تاریخ انتشار: ۱۲ آبان ۱۳۹۶ - ۱۸:۴۴

من آفتاب مطلع سپیده را دانه دانه اشک‌های دیده را

برف بي‌صداي صبح سرد بي‌قصيده را

از برم

تو ولي

آن نگاه روشنت

آسمان گندمين چشم‌هاي پرغمت

پيش از اين

-كه شبنمي لب سحر-

چكيده است

بلبلي كه صبح تر، كنار شب

ز شاخه‌اي پريده است

 

نيكو كريمي

از دماوند

 

تصويرگري: ياسمين بابازاده، 16ساله از تهران

 

  • شعر

اي نانوشته‌ترين شعر جهان

چگونه فکر کنم نيستي؟

وقتي شعرهايم

بوي تو را مي‌دهند!

 

فرشته محمودنژاد

17ساله از اسلامشهر

 

  • چاي تنهايي

تو نيستي

و من

باز هم دو فنجان چاي ريخته‌ام

 

پرستو فيضي

16ساله از همدان

 

  • بهار

هرلحظه براي من

بهار نزديک است

مادرم

هميشه در همين حوالي است...

 

سايه برين

17ساله از تهران

 

عكس: حنانه هراتي، 13ساله از تهران

 

  • دلتنگي

ابر

سر بر شانه‌ي خورشيد گذاشت

هاي هاي گريست...

از غصه موهاي درخت ريخت

تابستان رفته بود

 

فاطمه آقايي

از قم

 

  • دم

تمام هوا مال تو

نفس بكش

دم... بازدم

من هواي بي‌تو را چه كنم؟

غم... بازغم...

 

بهنام عبداللهي

16ساله از تبريز