روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش با تيتر«انقلابی باشید چه جای گله از دشمن؟ » نوشت:
راهبرد ما در مقابل غرب، در پایان چهارمین دهه پیروزی انقلاب اسلامی باید واجد کدام ویژگیها باشد؟ ماجرای برجام و نقشه غرب، یکی از تجارب مهم است که اگر درست فهمیده شود، با همه هزینههایش، دارای ظرفیت کمنظیر اجماعسازی برای پیشرفت است. درباره تحولات اخیر در مناسبات ما با غرب و نقشه راه انقلاب اسلامی گفتنیهایی هست.
1- ترامپ هفتمین رئیسجمهور آمریکاست که ایران را تهدید میکند و ژستهای ابرقدرتی و الهامبخشی میگیرد. اما کسی که با مرتجعترین حاکمان دنیا در ریاض رقصید، غلط میکند از موضع مدعی دموکراسی حرف بزند. کسی که گفت «داعش را اوباما و کلینتون درست کردند»، شکر زیادی میخورد درباره تروریسم حرف بزند و ایران را متهم کند. کسی که میگوید «به توافق موجود با ایران پایبند نمیمانیم»، بیجا میکند به توافق جدید یا تکمیل توافق قبلی دعوت کند. کابارهداری که اشتباها رئیسجمهور شد و میگوید «۷۰۰ ميليارد دلار براي ارتش و دفاع خود هزينه خواهيم کرد، ارتش ما قويترين ارتش خواهد بود»، غلط میکند درباره «موشک دوربرد» کشوری دیگر نظر بدهد.
2- توماس فریدمن تحلیلگر آمریکایی آبان 1391 به روزنامه ملیت ترکیه گفت «ما دیگر حتی به اندازه یک بند انگشت توان مداخله نظامی در بحرانهایی مانند سوریه نداریم. آمریکا وارد دورهای شده که باید کمی هم به مشکلات داخلی خود بپردازد. اکنون بیتلحم پنسیلوانیا برای ما مهمتر از بیتلحم خاورمیانه است. مردم آمریکا برای خدمات کمتر بهای بیشتری میپردازند و بیش از هر دورهای میپرسند که نیروهای ما در فلان منطقه جهان چه میکنند؟... ما در عراق ضامن نارنجک را کشیدیم و خود را روی آن انداختیم. همه ترکشهای جنگ به ما اصابت کرد». خود ترامپ، 23 آبان 95 به سیبیاس گفت «سیاستمداران ما برای مدتی طولانی، مردم را در زمینه اشتغال و جنگ مأیوس کردهاند. با 6 تریلیون دلاری که از 15 سال پیش در خاورمیانه هزینه کردهایم. میتوانستیم آمریکا را 2 بار بازسازی کنیم. به وضع جادهها، پلها، تونلها و فرودگاههایمان نگاه کنید که شبیه مکانهای از رده خارج است».
3- باید بیانات صریح رهبر انقلاب در تاریخ 27 تیرماه 94 را به ترامپ یادآور شد که فرمودند: «جمهوری اسلامی، در زمینه حفظ قابلیّتهای دفاعی و امنیّتی خود هرگز تسلیم زیادهخواهی دشمن نخواهد شد... حضرات مسئولین آمریکایی- دولتمردانشان، دولتزنانشان- مشغول رجزخوانیاند. البتّه ما ایرادی به این کار آنها نداریم؛ مشکلات داخلیِ آنها، آنها را ناچار میکند که این رجزخوانیها را بکنند
... تسلیم ایران را مگر به خواب ببینند. پنج رئیسجمهور دیگر از اوّل انقلاب تا امروز، در این آرزو که جمهوری اسلامی را تسلیم کنند یا مُردند یا در تاریخ گم شدند، شما هم مثل آنها؛ شما هم این آرزو را هرگز به دست نخواهید آورد که ایران اسلامی را تسلیم کنید... این آقا (اوباما) گفته است که میتواند ارتش ایران را نابود کند. قدیمىهاى ما اینجور حرفها را لاف در غریبى میگفتند».
