اراك، شهري است كه به گفته ساكنانش، به صنعت زنده است و كوره صنعت ايرانزمين نيز سالهاست كه به همراهي و همت برندهاي پرآوازه اين شهر، همچون هپكو، آذرآب، آلومينيومسازي، كمباينسازي، واگن پارس، ماشينسازي و... روشن و گرم مانده است. اراكيها سالهاست كه شهرشان را «قلب صنعت ايران» صدا ميزنند؛ اما اين قلب، چندماهي است كه نظم ضربانش بهمريخته و تجمعات كارگران صنعتي در اعتراض به معوقشدن چندينماه دستمزد نيز نشانهاي از همين سكته ناقص صنعتي بوده است. صنايعي كه در زمان جنگ توانستند سر پا بمانند و باري از جنگ را به دوش بكشند، چند سالي نيز گرده زير بار تحريم بردند و باز تاب آوردند اما حالا آنطور كه كارگران و مديران 2شركت بحرانزده صنعت اراك ميگويند، نتوانستهاند به سلامت از گردباد سوءمديريت، جان به در برند.
- آذرآب؛ از كف كارخانه تا روي تابلوي بورس
دسترسي به كارخانههاي اراكي چندان سخت نيست، خصوصيت ويژه اغلب آنها اين است كه كنار جادههاي عريض واقع شدهاند و اگر كسي سر بچرخاند، يكي از چند تابلوي بزرگ آنها را خواهد ديد. آذرآب يكي از 2شركت بزرگي كه اخيرا خبر بحرانزدگياش رسانهاي شده، با جادهاي 200متري به خيابان اصلي وصل ميشود. اما از ظاهر اين فرعي مشخص است كه از آن استفاده نميشود. محليها ميگويند براي رفتن به آذرآب بايد از ورودي ماشينسازي عبور كرد؛ پس از اين است كه بلوار كمدرختي، راه را به نگهباني آذرآب ميرساند و ميشود سولهبزرگ و مرتفع شركت را به چشم ديد. براي ورود به محوطه آذرآب بايد از مقابل مأموران حراست شركت گذشت؛ مأموراني كه گرچه در ابتداي امر با گشادهرويي برخورد ميكنند اما گويا اجازه ندارند احدي را بدون اجازه به محوطه شركت راه دهند. با وجود اين، بدشان نميآيد براي رسانهايشدن حال و احوال شركتشان، گپي دوستانه داشته باشند.
پس از هماهنگيهاي رئيس حراست، يكي از مسئولان آذرآب در دفتر نگهباني حاضر به پاسخگويي ميشود و آخرالامر هم اجازه بازديد آزادانه از خطوط توليد آذراب را صادر ميكند؛ مسئولي كه هم بمباران آذرآب در سالهاي66 و 67 را به ياد دارد و با افتخار از كارهاي جنگي آن روزها حرف ميزند و هم مصيبتهاي چند ماهه اخير شركت، كامش را تلخ كرده است. از لابهلاي حرفهايش ميشود فهميد كه حال و روز امروز آذرآب را ناشي از سوءمديريت ميداند؛ جايي كه ميگويد:مديريت چند سال اخير اين شركت، اهليت صنعتي كه نداشت هيچ، نگاهش هم به جاي اينكه به كارخانه و توليد و كارگر باشد، مدام به تابلوي بورس بود و نماد فاذر. اين را چندبار تكرار ميكند؛ چندبار او و رئيس حراست و آن ديگري كه ايستاده بحث ما را گوش ميداد، همگي بورسبازيهاي مديرعامل شركت را باعث و باني غفلت از كارخانه و بههمريختن اوضاع آن عنوان كردند.
- كارگران و حسرت يك درآمد راحت
در آذرآب فرقي نميكند با چهكسي صحبت كنيد؛ در اينجا از كارگر تا مدير، هركسي كه لب باز كند و حرفي بزند، گوشهاي از آن را به بورسبازيهاي مديرعامل گره ميزند؛ كسي كه حالا با تعيين هيأت مديره جديد آذرآب، قرار است جاي خود را با منتخب هيأت مديره عوض كند. آذرآبيها ميگويند كه مديرعامل نقدينگي شركت و تسهيلاتي كه به نام شركت گرفته را به جاي اينكه به تأمين مواداوليه ضروري تخصيص دهد، وارد بازار سرمايه و صرف حمايت از سهامي مختلف كرده و همين از يكسو ظرفيت توليد كارخانه را تا 25درصد كاهش داده و از سوي ديگر باعث معوقشدن حقوق كارگران شده است. يكي از كارگران شايعه سود چندصد درصدي مديرعامل از سفته بازي روي يكي از نمادهاي بورسي را مايه حسرت ميداند؛ حسرت اينكه چطور بايد يك نفر اينقدر درآمد راحت داشته باشد و كارگر بايد در تاريكروشن سوله كارخانه، با برادههاي آهن و دود جوشكاري مزد بخور و نمير دربياورد.
