دکتر سید سعیدرضا عاملی*: وزارت علوم نیازمند هوشمندی و کارآمدی و به‌روز بودن است و اگرنه «فاصله علمی» ما با جهان پیشرفته صدچندان خواهد شد و از همه مهم‌تر علم ما پاسخگوی نیاز جامعه، دولت و بخش خصوصی نخواهد بود و زبان تعامل با جهان را از دست خواهیم داد.

در این نوشتار نکاتی را در خصوص ضرورت توجه به دانشگاه‌ها به‌عنوان مهمترین مرجع پیشرفت پایدار جمهوری اسلامی ایران و جایگاه علم و فناوری و علوم اجتماعی، علوم انسانی در اصلاح مسیر پیشرفت کشور بیان می‌شود. در عین حال باید توجه داشت که ما بدون تحول در حوزه علم، خصوصا با تغییرات شکل گرفته در فناوري‌های جدید، با بحران شغل، مدیریت اجتماعی و تامین عدالت اجتماعی مواجه خواهیم شد. امروز اقتصاد اینترنت از حجم 5 تریلیون دلار عبور کرده و به ظرفیت اقتصاد پنجم جهان رسیده است و در بعضی از کشورهای پیشرفته 87 درصد مشاغل نیازمند مهارت‌های اینترنتی است و در دهه آینده دانش‌های پیشینی با بن‌بست اشتغال مواجه می‌شوند و با میرایی رشته‌ها و مشاغل در سطح بسیار گسترده مواجه می‌شویم. 65 درصد فرزندان ما در آینده با مشاغلی مواجه می‌شوند که امروز وجود خارجی ندارد. 90 درصد کاربران اینترنت در کشورها عضو سازمان همکاري‌های اقتصادی و توسعه (OECD) کار بانکی خود را آنلاین انجام می‌دهند و 80 درصد آنها خرید خود را اینترنتی انجام می‌دهند. ما با داده‌های بزرگ و الگوریتم‌های اثرگذار بزرگ مواجه شده‌ایم. ما در دوره تحولات بزرگ قرار گرفته‌ایم و تغییرات پارادیمی بزرگ مرتبط با دانش، کار و زندگی را به وجود آورده است.  با این نگاه در این نوشتار بر هفت نکته مرتبط با آموزش عالی و پیشرفت پایدار کشور تاکید می‌شود:

نکته اول: وزارت علوم، تحقیقات و فناوری نقش محوری در به فعلیت درآوردن ظرفیت علمی کشور در راستای توسعه و پیشرفت دارد. وزارت علوم و معاونت علمي و فناوری مسئول تامین حمایت فراگیر از علم و دانش، بروزرسانی دانش و تجهیز علوم تخصصی به منابع پیشرفته آزمایشگاهی و تخصصی هستند. وزارت علوم مسئولیت هماهنگ نمودن رشته‌های دانشگاهی با نیاز دولت به‌عنوان بزرگترین بهره‌بردار علم در ایران امروز و همچنین بازار و بخش خصوص را بر عهده دارد. وزارت علوم، تحقیقات و فناوری باید به تغییر پارادایم علم توجه داشته باشد و علم ایران را به سمت خلاقیت پارادیمی سوق دهد. در دوران تغییر پارادیمی در حوزه علوم و ظهور «دانش یکپارچه(1)» که محصول پیوند علوم به یکدیگر و اهمیت یافتن بین‌رشته‌ای‌ها و چندرشته‌های حوزه علم، «شبیه‌سازی هستی(2)»، که تغییر بنیادین روشی در حوزه مطالعات آزمایشگاهی و هستی‌شناسانه را دنبال می‌کند و تغییر بنیادین در خصوص انتقال از دانش یک فضایی به دانش دو فضایی قرار گرفته‌ایم. وزارت علوم نیازمند هوشمندی و کارآمدی و به‌روز بودن است و اگرنه «فاصله علمی» ما با جهان پیشرفته صدچندان خواهد شد و از همه مهم‌تر علم ما پاسخگوی نیاز جامعه، دولت و بخش خصوصی نخواهد بود و زبان تعامل با جهان را از دست خواهیم داد.