4- نشست بیخاصیت وزرای خارجه 5+1 با ایران در نیویورک در حالی برگزار شد که هر چند آقای ظریف میگفت «موارد نقض مواد ۲۶،۲۸ و 29 برجام و کوتاهی آمریکا در اجرای تعهداتش را مطرح کردیم»، اما اعتراض جدی یا تصمیمی درباره عهدشکنی آمریکا از سوی طرفهای غربی عنوان نشد. خانم موگرینی پس از نشست کمیسیون برجام مدعی شده «تمامی طرفها توافق داشتند که تمامی اعضا به تعهدات خود در برجام پایبند بودهاند»! رئیسجمهور فرانسه نیز گفته است «باید توافق با ایران را حفظ کنیم چرا که یک توافق خوب با نظارت قوی است اما باید چند شرط جدید شامل کنترل بهتر موشکهای بالستیک، ادامه توافق پس از 2025، و رایزنی درباره وضعیت کنونی منطقه به آن اضافه کنیم»!
5- به موازات این بیچشم و روییها، آقای روحانی در نیویورک گفت «از برخی دوستان در اروپا گله داریم که هنوز برخی گرههای بانکی آنطور که باید برطرف نشده است». این یک اشاره تلخ اما واقعی به میزان پایبندی طرف غربی است. ضربه اصلی را از اعتماد و اتکا به دشمن خوردیم. به تعبیر رهبر انقلاب «ما پای قدرتمند و طبیعیِ خودمان را با عصای بیگانه عوض نکنیم. اینکه بهجای اینکه روی پای خودمان بِایستیم و به پای خودمان تکیه کنیم، به عصای بیگانه تکیه کنیم، خطا است... مذاکره اشکالی نداشت منتها در این مذاکره بایستی دقّت و مراقبت لازم انجام میگرفت تا اینجور نباشد که طرفِ مقابل، هر غلطی خواست بکند، نقض برجام محسوب نشود، ما اگر یک مختصر تکانی بخوریم، نقض برجام محسوب بشود! این خطا نباید اتّفاق میافتاد؛ این بهخاطر عدم اتّکا و اعتنای به قدرت داخلی و اتّکا به عنصر خارجی به وجود میآید».
6- مقامات سابق و فعلی آمریکا، پس از گرفتن امتیازات یکطرفه، مصمم به زیر پا نهادن توافق بوده و برای دور زدن برجام تدارک کردهاند. این طرف اما یک چک بلامحل دست دولت ماست که نمیداند چگونه باید نقدش کند. حتی شرخرهای اروپایی هم پای تعهدات خود برای حفظ برجام نمیآیند. اشکال از کجاست؟ اوباما و کری میگفتند «توافق، به معنای اعتماد به ایران نیست» و «عدم توافق، بهتر از توافق بد است»؛ اما این طرف دولتمردانی مدعی بودند «امضای کری تضمین است»، «ما به توافق با آمریکا خوشبین هستیم»، «آمریکا به خاطر اعتبارش، نقض عهد نمیکند» و «میتوانیم الگوی برجام را با آمریکا توسعه دهیم»!
7- مواضع هیئت ایرانی پیشرفت کرده اما تکافوی صیانت از حقوق ملی را نمیکند. آقای ظریف چندی پیش گفت «هدیه خروج از برجام را تقدیم ترامپ نمیکنیم». این جمله بدتر از اظهارات 4 سال قبل وی بود که از سر بیاطلاعی گفت «آمریکا ظرف 5 دقیقه میتواند توان دفاعی و نظامی ما را نابود کند(!) این تعبیر، درباره رژیمی بود که در عراق و افغانستان درمانده شد و با سرافکندگی و خسارتهای هنگفت عقبنشینی کرد. آقای روحانی نیز تا همین چند وقت قبل به دولت ترامپ پالس میفرستاد که «میشود در مسائل غیرهستهای هم مذاکره کرد»، اما اکنون به درستی میگوید «چه شما بخواهید و چه نخواهید ما از مردم مظلوم سوریه، یمن و فلسطین دفاع خواهیم کرد و آنچه را لازم است برای بازدارندگی تقویت خواهیم کرد. ما نیروهای نظامی و موشکهای خود را تقویت خواهیم کرد و از کسی اجازه نخواهیم گرفت».