- گلايه نيروهاي كارفرمايي از تبعيض
حالا با 20ميليارد تومان تسهيلاتي كه طبق مصوبه وزراي اقتصادي و در جريان عزيمت علي ربيعي، وزير كار بهحساب آذرآب واريز شد، كل مطالبات و حقوق كارگران كارخانه، دفتر مركزي و حتي سايتهاي شركت تا پايان شهريورماه تسويه شده و كارگران پس از يك وقفه يكماهه، با رضايت قلبي دوباره پاي كار آمدهاند؛ اين را با قدم زدن در خطوط توليد آذرآب ميتوان به چشم ديد؛ كارگران خوشحالند؛ فقط بهخاطر حقي كه به آنها بازگردانده شده. با وجود اين هنوز كارگراني هستند كه از قراردادهاي كارفرمايي و مشمول سختي كار نبودن خود گلايه دارند و برق اميد در چشمانشان چندان جلايي ندارد. يكي از آنها كه 6سال است بهصورت كارفرمايي و با قراردادهاي موقت در آذرآب كار ميكند، از تبعيضي كه بين او و همكارش وجود دارد، دلخوشي ندارد. حقوق كمتر گرفتن يك طرف، سختي كار نگرفتن هم يك طرف.
- درهاي بسته هپكوي 100هكتاري
متوليان كارخانه هپكو اجازه بازديد خبرنگار همشهري از داخل كارخانه را صادر نميكنند و وعدههاي چندباره مسئول حراست شركت براي حضور در نگهباني و صحبت درباره وضعيت شركت نيز محقق نميشود. مساحت حدود 100هكتاري شركت هپكو نيز كاملا محصور است و كسب اطلاع از اين شركت جز با عبور از دَرِ اصلي نگهباني اين شركت امكانپذير نيست اما از قضاي روزگار، در زمان بازديد، احمد مشيريان، معاون و روابط كار وزير كار هم در هپكو و در جلسهاي كه براي بررسي وضعيت آن تشكيل شده حضور دارد و همين مسئله دستاويزي ميشود تا مديران شركت بگويند كه «فعلا وقتشان پر است». اما كارگران شركت، گشادهرو و صميمي هستند. آنهايي كه در حال ترك كارخانه هستند يا آنهايي كه به نگهباني تردد ميكنند، هركدامشان حرفي از وضعيت هپكو ميزنند؛ حرفهايي كه برخي با دلسوزي همراه است و برخي با اندكي اغراق. اما به هر حال كساني هم پيدا ميشوند كه جزو معتمدان كارگران محسوب ميشوند و حاضرند اطلاعاتي از ديروز و امروز كارخانه بدهند.
- در هپكو فقط اميد باقيمانده
يكي از نمايندگان كارگري هپكو، براي حرف زدن اين پا و آن پا ميكند؛ آخرالامر عقده زبانش باز ميشود و اول از همه قول ميگيرد كه صحبتهاي او يا هر كدام از كارگران هپكو، به نوعي منعكس نشود كه تلاشهاي اخير دولت، بهويژه علي ربيعي، وزير كار، براي ساماندهي كارخانه به بن بست بخورد. آنها ميگويند ربيعي قول داده است همه تلاشها را براي سپردن هپكو به اهلش و بازگردادن اين غول دردمند به روزهاي اوج، بهكار گيرد و حضور معاون او در شركت نيز پيرو همين قول او اتفاق افتاده است. ولي همگي هراس دارند كه اگر حرفي از وضعيت هپكو بزنند، اما و اگر در كارهاي وزير بيايد و هپكو همينطور محتضر و ناخوش رها شود. آخر در هپكو چيزي باقي نمانده به جز 1200نيروي كار، چند سوله و انبار خالي و يك پاركينگ كه فقط 2دستگاه تراكتور، يك دستگاه لودر دست دوم و 2 دستگاه كاميون معدن كاركرده در آن پارك شده اما هنوز در دل كارگران كورسويي از اميد هست؛ اميد به اينكه دوباره هپكو كار توليدياش را آغاز كند و روي پاي خودش بايستد.