فناوری‌های نوین، مسیر علم را در جهان تغییر داده‌اند و رشته‌های جدید بسیار زیادی مرتبط با زیرساخت‌های جهان مجازی و نحوه بهره‌گیری از فضای مجازی در صنعت، کشاورزی و خدمات را بوجود آورده‌اند. از سوی دیگر ارتباط بین فضای مجازی و علوم پزشکی، شهرسازی، کشتیرانی، خدمات ریلی، مدیریت فرودگاهی، ترافیک، نور و محیط زیست شهری و ده‌ها و ده‌ها حوزه دیگر را تغییر داده است. این درحالیست که دانشگاه‌های کشور و ستاد سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی دانشگاه‌ها یعنی وزارت علوم هیچ نوع برنامه اساسی برای بروزرسانی توان علمی کشور ندارد. امروز دریغ از داشتن یک رشته عمومی در حوزه «علوم وب» در دانشگاه‌های کشور. دل خوش کرده‌ایم به رقابت گسترده چاپ مقاله‌های آی اس آی و رتبه گرفتن در نظام دانشگاهی و اصل هدف علم را که تغییر و تسهیل در مسیر زندگی انسان است؛ رها شده است. عقل راهبردی در نظام آموزش عالی کشور ضعیف شده است و تقلید بدون توجه به ظرفیت‌های ملی ما را زمین‌گیر و دانش را کم‌بهره کرده است.

امروز علوم داده‌محور، امکان الگوریتم کردن سیستمی همه مسیرهای کار و زندگی را فراهم کرده و تضمین کار مفید و موثر و خالی از فساد را به صد درصد رسانده است ولی ما توجهی به «داده‌های اجتماعی(3)» و «تحلیل‌های گسترده داده‌محور» و اساسا حکمرانی داده‌ای(4) نداریم..

نکته دوم: سیاستمدارن ژرف‌اندیش که به عمق عوامل پیشرفت توجه می‌کنند، سرمایه انسانی منتهی به تقویت سرمایه اجتماعی را اصلی‌ترین سرمایه پیشرفت و توسعه کشور به حساب می‌آورند. قبل از هر چیز باید تاکید نمود و در عین حال باور داشت که «تخصص‌گرایی نهادینه و نظام‌مند» در همه حوزه‌های مرتبط با پیشرفت و تعالی فردی و اجتماعی جامعه تامین‌کننده «پیشرفت پایدار» و «عدالت فراگیر» است. پیشرفت پایدار محصول یک همه‌جانبه ‌نگری رشته‌ای، چندرشته‌ای و بین‌رشته‌ای است. تخصص فقط مربوط به حوزه‌های ملموس تخصصی مثل رشته‌های علوم پزشکی و مهندسی نیست، بلکه تخصص‌گرایی در حوزه‌های اسلام‌شناسی و مطالعات دینی اعم از فقه، کلام، اخلاق و فلسفه و معرفت‌شناسی دینی و همچنین علوم اجتماعی و علوم انسانی و توجه خاص به رشته‌های علوم ارتباطات، علوم پایه و رشته‌های مرتبط با هنر و ادبیات نیز جایگاه تعیین‌کننده و مهمی دارند. مدیریت منابع، مدیریت راهبردی و افزایش بهره‌وری و تخصص‌های مرتبط با ارتباطات اجتماعی، رسانه‌های ارتباط جمعی، ساختارهای شبکه‌ای و موژولار، مدیریت و حکمرانی اینترنت، روابط بین‌المللی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، جامعه‌شناسی و علوم سیاسی، طراحی نقشه راه تبدیل کار ناقص به کار کامل و عوض کردن چرخه توسعه و ده‌ها تخصص دیگر در حوزه علوم اجتماعی و انسانی، به‌عنوان حوزه‌هایي تلقی می‌شود که حل همه مسائل اجتماعی حتی در حوزه پزشکی و مهندس مربوط به آنها می‌شود. امروز نظم، مسئولیت‌پذیری، تقسیم کار اجتماعی، رعایت قانون و کدهای اخلاق حرفه‌ای، کار گروهی، تعامل سازنده، بهره‌وری و استفاده بهینه از همه روندها و فرایندها، جهت‌دهی اصولی به استفاده از فناوری‌های جدید، سازگار کردن فضای مجازی با اکوسیستم فرهنگی و ارزشی جامعه، حل تضادهای درونی و بیرونی جامعه و رسیدن به راهبردهای حل منازعات ملی و بین‌المللی، همه و همه تخصص‌هایي هستند که در حوزه‌های علوم انسانی و اجتماعی و هنر قرار دارند. کشورهای پیشرفته؛ موفقیت‌های خود را مدیون بهره‌گیری از تعالیم الهی و یافته‌های علوم اجتماعی و انسانی می‌دانند. پیشرفت صنعتی بدون برخورداری از زیرساخت و استحکامات منابع انسانی کارآمد، امکان‌پذیر نیست.