8- در فهم نقشه حریف نباید دچار بدفهمی شد. مجددا با بازی فریبکارانه پلیس خوب و پلیس بد روبرو هستیم. نباید در مناقشه بر سر طلبکاریهای بیمورد آمریکا و تهدیدش به خروج از برجام معطل بمانیم. این فریب، برای سلب فرصت و ابتکار عمل از ایران است. سیاست آمریکا، ارعاب برای تشدید بیهزینه تحریمهاست نه لغو برجام؛ چنانکه مک مستر مشاور امنیت ملی آمریکا گفت «برجام باید به صورت سختگیرانهتری اجرا شود».
9- امیرمومنان در حکمت 314 از کلمات قصار نهجالبلاغه و درباره بازدارندگی فرمود «رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَيْثُ جَاءَ فَإِنَّ الشَّرَّ لَا يَدْفَعُهُ إِلَّا الشَّرُّ. سنگ را به همان جايى كه از آنجا پرتاب شده، بازگردانيد؛ که همانا شرارت را جز شرّ باز نمیدارد». متقارن و نامتقارن، باید پاسخ پشیمانکننده به دشمن داد وگرنه خباثتها بیشتر خواهد شد. تنها چاره، قدرتمند شدن و صیانت از منابع قدرت موجود است. در مقابل، دشمن به واسطه عوامل جنگ روانی نیابتی خود در داخل کوشیده تا منابع قدرت ملی (فناوریهای روز از جمله هستهای، نفوذ تعیینکننده منطقهای، قدرت موشکی) را به عنوان اسباب هزینه و دردسر جا بیندازد تا خود را خلع قدرت کنیم. این عوامل نیابتی را باید شدیدا مواخذه کرد.
10- 37 سال پیش در چنین روزهایی (31 شهریور59) در حالی از شبیخون دشمن غافلگیرشدیم که برخی دولتمردان و احزاب حامی، اصرار داشتند دو قطبیهای سرگرمکننده در داخل بسازند. با همان تجربه آموختیم دشمنان قسمخورده داریم و نباید برای مهار دشمنی، به دشمنان پناه ببریم یا چشم امید به یاری آنها داشته باشیم. جنگ تحمیلی با مختصاتی دیگر ادامه دارد. با این تفاوت که به مرور، از لاک دفاع در داخل مرزهای خود بیرون آمده و به پیروزیهای بزرگ در قلمروهای نامشروع دشمن دست یافتهایم.
11- این پیروزیهای معجزهآسا، حاصل پایبندی به راهبرد «انقلابی ماندن و انقلابی عمل کردن» در حوزههای فناوری و دیپلماتیک و فرهنگی و نظامی است. به تعبیر رهبر حکیم انقلاب «هر جا انقلابی عمل کردیم، پیش رفتیم و هرجا انقلابی عمل نکردیم، عقب ماندیم».
رهبری به ویژه در چند سال اخیر، یک مطالبه مشترک را خطاب به عوام و خواص (دانشجویان و دانشگاهیان و علما و خبرگان و دولت و مجلس و قوه قضائیه و مجمع تشخیص مصلحت) مطرح کردهاند؛ «انقلابی بمانید و انقلابی عمل کنید». این همان موتور پیشران اصلی است که باقی مطالبات را پیش میبرد و اگر نبود، هیچ آرمانی تامین نخواهد شد. رهبری در دیدار اخیر خبرگان فرمودند «شرط دوام حیات جمهوری اسلامی، وجود انگیزههای انقلابی و روحیه انقلابی است. اگر روحیه انقلابی نباشد، جمهوری اسلامی نخواهد بود؛ بله، یک حکومتی سر کار خواهد بود، امّا آن حکومت، دیگر جمهوری اسلامی نیست».
