه یا یک مانیفیست مشخص بخصوص در مسائل اجرایی مملکت نیستند. ممکن است همه شان در یک امر خاصی همفکر باشند. ولی اینکه مثلا مملکت چگونه باید اداره شود را در آنها نمی بینم.نه، همان موقع هم همینطوری بود. اصلا اینگونه نیست که یک تفکر خیلی مشخص و خاصی وجود داشته باشد. خیلی از همین اصلاح طلبان آقای خاتمی را قبول نداشتند!
*در دولت آقای خاتمی خیلی اختلاف نبود. خیلی هم هماهنگی بود. اتفاقا در دولت آقای موسوی بود که یک عده اصلاح طلب و یک عده اصولگرا بودند و اختلاف وجود داشت. درواقع دو طیف کاملا مشخص در دولت بودند. خیلی جاها هم با هم همفکری داشتند. خیلی جاها هم در خود اصولگرایان با هم اختلاف داشتند ولی اگر بخواهیم بحث کنیم در دولت آقای موسوی بود که یک مقدار این خط کشی ها شده بود. البته در دولت آقای خاتمی هم پیش آمده بود که وزیری با وزیر دیگری مخالف باشد که طبیعی هم بود ولی اینطور نبود که در دولت آقای خاتمی اختلاف باشد.معتقدم در جریان 88 یک گروهی تعمدا خواستند که آقای موسوی یا آقای کروبی یک چنین مواضعی را داشته باشند. بنابراین حرکت را به سمتی بردند که بالاخره مجبور شدند چنین موضعی بگیرند. البته به نظرم آدم سیاسی باید کمی هوشیارتر از این حرفها باشد. منظورم درون جریان اصلاحات نیست، برعکس گروه های مخالف نوعی راهبری کردند که یک چنین مواضعی ایجاد شود.
*در دولت آقای روحانی آدمهایی که به آن معنی چپ باشند یا خیلی راست باشند، تقریبا نیست. همه به یک تعادلی رسیده اند و کمی هم سن شان بالا رفته و فهمیده اند که این حرفها چندان پایدار نیست و بیشتر باید به فکر کار مملکت باشند.
*امکان دارد ولی اگر هم بودند، در دولت نبودند بلکه در حاشیه بودند. ولی اصل قضیه این بود و بارها گفته ام که من به آقای خاتمی گفتم که شما رئیس جمهور هستید و باید حکم جدید به من بدهید. چون روزنامه های ورزشی می نوشتند که طرف حکم ندارد و معلوم نیست باشد یا نباشد. ایشان گفتند نه، مثلا آقای آقازاده با همان حکم قدیمی کار خودش را ادامه می دهد. من گفتم من آقای آقازاده نیستم. شما رئیس جمهور جدید هستید و حکم من تمام شده و اگر می خواهید من باشم، حکم جدید به من بدهید. استنکاف ایشان باعث شد که برای من حکم نزنند و من گفتم که وقتی حکم نداشته باشم، کار نمی کنم.
*من خودم هستم. من اصلا با گروه و دسته خاصی نبوده ام و نیستم.
*حالا اسمش اصلاح طلب باشد. اتفاقا من خودم بیشتر فکر میکنم اصولگرا هستم. چون فکر نمیکنم اصلاح طلبی باشد که اصولگرا نباشد. بالاخره آدم یک اصولی دارد و بعد وقتی میبیند که آن اصول منحرف شد، اصلاح طلب میشود.
*(در پاسخ به این که اگر خاتمی از شما درخواست میداد، انصراف دهید، میپذیرفتید؟) نه، فقط اگر رهبری به من دستور میدادند، دستورشان را اجرا می کردم. ولی حتی اسم آقای خاتمی را هم بردند ولی من گفتم با اینکه خیلی نسبت به ایشان احساس احترام دارم ایشان هم میگفتند، نه. من کار خودم را می کردم.
* ببینید! اصلا مسائل مملکت طوری است که به اصلاح طلب و اینها نمی رسد. مملکت ما مشکلات اساسی دارد و باید حل شود. من دست هر اصولگرایی که بخواهد کار خوب برای مملکت انجام دهد را می بوسم. مخلص آن اصولگرا هم هستم. باید کار برای مملکت انجام شود ولی اگر انجام نشود چه اصولگرا چه اصلاح طلب هیچ نتیجه ای ندارد.