در جمهوری اسلامی ایران حجم اصلی سرمایه‌گذاری منابع انسانی ما در حوزه علوم اجتماعی و علوم انسانی است که 46.5 درصد دانشجویان خود را به این حوزه‌ها اختصاص داده و نزدیک به 40 درصد اعضاء هیئت علمی دانشگاه‌های کشور در این دو حوزه قرار دارند، این درحالیست که کمترین توجه به این حوزه به‌عنوان یک قلمرو بزرگ تخصصی صورت می‌گیرد. در عین حال نکته اول اهمیت دادن به همه تخصص‌ها و وزن دادن به تخصص‌ها در پیشرفت و توسعه کشور است.

نکته سوم: امروز از مسیر تخصص‌گرایی و توجه به دانشگاه، سرمایه‌گذاری‌های عظیمی در حوزه تحقیق و توسعه از طریق بخش خصوصی و حمایت‌های بخش دولتی در جهان بعمل می‌آید که به‌عنوان مثال فقط فولکس واگن، در سال 2016 بودجه‌ای بالغ بر 17.5 میلیارد دلار یعنی بیش از 9 برابر بودجه عمومی آموزش عالی جمهوری اسلامی ایران را به این مهم اختصاص می‌دهد. یا شرکت گوگل در سال 2016 بودجه‌ای معادل سود گوگل یعنی نزدیک به 16.5 میلیارد دلار را به تحقیق و توسعه اختصاص داده است. سئوال اینجاست که آیا ما نگاه واقعی به تحقیق و توسعه داریم، آیا جایگاه تحقیق و توسعه و به‌صورت فراگیرتر دانشگاه در توسعه و پیشرفت کشور روشن و دارای برنامه مدون و دقیق است یا آن‌قدر پولدار هستیم تا با کار پراکنده سرمایه‌های ملی را به‌صورت ضعیف شده در امور متفرق هزینه کنیم.