12- راهبرد «انقلابی بمانید و انقلابی عمل کنید»، ناسازگار با رویکرد محافظهکارانه برخی مراکز تصمیمگیر(حتی در میان نیروهای انقلابی) است که صرفا رویکرد ترمزگونه به نیروهای کف میدان دارند. مطالبه اصول انقلاب در سیاست خارجی و داخلی یا مباحث مربوط به اقتصاد مقاومتی و محیط فرهنگی، حداقل کاری است که از خود دریغ میکنیم حال آن که قطعا تاثیر اصلاحی دارد. باید یک پرسش مهم را با نوع این مدیران مطرح کرد و پاسخ گرفت: در کنار همه مصلحتاندیشیها و نهیها و اقدام نکردنها، تدبیر شما برای اجرای مطالبه « انقلابی ماندن و انقلابی عمل کردن» چیست؟ بیلان کار مجموعههای تحت نظر شما در این عرصه کدام است؟ و برمبنای همین اولویت، کدام برنامهها را طراحی کردهاید؟
13- فرا رسیدن محرّم حسینی علیهالسلام، فرصت تامل در ابعاد این پرسش مهم است که آیا انقلابی ماندن و انقلابی عمل کردن و مطالبه آرمانها و امر به معروف و نهی از منکر، مشروط به «نتیجه دمِ دست و پیروزی بدون هزینه» «است؛ و اگر چنین نبود، عرصه تکلیف را رها کنیم؟ یا اینکه تکلیف در هیچ شرایطی ولو به دشواری کربلا، تعطیل نمیشود؟ اگر بنابر محاسبات محدود به نوک بینی بود، هیچ پیامبر و امام و مصلحی نباید در طول تاریخ برای اقامه امر الهی و حقوق پایمال مردم قیام میکرد.
1۴- این عبارات سرشار از شرافت و عزت، از امام حسین(ع) است که فرمود«انی لا اریالموت الاسعادهًْ و الحیاهًْ معالظالمین الا برما» و«زنازاده پسر زنازاده مرا بین دو چیز قرار داده؛ میان شمشیر و ذلت. و هیهات مناالذّله و ما آخذ الدّنیّهًْ. خداوند پذیرش ذلت را برما و بر پیامبر و مؤمنین روا نداشته است». آیا امام حسین(ع) بلد نبود سازش کند و قهرمان صلح شود و از اردوگاه یزید مدال بگیرد؟ چرا شب عاشورا فرمود «فاعلموا ان الله انّما یهب المنازل الشّریفهًْ لعباده باحتمال المکاره... بدانید همانا خداوند جایگاههای بلند و با شرافت را منحصراً به بندگانی میبخشد که ناگواریها و ناملایمات را تحمل کنند»؟ امام حسین(ع) سالها پیش از ماجرای کربلا، آن هنگام که امیر مؤمنان(ع) او را مأمور کرد در بحبوحه جنگ صفین با لشکریان سخن بگوید و روحیه جهاد را در آنها را تقویت نماید، این عبارت را بیان فرمود «بدانید که گزند جنگ و جهاد گذراست و طعمی تلخ و ناگوار دارد که باید آن را جرعه جرعه نوشید. پس هر کس برای آن مهیا شود و از زخمهای آن نهراسد، پیروز است».
- سخيف، زشت و ابلهانه
روزنامه رسالت در ستون سرمقالهاش نوشت:
سخنان ترامپ در سازمان ملل با واکنش منفي رهبران جهان روبه رو شد. تنها کسي که از اين سخنان آشفته استقبال کرد نخست وزير رژيم اشغالگر صهيونيستي بود. رهبر معظم و فرزانه انقلاب اسلامي حضرت آيت الله العظمي امام خامنهاي در تحليل و تفسير آشفتهگويي رئيس جمهور آمريکا در مجمع عمومي سازمان ملل، دقيق ترين و پرمعناترين مطلب را عنوان فرمودند. مقام معظم رهبري دليل اين سبک مغزي و سخيف گويي را شکستهاي پي در پي آمريکا در منطقه و ناکامي هاي واشنگتن در سطح جهان توصيف نمودند.
امروز جهان شاهد حاکميت يکي از بي ريخت ترين دموکراسي ها در آمريکاست.
رئيس جمهور آمريکا يک کاباره دار بوده و ادبيات سياسي آمريکا و ديپلماسي خارجي را در سطح عربده هاي مستانه در يک کاباره فرو کاهيده است.
مختصات نطق ترامپ در مجمع عمومي سازمان ملل زشت، سخيف و ابلهانه طراحي شده بود.
نطق وي در قالب ادبيات گانگستري و کابويي بود به طوري که بوي باروت از دهان وي استشمام مي شد.
وي هنگامي که مردم کره شمالي را به نابودي کامل تهديد کرد آب پاکي بر چهره حقوق بشري آمريکا و نيز صلح طلبي رهبران اين کشور ريخت و چهره خشن و جنگ طلبي آمريکا را بيش از پيش به نمايش گذاشت.
