بخشي از جاذبه اين سريال طنز به موضوع سياسي آن برميگشت و بخشي هم به تركيب بازيگرانش؛ از سام درخشاني و بيژن امكانيان كه نقشهايي متفاوت ايفا كردند،گرفته تا جواني كه يكي، دو هفتهاي است با ديوانهبازيهايش چشمها را خيره كرده است. سامان دارابي درسخوانده بازيگري و كارگرداني در مقطع كارشناسي ارشد است و سابقه حضور در بيش از 30نمايش را در مقام بازيگر و كارگردان در كارنامه دارد. با او كه اين روزها با نقش شوكت به پديده تلويزيون تبديل شده، گپ زدهايم.
- شما هم جزو بازيگران تئاتر هستيد كه از چند سال پيش وارد تلويزيون شدهايد. تجربه بازي مقابل دوربين را چطور توصيف ميكنيد؟
بهنظرم تئاتر مادر رشتههاي بازيگري است. اگر بازيگري ميخواهد تئاتر را خوب بشناسد، دستكم بايد 10سال خاك صحنه بخورد. اين را كه ميگويم از سر تعصب نيست اما بازيگران تئاتر متفاوت هستند و ميتوانند خلاقيت داشته باشند. آنها خطوط سفيد بين متن را ميبينند و ميتوانند همزمان با خواندن متن، نقش را خوب بفهمند و آن را ازآن خود كنند.
- دليل اينكه تئاتريها بعد از كار روي صحنه به تلويزيون و سينما ميآيند، چيست؟
اصلا نميتوان جاذبههاي ديدهشدن را انكار كرد و بازيگران دوست دارند ديده شوند. شهرت جزئي از دنياي بازيگري است و نميتوان منكر آن شد اما نوع ورود به عرصههاي تلويزيون و سينما هم بايد درست و اصولي باشد. اين روند بايد طبيعي طي شود تا به كاملشدن بازيگر بينجامد. با 2سال كار در تئاتر و بعد ورود به سينما و تلويزيون نميتوان انتظار ديدن كار خوب داشت.
- بهعنوان يك بازيگر كدام عرصه يعني تئاتر، سينما و تلويزيون براي شما مهمتر است؟
وقتي بازيگري تئاتر كار ميكند، دوست دارد عرصههاي ديگر را هم تجربه كند. مهم نيست كدام شاخه را انتخاب كنم، تنها دوست دارم كاري كه ميكنم تكراري نباشد؛ ضمن اينكه همچنان معتقدم بازيگر ريشه و منشأ واحد دارد.
- هر بازيگري در انتخاب نقش شرايطي براي خودش دارد. كدام نقشها را ميپذيريد و كدامها را نه؟
من حتي در عرصه تئاتر هم سعي ميكنم سر هر كاري نروم؛ نه بهخاطر كم يا زياد و اول و دوم بودن نقش بلكه بهخاطر اينكه با پذيرش هر نقشي سعي كردهام تجربههاي خودم را بيشتر كنم. وقتي در مقام بازيگر بازي ميكنم و خودم از نقش لذت ميبرم، بهطور حتم تماشاگر هم از آن لذت خواهد برد. استاد حميد سمندريان هميشه ميگفت: «نقش مانند كوه يخ در آب ميماند كه تنها نوك آن ديده ميشود و بازيگري توانمند است كه بتواند قسمت زير آب را هم به تماشاگر نشان بدهد».
هميشه سعي كردهام به نقشهايي كه انتخاب ميكنم احاطه كامل داشته باشم و بتوانم چيزهايي به آن اضافه كنم. بازيگر ميتواند نقشي كوچك را چنان خوب بازي كند كه در ذهن تماشاگر بماند و گاهي يك نقش بزرگ را آنقدر بد ايفا ميكند كه كسي از آن ياد نكند؛ حالا ميخواهد نقش جدي باشد يا كمدي.
- چه شد كه نقش شوكت در سريال گسل اينقدر پررنگ و ديده شد؟
نقش شوكت در يكي،دو هفته اخير نسبت به قسمتهاي اول سريال بيشتر شد و همين دليل ديده شدن آن بود. معتقدم اين نقش ميتواند بهتر از اين هم باشد و شايد بتوان آن را كاملتر كرد. البته من هميشه سعي ميكنم نقشها تكراري نباشند اما اگر سريالي ظرفيت داشته باشد، ميتوان از زواياي ديگر هم نقش شوكت را بازي كرد.
- برخي مواقع بهويژه در سريالهاي طنز بازيگران در دور تكرار ميافتند. شما براي تكراري نشدن چه ميكنيد؟
بازيگراني هستند كه وقتي بازي ميكنند- تفاوت نميكند تئاتر باشد يا تلويزيون- ما فقط خود آنها را ميبينيم. هر اندازه نقش از خود بازيگر دورتر باشد، براي تماشاگر جذابتر است.
- چطور به نقش شوكت رسيديد؟
عليرضا بذرافشان، كارگردان سريال گسل يك نويسنده خوب هم هست. شخصيت شوكت برايم جذاب بود اما سعي كردم برحسب عادت خلاقيتهايي در طول كار داشته باشم. سر تصويربرداري بداههپردازيهايي داشتم كه بذرافشان آنها را پذيرفت. گاهي هم در بهكار بردن جملهها و كلمات كدگذاري ميكردم و روي برخي حروف تأكيد داشتم. در دورخوانيها بازيگران پيشنهادهاي خود را ميدادند و بذرافشان با وجود سختگيري، تا 90درصد پيشنهادهاي من را قبول ميكرد.