نکته چهارم: اگر تحولات بعد از جنگ کشورهای اروپایی مثل آلمان، فرانسه، ژاپن و کره جنوبی و ده‌ها نمونه دیگر را مطالعه کنیم، می‌بینیم که مسیر تغییر و جبران شکست‌ها از دانشگاه‌ها و متخصصین کارآمد صورت گرفته است. از سوی دیگر تخصص‌گرایی به‌عنوان بنیادی‌ترین عامل تامین «عدالت اجتماعی» محسوب می‌شود که به علم و دانش ظرفیت عملی می‌دهد و دانش‌پژوهان را به کسب دانش و خلاقیت در حوزه علم و دانش امیدوار می‌کند. ما نیازمند آموزش عالی و دانشگاه‌هایی هستیم که از نگاه بومی - جهانی برخوردار باشند. باید از دانش و  تجربه‌های جهانی بیاموزیم و به نیاز بومی و فرهنگ اسلامی و انقلابی ایران توجه کنیم. در واقع هم دانش جهانی را در بستر بومی به محصول مورد قبول بومی برسانیم و هم دانش ایرانی را که ماهیت جهانی دارد، برای مصرف جهانی تولید کنیم. نمونه این امر در دوران میجی در ژاپن اتفاق افتاد و او هم دروازه‌های ژاپن را به سمت جهان باز کرد و هم به نیاز بومی و بومی‌سازی علم متناسب با ظرفیت‌هاي دینی، فرهنگی و اقلیمی ژاپن توجه کرد.

نکته پنجم: ابهامات و سئوالات زیادی در مسیر رابطه دولت و دانشگاه و دانشگاه و بازار در ایران و خصوصاً ایران امروز وجود دارد که عدم دقت کافی در آن، موجب ضعیف شدن سرمایه عظیم انسانی و اجتماعی در ایران عزیز می‌شود. آیا امروز بهره‌برداری اصلی از منابع انسانی ایران در جمهوری اسلامی ایران رقم می‌خورد یا سرمایه‌های فکری و  علمی ما به آن سوی مرزها منتقل می‌شوند و به‌صورت بهینه و کارآمد از آنها استفاده می‌شود. این پدیده فرار مغزها نیست، بلکه ترجیح مزیت‌هاي شغلی در کشورهای دیگر است. چه کشورهایي بیشتر از دانش‌آموختگان فرهیخته دانشگاه‌های بزرگ کشور بهره‌مند می‌شوند؟ متخصصین فرهیخته دانشگاه‌های کشور در کدام مرز و بوم بیشتر تکریم می‌شوند و مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرند؟ چرا زندگی یک متخصص در نظام جمهوری اسلامی ایران دچار چالش می‌شود؟ در نظام بودجه‌ریزی کشور کجا بیشتر هزینه می‌کنیم؟ سهم آموزش عالی کشور از مجموعه منابع ملی چقدر است؟ سرانه دانشجويی ما در مقایسه با کشورهای منطقه و کشورهای پیشرفته جهان؛ چه جایگاهی دارد؟ رشته‌های جدید، علوم نیازمند به آزمایشگاه‌های بزرگ، پژوهش‌های انسانی منتهی به حل مسائل فردی و اجتماعی و برطرف کردن موانع اساسی پیشرفت و توسعه کشور، با چه پشتوانه «آزمایشگاه انسانی و اجتماعی» کار می‌کنند؟ آیا اساساً در جمهوری اسلامی ایران مسائل مرتبط با روابط انسان به سطح آزمایش‌های تخصصی وارد شده است یا همچنان به دلیل چرخه ناقص علم دچار بحران است؟

و صدها سئوال اساسی دیگر که از یک سو مستلزم توانائی‌های درونی دانشگاه‌ها و ستاد سیاست‌گذاری آموزش عالی کشور و از سوی دیگر مستلزم برخورداری از نگاه فاخر و همه‌جانبه‌نگر به جایگاه دانشگاه و تخصص‌گرایی در میان سیاستگذاران استراتژیک کشور است.

نکته ششم: این سئوال اساسی مطرح است که چرا ایرانیان فرهیخته و دانشمند در جهان پیشرفته امروز از والاترین و درخشان‌ترین جایگاه برخوردارند و چرا همین سرمایه‌های بزرگ جهانی ایرانی در ایران غریب هستند. چرا تخصص‌گرایی جای خود را به آشنايی، رفاقت و تکرار مدیریت‌های سنتی گذشته و ناکارآمد داده است. عدم اعتماد به تخصص‌گرایی و عدم بهره‌گیری بهینه از متخصصین موجب هدر رفتن بسیاری از سرمایه‌های ملی شده است و از آن بدتر «مدیران تجربی» که نه از دانش قدیمی و نه از دانش جدید بهره‌مند هستند، دائما بر این طبل می‌کوبند که دانشگاهیان حرف نظری می‌زنند و راه‌حل‌های عملی ندارند.