او در تهديدات مستقيم و غيرمستقيم اتمي عليه کره شمالي، چين و روسيه به قدري احمقانه عمل کرد که بازرسان آژانس بين المللي انرژي اتمي به راحتي مي توانستند آلودگي هاي راديواکتيويته را دور دهان او ببينند.
امروز جهان چه تصويري از آمريکا و رئيس جمهور آن دارد؟!
اين تصوير متعلق به اين روزها نيست بلکه بايد برگشت به اوج تبليغات رياست جمهوري آمريکا، آن هنگام که دموکرات ها و جمهوري خواهان براي کسب راي بيشتر سوابق زشت و پليد اخلاقي نامزد رقيب را براي مخاطبان فاش مي کردند.
اوج اين تبليغات آنجا بود که «کري» وزير وقت خارجه آمريکا فرياد زد؛ از اين همه رسوايي ما در هيچ مجمع جهاني از شرمساري نمي توانيم سر خود را بالا نگه داريم!
اوج سخافت، زشتي، بلاهت و آشفته گويي ترامپ آنجا بود که تمام مطالب خود را در بستري از خلاف گويي و دروغ بيان مي کرد. او صريح و بي پرده گفت؛ «نمي توانيم به توافق با ايران پايبند باشيم»
دو سال آمريکا و قدرت هاي جهاني با ايران پشت ميز مذاکرات نشستند و به يک توافق رسيدند و شوراي امنيت سازمان ملل و ديگر کشورها نيز روي اين توافق صحه گذاشتند. حالا رئيس جمهور آمريکا آمده است و مي گويد نمي توانيم به آن پايبند باشيم!
آمريکا با اين سابقه چگونه و چطور و با چه رويي مي تواند با ديگر کشورها گفتگو، مذاکره و به توافق برسد؟!
منطق کابويي و خوي گانگستري ترامپ نشان داد که منظور واشنگتن از گفتگو فقط تسليم طرف گفتگوست. او مي گويد قرار نيست ما چيزي بدهيم و چيزي بگيريم، لذا در حالي که به تعهدات برجام عمل نکرده است تصريح مي کند؛ «توافق هسته اي با ايران يکي از بدترين و يک سويه ترين
توافقاتي است که آمريکا تاکنون وارد آن شده است. اين توافق مايه شرمساري ايالات متحده است.»
ترامپ هنگامي اين ادعا را مطرح مي کند که، آژانس بين المللي انرژي اتمي هفت بار اذعان داشته است که ايران همه تعهدات خود را عمل کرده است و مسئولان دولت به عنوان طرف گفتگو با آمريکا بارها فرياد زده اند که آمريکا به تعهدات خود عمل نکرده است و «دستاورد برجام تقريبا هيچ است».
ترامپ در حالي اين ادعا را مطرح مي کند که به زودي قرار است فرمان تحريم هاي جديد، بي سابقه و فلج کننده را علاوه بر تحريم هايي
که تاکنون بوده را به اجرا بگذارد!
اين موضع آمريکا را مي توان وقاحت تمام عيار در عرصه ديپلماسي جهاني و روابط بين الملل نام نهاد. آمريکايي ها پايه گذار بنايي در روابط بين الملل مي شوند که هيچ سنگي را نمي توان روي سنگ ديگر گذاشت!
رئيس جمهور آمريکا، ايران را متهم به حمايت از تروريسم مي کند در حالي که تروريست هاي مورد حمايت اين کشور در عراق، سوريه و لبنان دست در دست آمريکايي ها مسلمانان را به خاک و خون مي کشند.
ترامپ مردم سالاري ايران را ديکتاتوري پنهان در پشت ماسک دموکراسي خوانده و راي 41 ميليوني ملت ايران را انکار مي کند در حالي که او و رقبايش در واشنگتن در رقابت هاي انتخابات گذشته رسواترين و زشت ترين تصوير از يک دموکراسي را در چشم جهانيان به نمايش گذاشتند.
طراحان تئوري دموکراسي در آمريکا بايد به ملت خود و مردم جهان توضيح دهند چطور کسي که راي بيشتري دارد بازنده انتخابات و کسي که از او راي کمتري دارد با چشم بندي از جعبه جادويي کارت الکترال پيروز انتخابات معرفي مي شود.
