مرد ناشناس بعد از تماس با پليس پايتخت، اين جمله را گفت و تلفن را قطع كرد. پس از آن مأموران براي بررسي صحت گفتههاي مرد ناشناس راهي پاركشهر شدند و در آنجا مردي را دستگير كردند كه اسرار جنايتي خونين را در سينه داشت.
اين اتفاق صبح يكشنبه گذشته رخ داد و مأموران پليس پايتخت با حضور در پاركشهر، مردي را كه احتمال ميرفت دست به جنايتي خونين زده، دستگير كردند. فردي كه با پليس تماس گرفته بود، نام و مشخصات دقيق اين مرد را اعلام كرده بود و حالا بايد مأموران مطمئن ميشدند كه اين فرد قاتل است يا نه. جوان 34ساله براي تحقيقات به اداره دهم پليس آگاهي تهران انتقال يافت و در همان بازجوييهاي اوليه پرده از راز قتلي كه مرتكب شده بود برداشت.
او گفت: مدتي قبل براي زيارت به مشهد رفته بودم. مدتي در آنجا بودم و روز شنبه تصميم گرفتم كه به تهران برگردم. به ترمينال رفتم تا خودرويي كرايه كرده و راهي پايتخت شوم.
وي ادامه داد: در ترمينال با راننده يك سمند مشكي آشنا شدم كه قصد داشت به تهران بيايد. به جز من جوان ديگري هم مسافرش بود كه راننده او را ميشناخت. راننده پيشنهاد داد تا او هم همراه باشد و كرايه را با هم تقسيم كنيم. چون قرار شد پول كمتري پرداخت كنم قبول كردم كه پسرجوان هم همراه ما بيايد و مخالفتي نكردم. اما در بين راه وقتي به شهرستان داورزن رسيديم، راننده سمند به سمت حاشيه جاده رفت و توقف كرد.
مرد جوان ادامه داد: او به من گفت اعتياد دارد و بايد كمي مواد مصرف كند تا سرحال شود و خوابش نبرد. او و مسافر ديگر براي مصرف مواد از ماشين خارج شدند. من هم حرفي نزدم اما چند دقيقه بعد زماني كه از راننده خواستم تا حركت كنيم، ناگهان او شروع كرد به فحاشي. من شوكه شده بودم و نميدانستم چه بگويم. بيدليل ناسزا ميگفت و به من بياحترامي كرد. همين شد كه از روي عصبانيت از داخل ماشين قفل فرمان را برداشته و به طرف راننده سمند هجوم بردم. با قفل فرمان چند ضربه به سرش زدم كه او ناگهان بيهوش شد و روي زمين افتاد. پس از آن با كمك مسافر ديگر جسد را داخل ماشين سمند گذاشتيم.
جوان مسافر خودش پشت فرمان نشست و گفت منتظرش بمانم تا جسد را در جاي ديگري رها كند و برگردد. من بهشدت ترسيده بودم و همانجا منتظر ماندم. بعد از دقايقي جوان مسافر برگشت و گفت جسد را به داخل روستايي كه در همان نزديكي بوده برده و رها كرده است. پس از آن من و جوان مسافر خودرو را رها كرديم و با يك خودروي عبوري ديگر به تهران آمديم. وي ادامه داد: صبح يكشنبه بود كه به تهران رسيديم و به پاركشهر رفتيم. اما پولمان تمامشده بود براي همين جوان مسافر از من خواست كه روي نيمكت پارك بنشينم تا او به خانه اقوامش برود و پول بگيرد. او حتي موبايل مرا هم گرفت تا به بستگانش زنگ بزند و آن را با خود برد. جوان مسافر مدعي شد كه تا يك ساعت ديگر برميگردد و از من خواست همانجا بنشينم و جايي نروم. او اما پس از آنكه مرا ترك كرد به پليس زنگ زد تا بيايند و دستگيرم كنند.
به گزارش همشهري، پس از اعترافات اين مرد، قاضي مرادي بازپرس جنايي تهران براي متهم قرار قانوني صادر كرده است. اين در حالي است كه هماهنگيهاي لازم با پليس شهرستان داورزن انجام شده اما هنوز مأموران موفق به كشف جسد نشدهاند و تحقيقات در اين خصوص ادامه دارد.