- هپكو و سولههاي خالي
از صحبتهاي كارگران هپكو و تصاويري كه در گوشيهايشان دارند چنين برميآيد كه از هپكو چيزي جز چند سوله خالي باقي نمانده است. كارگران اين شركت پرآوازه كه زماني نيكوب و بولدوزرهاي ضدگلوله ميساختند و به جبهه ميفرستادند، حالا بيكارند و فقط چند نفر از آنها مشغول ساخت اسكلت فلزي سفارش داده شده به هپكو هستند. در حقيقت، هپكو در فرازونشيب طاقتفرسايي كه پس از خصوصيسازي داشته ابتدا به مونتاژكننده صرف ماشينآلات تبديل ميشود و بعدا در سالهاي تحريم به بهانه اينكه ورود تجهيزات مورد نياز متوقف شده، به سمت انجام سفارشهاي بيروني و ساخت سوله سوق پيدا ميكند.
- چرا كارگران را خصوصيسازي كرديد
هپكوييها دل خوشي از خصوصيسازي ندارند. ميگويند چرا وقتي شركت را خصوصي كردند، كارگران دولتي آن را نيز روي كارخانه به بخش خصوصي پيشكش كردند؟ دلشان ميخواست بعد از خصوصيسازي هم حقوقبگير دولت ميماندند. آنها معتقدند از سال 86 به بعد، هپكو رها شد تا سر به نيست شود و در اين راه كارهايي كردند كه هپكو مثل امروز زمين بخورد و تاب و توان برخاستن نداشته باشد. اما كارگران هم فداي اين اتفاق شدند و زمين خوردند. مجموعه هپكو وقتي در سال 86 واگذار شد، 1850نفر نيروي كار داشت كه 70درصد آنها نيروي آچاربهدست بودند و 30درصد نيروهاي ستادي. پس از واگذاري هپكو مقرر شده بود كارفرماي جديد، نيروها را تعديل نكند، كارفرماي جديد هم به جاي اخراج نيروها، استخدام نيروي جديد را متوقف كرد، در نتيجه از آنجا كه كارگران آچار بهدست شركت، مشمول سختي كار بودند، همگي با 20سال سابقه بازنشسته شدند و همين مسئله نسبت بين نيروهاي ستادي و كارگران كارخانه را بههم زد و حالا اين نسبت 55به 45به نفع نيروهاي ستادي است.
- درد هپكو با قطعه درمان ميشود
فعلا در جريان مصوباتي كه وزراي كار، صنعت و اقتصاد براي حل مشكلات هپكو داشتند، بانك تجارت 7ميليارد تومان تسهيلات به هپكو داده تا بخشي از مطالبات كارگران را بپردازد؛ تسهيلاتي كه البته كسي درباره كيفيت بازپرداخت و نرخ سود آن حرفي نميزند اما آنطور كه هپكوييها ميگويند: براي دريافت آن، زميني متعلق به هپكو در سهراه آذري تهران كه قبلا براي دريافت 8ميليارد وام در گرو بانك تجارت بوده و ارزش كارشناسي آن حدود 38ميليارد تومان برآورد ميشود، الان بهطور كامل براي وام 8ميلياردي قبلي و اين وام 7ميلياردي جديد نزد بانك تجارت وثيقه شده است. حالا با اين وام 7ميليارد توماني، 2ماه و نيم از مطالبات هپكوييها پرداخت شده و گرچه گفته ميشود هنوز تعدادي از نيروهاي دفتر مركزي و بخش مهندسي پولي دريافت نكردهاند اما همه كارگران پاي كار آمدهاند. در اين ميان نيروهاي بخش مهندسي كارهايي براي انجام دارند اما اغلب كارگران آچار بهدست بيكارند و فقط روز را به شب ميرسانند. نماينده كارگران ميگويد: كار هپكو توليد ماشينآلات است و براي اينكه به فعاليت خود برگردد، بايد قطعه، مواداوليه و تجهيرات وارد كند؛ كاري كه كارفرماي جديد از 6ماه پيش فقط وعده آن را ميدهد و هنوز يك پيچ هم وارد نكرده است.