*از نظر فامیلی، مهندس بازرگان باجناق عموی من بودند.
*از کوچکی ایشان را می شناختم. هم از نظر اینکه چهره علمی،دانشگاهی و سیاسی بودند و هم اینکه بعضی وقتها در رفت و آمدهای خانوادگی هم ایشان را میدیدم. مثلا منزل عمویم میرفتم و ایشان آنجا بود. یا مثلا با عمویم نزد ایشان میرفتم.
*آقای بازرگان هم تفکر سیاسی سختی نداشت. یک منطقهایی داشت و براساس آن منطق ها می خواست حرکت کند. مثلا منطقش این بود که ما در این دنیا نمیتوانیم سفارتها را تسخیر کنیم. یک منطق مشخصی داشت و نمیخواست دنبال احساسات برود. حالا اینکه نهضت آزادی چگونه بوده باید بگویم که در داخل نهضت آزادی هم بالاخره یک تموجاتی بوده. بعد هم تعداد محدودی در نهضت آزادی بودند که برای خودشان همفکری و کار می کردند.
*(درباره بحث دیندار بودن یا نبودن اعضای نهضت آزادی) نخیر، دیندار بودند. آن تفکراتشان هم در داخل دینداران متفاوت بود. ما نمیتوانیم بگوییم کسانی که اینجوری فکر نمی کنند، دیندار نیستند. از نظر دینداری و اعتقادی همه اعضای نهضت آزادی نوعا اعتقاد داشتند. مگر همین آیت اللهها همه یکجور فکر می کنند؟ طیفهای مختلف فکری هستند. استنباطهای مختلفی هست و در دنیا هم متاسفانه اینطوری است. خود مولوی هم می گوید که این قرآن برخی را هدایت میکند و برخی را به ضلالت می اندازد. بنابراین تفکرات متفاوت است. نمی توانیم بگوییم اینها به این خاطر دیندار بودهاند یا نبوده اند.
* آقای مهندس بازرگان روز اول هم که نخست وزیر شد و به دانشگاه تهران آمد، همین حرف را زد. ایشان منحرف نشدند اتفاقا جزو کسانی هستند که خط و روش شان مشخص است. مثلا یک اشتباهاتی در درون کار کردند آنهم از هر آدمی ممکن است سر بزند منتها اشکال ما این است که به اشتباهات برخی اصلا توجه نمیکنیم و اشتباهات برخی را بولد می کنیم. اشتباه را همه میکنند. سرتاسر عالم اشتباه می کنند.
*متاسفانه در داخل نظام ما آدمهایی بودند که خیلی بی منطق با آدمهای مختلف برخورد میکردند. همین الان هم هستند. شما بعضی از سخنرانیها را ببینید که حرفهایشان چقدر لطمه میزند و چقدر مخالف متن قرآن است. اسمشان هم این است که انقلابی و حزب اللهیاند! یک چنین فضایی هست ولی هرکسی هم که جلویشان بایستد، درست مثل این داعشیها تکفیری اند. فوری تکفیر می کنند.
*اين برخورد با دکتر شریعتی که از اول بود. یعنی از همان موقع که دکتر شریعتی فعالیت میکرد، خیلیها علیه دکتر شریعتی فعالیت میکردند. اتفاقا به نظرم میآید که در جمهوری اسلامی خیلی به دکتر شریعتی بها داده شده. شما هرجا که میروید، در خیابان، دانشگاه، فرهنگسرا به نام دکتر شریعتی هست. هیچکس هم تعرض نکرده.
* مگر دکتر شریعتی را قبل از انقلاب تکفیر نکردند؟ مولوی را هم تکفیر کردند. آقای قاضی را هم با آن عظمتش برخی تکفیر کردند. خودِ امام را هم برخی تکفیر کردند. این جریان تکفیری متاسفانه در تاریخ جریان بدی است که هرکسی خواسته... حلاج را تکفیر کردند. عین القضات را تکفیر کردند. ملاصدرا را تکفیر کردند.
* تکفیری ها آدم های خاصی هستند. نه اصولگرا هستند و نه اصولگرا. تکفیریها داعشاند. داعش یک گروه خاص نیست یک تفکر خاص است که وجود دارد. هرکس مخالف خودش باشد را تکفیر میکند.