با توتفرنگيهاي خامهاي دلپذير.
* * *
براي عزا
شمع روشن ميکنيم
بر سنگ قبرهاي ساده و محکم
در سبزهزارهاي دورافتاده
و اشکهايمان بيصدا ميافتند.
* * *
براي همدردي
شمع روشن ميکنيم
در پاي ديوارهايي که ريختهاند
عزيزاني که رفتهاند
گاهي در ميدانهاي جنگ که ديگر ساکت
و متروکند
و گاهي در پاي قاب عکسها.
* * *
براي تو شمع روشن ميکنيم
که هم متولد شدي
در روزي که شهيدت کردند
و هم شهيد بودي
در روز تولدت!
تو که هم جنگيدي
و هم آواز خواندي!
براي تو
شمع روشن ميکنيم
اگر چه آنقدر دوريم
که قاب عکسي از تو نداريم!
* * *
شمعها
در عزاي تو چکه ميکنند
هرنوري که برافروخته ميشود
ما را به سمت تو خواهد برد!