- هپكو چطور از عرش به فرش افتاد؟
سرگذشت هپكو پس از خصوصيسازي، تراژدي رهاسازي صنعتي است كه روزي روزگاري جزو افتخارات مملكت محسوب ميشد. يكي از كارگران هپكو كه گويا از مسائل داخلي شركت نيز اطلاعات خوبي دارد، ميگويد: پس از خصوصيسازي، از سال 87 تا 88 همه موجودي هپكو فروخته و به شكل سود سهام از شركت خارج شد. بعد از آن براي نقدينگي موجود در شركت هم نقشه كشيدند و اين پول را براي خريد نقدي 25درصد از سهام معدن طارم صرف كردند تا خودشان (صاحبان وقت هپكو) بتوانند در ازاي اين خريد نقدي، 25درصد ديگر از سهام اين معدن را بهصورت اقساط صاحب شوند؛ معدني كه البته هنوز به بهرهبرداري نرسيده و جز هزينه، چيزي براي هپكو به همراه نداشته است. در دورهاي ديگر، سهامدار قبلي، شركتهاي اقماري تحت پوشش هپكو ايجاد ميكند و به نام هلدينگ هپكو دست به واردات ميزند؛ شركتهايي كه ايجاد آنها تعداد مديران هپكو كه حقوق بالايي نيز دارند را افزايش ميدهد و واردات آنها از يك سو، سودي وارد شركت مادر نميكند و از سوي ديگر روزبهروز از فعاليت و كار هپكو ميكاهد. در اين شرايط بهتدريج، به بهانه تحريم بودن و منع واردات قطعه، توليدات مونتاژي هپكو محدود و محدودتر ميشود و عملا واردات ماشين توسط شركتهاي اقماري، جاي توليد ماشين در هپكو را ميگيرد. در اين ميان، بحران مالي در هپكو رخ نشان ميدهد و كارفرما براي پرداخت حقوق كارگران دست به دامان فروش مواداوليه شركت ميشود. بعد از آن، ماشينآلات و حتي ضايعات شركت نيز براي تأمين هزينهها فروخته ميشود و با تمام شدن سرمايههاي قابلفروش، معوق شدن حقوق كارگران كليد ميخورد. نكته جالبي كه كارگران اظهار ميكنند و به آن اعتراض دارند اين است كه وقتي حقوقها معوق شده و شركت براي تأمين لباس و ناهار كارگران مشكل دارد، اسم 2 نفر از كاركنان شركت براي دريافت 700هزار تومان حق جذب به واحد مالي ارسال ميشود.
- كارفرماي تازهنفس از راه ميرسد
با بحرانيشدن وضعيت هپكو، بحث تغيير كارفرما و سهامدار عمده اين شركت داغ ميشود و پس از فراز و فرود فراوان، عاقبت در اواخر سال گذشته به نتيجه ميرسد. هپكوييها ميگويند شب عيد، وقتي سهامدار قبلي از شركت خلع يد شد، كارگران يكماه حقوق معوق داشتند كه با فروش پروژهاي كه در دست هپكو بود اين معوقات پرداخت ميشود. بعد از آن كارفرماي جديد شركت كه خود را نماينده يك شركت معتبر آلماني معرفي ميكند به هپكو ميآيد و زمام امور را به دست ميگيرد. با توافق بين سازمان خصوصيسازي و سهامدار جديد، او مكلف ميشود 20ميليارد تومان نقدا به سازمان خصوصيسازي بپردازد و مابقي بهاي شركت را پس از 2 سال تنفس بهصورت اقساط پرداخت كند. در ادامه، سازمان خصوصيسازي از دريافت 20ميليارد تومان وجه نقد هم چشمپوشي كرده و آن را به اقساط كارفرما اضافه ميكند، در عوض از كارفرما ميخواهد اين وجه را براي احياي روابط با بانكها و واردات مواداوليه بهكار ببندد. با تغيير كارفرما، هپكو و كارگران جان و اميد دوباره ميگيرند. كارگران ميگويند كارفرماي جديد با سازمان خصوصيسازي توافق كرده بود كه تا پايان خرداد، كل مطالبات كارگران را تسويه كند، در عوض سازمان خصوصيسازي نيز امتياز توليد 3 هزار دستگاه ماشين راهسازي را از دولت براي هپكو بگيرد اما به اين دليل كه سازمان خصوصيسازي به تعهد خود عمل نكرده، كارفرما نيز پولي پرداخت نميكند. اعتراض و راهپيمايي كارگران كليد ميخورد و عاقبت از 16تيرماه شوراي تأمين استان با ورود به ماجرا، اعلام ميكند كه به پيشنهاد سهامدار، شركت هپكو بهمدت 2 هفته تعطيل است. گفته ميشود در اين 2 هفته قرار است با واردات قطعه و مواداوليه، شركت براي فعاليت توليدي آماده شود. با گذشت 2هفته، كارگران يكماه كامل حقوق ميگيرند و شوراي تأمين نيز به كارفرما مهلت ميدهد كه تا پايان شهريور مطالبات را بهصورت كامل تسويه كند. اما حوالي مردادماه، كارفرما اعلام ميكند كه تاكنون مشغول حسابرسي شركت بوده و عملا هپكو را از اين تاريخ تحويل گرفته، پس پرداخت مطالبات قبل از اين تاريخ نيز برعهده كارفرماي قبلي يا سازمان خصوصيسازي است و او مسئوليتي در اين زمينه ندارد. بنابر اظهارنظر كارگران، در مردادماه 700هزار تومان از طرف كارفرماي جديد به حسابشان واريز ميشود اما مهلت تسويه كامل مطالبات تا پايان شهريور به سر ميرسد و وقتي از پرداخت حقوق خبري نميشود، كارگران دوباره اعتراض را از سر ميگيرند؛ اعتراضي كه اينبار با اعتراض كارگران آذرآب همزمان ميشود و حواشي ايجادشده براي آن، مسئولان دولتي را گرد هم ميآورد تا براي حل مشكلات اين 2شركت همفكري كنند.