ترامپ در حالي که در نطق خود از مردم کره شمالي حمايت و آنها را گرفتار يک ديکتاتور معرفي مي کند در همان نطق تنها به فاصله چند ثانيه، کل مردم کره شمالي را به نابودي کامل در يک جنگ هسته اي تهديد مي کند.
او کره شمالي را يک کشور قحطي زده معرفي مي کند در حالي که آمريکا در صف اول تحريم کره و فشار به مردم اين کشور است و اگر قحطي در کار باشد آمريکايي ها بر اين کشور تحميل کرده اند نه کس ديگر!
اين سطح آشفتگي و سبک مغزي و ابلهانه سخن گفتن در هيچ نطق تاريخي که در مجمع عمومي سازمان ملل صورت گرفته تاکنون سابقه نداشته است.
آمريکايي ها در حالي که به صفت زشت بدعهدي و نقص پيمان هاي بين المللي متهم هستند مذاکره مجدد پيرامون برجام را ضروري مي دانند اما توضيح نمي دهند که چه تضميني وجود دارد تا در توافق بعدي آن را نقض نکنند.
راستي پاسخ اين همه اهانت به ملت ايران و زشت گويي چيست؟ پاسخ ملت ايران روشن است؛ «مرگ بر آمريکا» و «مرگ بر دولتمردان فاشيست و گانگستر آمريکا».
اين يک موضع شجاعانه، روشن و تاريخي ملت فهيم و انقلابي ايران است.
ملت متحد، انقلابي و بزرگ ايران اسلامي هيچگاه در طرح اين موضع هوشيارانه و قاطع با آن همه جنايات آمريکا ترديد نکرده است. سئوال اين است آيا مسئولان نظام به ويژه دولت محترم و دستگاه ديپلماسي کشور در اين موضع ترديد دارند؟!
- چه کسی به پای خود شلیک میکند
احمد غلامی . سردبير در ستون سرمقاله شرق نوشت:
وقتی حسن روحانی در جایگاه سخنرانی سازمان ملل قرار گرفت، بیش از هر زمان دیگری به فضیلت دموکراسی و آرای ٢٤میلیونیاش پی برد؛ آرایی که به او مشروعیت میداد تا از طرف مردم کشورش، دنیا را خطاب قرار دهد. هر خطابهای بدون پشتوانه مردمی تهی از معنا و اثرگذاری سیاسی است. آنچه روحانی بیش از هرچیز به آن دل بسته بود، همین مشروعیت برخاسته از رأی مردم بود که در سخنرانیاش طنین داشت. او با گرهزدن اعتدال، خصلت بارز ایرانیان و آرزوی دیرینه آنان، دموکراسی، خطابهای آرام و شورمند را قرائت کرد؛ خطابهای آگاهانه که درست در تضادی آشکار با سخنان رئیسجمهور آمریکا بود، سخنانی نشئتگرفته از تکبر و خشونت. روحانی، روحانی زیرکی است؛ او بدون نامبردن از گفتمان اصلاحات و با تأکید چندباره بر اعتدال درصدد استمرار گفتمان دولت خود در سطحی جهانی برآمد. او میدانست پیگیری گفتمان اصلاحات از زبان ارشدترین مقام دولتی ایران، معنایی متفاوت از معنای داخلی آن دارد و بیش از آنکه کارساز باشد، به سوءظنها و سوءتفاهمهای داخلی و خارجی دامن خواهد زد. از سوی دیگر شاید تأکید بر اعتدال آنهم به پشتوانه شاعران کلاسیک ایران ازجمله سعدی، پاسخی غیرمنتظره بود به منتقدان روحانی که باور دارند اعتدال گفتمان نیست. روحانی خواسته یا ناخواسته از پشت تریبون جهانی سازمان ملل پرده از آینده سیاست داخلیاش برداشت؛ سیاستی که بر محور گفتمان اعتدال میگردد. سخنان رئیسجمهور آمریکا حالوهوای دیگری داشت. خطابهای سرشار از تهدید؛ تهدیدی که بیش از هرچیز از عدم اعتمادبهنفساش نشئت میگرفت. القای «سیاست زور» گاه با چاشنی انسانی و بشردوستانه. تئوری نخنماشده واگرایی بین دولتها و ملتها. گرگی «هوبریس» تنها، گستاخ و خودپسند که به قول هراکلیتوس باید سریعتر از یک آتش بزرگ اقدام به خاموشیاش کرد. اقدامی که سیاستمداران کهنهکار والاستریت به دنبالش هستند. ترامپ نشان داده بیش از دانش و خرد از غریزهاش تبعیت میکند؛ همان غریزهای که با آن مردم را برانگیخت و رستاخیزی در سیاست داخلی آمریکا بر پا کرد. او برای ادامه کامیابیاش از سه انگیزه فرمان میگیرد؛ افتخار، ترس و منفعت. مایکل اچ فوکس، مقام ارشد مرکز توسعه آمریکا، همچون دیگر همتایان خود باور دارد: «ترامپ با لغو برجام گلولهای به پای خودش شلیک میکند».
