مردم از ما نه به نيکي ياد ميکنند و نه به بدي. کسي نميداند چه کردهايم. تنها خود ميدانيم که لکهاي سياه (سياهتر از پوست قيرگونمان) گوشهي قلبمان جا گرفته است. آيا به تاوان آنچه کردهايم راهي دوزخ خواهيم شد؟ ما را به عملمان خواهند سنجيد يا نتيجهي عملمان؟ آيا ما از اشقيا شدهايم؟»
ده تن از اين سي غلام، راوي 10 فصل کتاب «اعترافات غلامان»، نوشتهي «حميدرضا شاهآبادي» هستند، هرکدام در يک فصل و در دوران ولايتعهدي امام رضا(ع) تا لحظهي شهادت ايشان. اما داستان يک روايت صرفاً تاريخي نيست، روايت داستانگونه است با زباني روان و پرداخت خوب داستاني.
اما چرا غلامان اين داستان را روايت ميکنند؟ به کتابخانهي شهرستانمان رفتم و در جلسهي تحليل و بررسي اين کتاب با حضور نويسندهاش شرکت کردم. در اينجا ميتوانيد بعضي از پاسخهاي نويسنده را به سؤالهاي خوانندگان کتاب بخوانيد.
حميدرضا شاهآبادي در پاسخ به اين سؤال که چرا غلامان را براي روايت داستان انتخاب کرده، گفت: «اين کتاب يک حادثهي تاريخي داستانگونه است که سعي کردم بر اساس واقعيت باشد.
هرکدام از اين غلامان ميخواهند نيازهاي حقير خود را برطرف کنند. غلاماني که باور کردهاند غلام هستند و وقتي از درباري به دربار ديگري ميروند، خود را غلام آن ديگري ميدانند، مأمور و معذور او. حرف من اين است که چنين چيزي پذيرفتني نيست. ما مسئوليم.»
او در ادامه دربارهي تغيير راوي داستان ميگويد: «در داستاننويسي تغيير زاويهي ديد و تغيير راوي، اگر با دليل باشد کار را زيبا ميکند. به همين دليل هرفصل را يکي از غلامها روايت ميکند.»
اين نويسنده دربارهي نوشتن داستان تاريخي گفت: «تاريخ پر از داستان است. همينطور که راه ميرويد، دوروبرتان داستان ميبينيد. حتي همين الآن دوروبرتان داستان وجود دارد. فقط بايد نگاه داستاني داشته باشيد.
براي اينکه بتوانيم از هرچيزي داستان بهدست بياوريم، بايد نگاه متفاوتي داشته باشيم. همهي ما هرروز صحنههايي را ميبينيم، اما نويسندهها با نگاه ديگر و جور ديگري ميبينند.»
شاهآبادي به کبوتر بهعنوان نمادي که بتواند قداست امام رضا(ع) را نشان بدهد اشاره کرد و گفت: «ابتدا ميخواستم از بوي خوش استفاده کنم، اما بعد به ياد کبوترهاي حرم افتادم. اصطلاح کبوتر حرم هنوز ميان مردم وجود دارد. حس کردم ميتواند باشد، ميتواند نشانهي حس ما ايرانيها به حرم امام(ع) باشد.»
مرضيه کاظمپور از پاکدشت