نکته هفتم: نگاه تمدنی، جهانی، تخصصی و متعالی سیاست‌مداران بزرگ، نقش مهمی در مسیردهی به سمت خلق و توسعه تمدن‌های ماندگار و پیشرفت کشورهای جهان داشته و همچنان دارد. سیاستمدارانی موفق به حرکت متوازن، منطقی و عقلانی معطوف به پیشرفت همه‌جانبه و تامین‌کننده سلامت فرهنگی و اجتماعی جامعه می‌شوند که به منابع اصلی پیشرفت تعالی‌بخش یعنی سرمایه انسانی چندرشته‌ای توجه کنند و ظرفیت‌های فرهنگی و تاریخی را در مرکز توجه خود قرار دهند. مسئله ایران عزیز طی صده‌های اخیر از جمله 4 دهه گذشته که همراه با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی بوده است، جدایی علم و دین بوده و همچنان هست. پیشرفت ایران به تعبیر آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر حکیم جمهوری اسلامی ایران با هدف حرکت به سمت تمدن نوین اسلامی و تامین عدالت اجتماعی و پاسخگویی به نیازهای اساسی جامعه مستلزم جامع‌نگری و بهره‌مندی متناسب از علم و دین است. سیاست‌هایی در جمهوری اسلامی ایران موفق می‌شود که هدف‌گذاری‌های اسلام را در محور توسعه و پیشرفت قرار دهد، لذا به‌طور حتم پیشرفت اسلامی ایرانی محصول توجه همزمان به سرمایه‌های انسانی حوزه و دانشگاه و سرمایه‌های عظیم علم و دین است که نه تنها در تعارض با هم نیستند بلکه از جنس حقیقت و کشف حقیت هستند، علم جوهری است که در یافته‌های دقیق و صحیح خود کشف از حقایق الهی می‌کند و دین‌شناسی دانش‌ شناخت این حقایق است. در این نوشتار در صدد بیان این امر مهم نیستم که در جای خود نیازمند توجه محوری است و به نظر می‌رسد مدل‌های توسعه تک‌نگارنه؛ صرفا با نگاه دینی و یا صرفا با نگاه علمی بدون هدف‌گذاری حقیقت‌گرایانه دینی منجر به تقویت سکولاریزم با مرجعیت دین‌گرایی غیرعلمی و علم‌گرایی غیردینی می‌شود.

باور بفرمائید که هر مسیر دیگری را که برای پیشرفت دنبال کنیم، جز مسیر اعتماد به دانشگاه و البته حوزه‌های علمیه، پر هزینه، کم‌ثمر و ملال‌آور خواهد بود. باید به ظرفیت‌های خود با نگاه واقعی نظر کنیم و باید خود را از تجددزدگی و سنت‌زدگی نجات دهیم و ببینیم «دین اجتماعی‌شده امروز» چه هدف‌گذاری را برای پیشرفت و آسایش ترسیم می‌کند و باید دید مسیر تخصصی و علمی رسیدن به این اهداف متعالی چیست. این امر نیازمند نگاه تمدنی حوزه و دانشگاه از یک سو و از سوی دیگر توجه بین‌رشته‌ای به نهاد مهمی مثل وزارت علوم، تحقیقات و فناوری است.

* استاد گروه ارتباطات و مطالعات آمریکای دانشگاه تهران

پي‌نوشت:

(1) Integrative Knowledge

(2) Biomimetic

(3) Social Data

(4) Data Governance