اما برخی نیز باور دارند، ترامپ درصدد است تا ایران را وادار به این کار کند. مایکل فوکس با یادآوری دوره ریاستجمهوری جورج دبلیو بوش به نکتهای اساسی اشاره میکند. بوش در سال ٢٠٠٣ آمریکا را با یک فاجعه تاریخی روبهرو کرد. او نگاهها را از افغانستان و یک جنگ ضروری در آن کشور که در سیطره تروریستها بود، به سوی عراق برگرداند و آمریکا را درگیر جنگی غیرضروری کرد. جنگی که منجر به صدها هزار کشته و زخمی، فاجعه اقتصادی توصیفناپذیر، ویرانی کامل خاورمیانه و ظهور داعش شد. اینک ترامپ همان کار بوش را میکند. نگاهها را از سمت کرهشمالی به سوی ایران بازمیگرداند؛ ایرانی که جنگ با آن ضرورتی ندارد و بازرسان آژانس بینالمللی بارها شهادت دادهاند ایران مطابق شرایط قراردادها عمل کرده است. در سال ٢٠٠٢ جورج بوش در سخنرانی سازمان ملل به دنیا نشان داد قصد دارد با عراق بجنگد. امیدوارم زمانی که تاریخ به اولین سخنرانی ترامپ در سازمان ملل بازمیگردد از آن بهعنوان نماد جنگی کاملا اجتنابپذیر یاد نکند.
ازاینرو سخنرانی رئیسجمهوری ایران در سازمان ملل اهمیت ویژهای پیدا میکند و مهمتر از آن رأی مردم است که پشتوانه این سخنرانی است. رأیی که پیامی روشن دارد: هیچ قدرتی چه در ایران و چه در خارج، نمیتواند خواست مردم را نادیده بگیرد. هرگونه تلاش برای نادیدهانگاشتن آرای مردم، فرجامی ناخوشایند دارد. روحانی در خطابه خود، تلاش کرد به وعده خود با مردم عمل کند؛ وعدهای که از او میخواست بهجای دیدن هاله نور و پرخاشگری، خویشتنداری و مدارا پیشه کند. خویشتنداری، عدالت و پرهیزگاری وابسته به هماند و این تنها خواسته اساسی مردم از دولت روحانی است. دشمن خویشتنداری، گستاخی و جنگ است. جنگ آموزگاری خشن است که برخی سیاستمداران بهواسطه خشونت در پی برانگیختن اشتیاقهای خشمگین اکثریت مردم هستند؛ آنچه احمدینژاد میکرد. کشوری، شأن خویشتنداری دارد که مردمش در صلح باشند، نه در حال تخاصم و جنگ با یکدیگر. آنان که درصدند به تخاصم و تضادهای داخلی دامن بزنند، جنگ بزرگی را در سر میپرورانند؛ جنگی که خود نمایندهاش باشند تا انگیزههای آنان را تقویت کند؛ افتخار، ترس و منافع.
اینک اگر سخنرانی خویشتندارانه حسن روحانی با این ملاکها مورد ارزیابی قرار گیرد، شجاعت، خودباوری و جنگ معانی دیگری مییابد و دلیل بروز انگیزههای غریزی افتخار، ترس و منافع عیان میشود. در این آشکارشدگی، دیگر مفاهیم با یکدیگر همپوشانی پیدا نخواهند کرد. افتخار، شجاعت نیست، ترس هم اقتدار و منافع هم عدالت نیست. چه جنگها و کشتههای بسیاری که در پس جعل این مفاهیم بیهوده رخ نداده است.