- هزار وعده خوبان
«كارفرماي جديد را دوست داريم»؛ اين را كارگران هپكو ميگويند اما پشتبندش گلايه ميكنند كه چرا او به هيچ كدام از وعدههايش عمل نكرده است. ميگويند: كارفرماي جديد از اول سال تاكنون وعده از سرگيري هپكو را ميدهد كه تاكنون حتي يك پيچ هم به شركت وارد نكرده است. يكي از كارگران ادعا ميكند پيگيريهايي كه از گمرك و واحد تداركات شركت داشتهاند ثابت ميكند تاكنون هيچ سفارشي براي واردات قطعه و مواداوليه به هپكو ثبت نشده است. از طرفي كارگران معتقدند سهامدار جديد حق دارد دل بهكار ندهد چراكه مدعي است در حسابرسي شركت، 140ميليارد تومان با كارفرماي قبلي شركت اختلاف حساب دارد. بهنظر كارگران، هپكو نيازمند ورود قدرتمند وزارت صنايع و وزارت كار به ماجراست تا يكبار براي هميشه، مسائل آن را حل كنند و اگر كارفرماي فعلي اهليت صنعتي دارد، ضمن حمايت از او، حواسشان به انجام تعهدات او نيز باشد. در اين شرايط مشكلات اين غول بحرانزده اگر قابل حل باشد، حل خواهد شد؛ يكبار براي هميشه.
- صنعتي كه فداي صنعت شد
آذرآب يك شركت پيمانكاري عمومي است؛ آهنگري مدرن و بزرگي كه زمينه اصلي فعاليتهايش، ساخت پروژههاي نيروگاهي، پالايشگاهي، پتروشيمي، سيمان و... بوده و از بدو تأسيس تا به حال جزو پيشروهاي اين عرصه در ايران و خاورميانه است. بر همين اساس به قول يكي از آذرآبيهاي پيشكسوت، در ايران به هر شركت و صنعت افتخارآميزي كه سر بزنيد، نمونهاي از سازههاي باشكوه آذرآب را ميبينيد و همين مايه غرور آذرآبيهاست؛ غروري كه البته هزينهاش هم كم نبوده. پيشكسوتهاي شركت ميگويند كه آذرآب در زمان جنگ، فرمانبردار دولت بوده و جز تأمين نيازهاي جنگ؛ از ساخت پلهاي متحرك گرفته تا كار روي گلولههاي جنگي، دغدغهاي نداشته است، بعد از جنگ هم كه دوران سازندگي آغاز شد، آذرآب در هيبت يك شركت دولتي، بايد نيازهاي توسعهاي فازهاي عمراني را برآورده ميكرد؛ ميگويند وقتي آذرآب سرگرم جان دادن به صنعت اين مرز و بوم بود، رقباي خرد و كلاني برايش تراشيده شدند و بعد از خصوصيسازي هم كار بيش از پيش برايش سخت شد. با وجود اين هنوز آذرآب براي آذرآبيها مكتبي است كه تعلق به آن مايه افتخار است؛ اين را كارگران اين شركت هم تأييد ميكنند اما چند نفري هم هستند كه ميگويند اگر قرار باشد جاي ديگر پول بيشتري به آنها بدهند، ميتوانند راحت از آذرآب دل بكنند و بروند. به گفته كارگران، حالا مزيت آذرآب، فقط تجهيزات مدرن و يگانهاي است كه دارد و سولهاي كه سقف بلند و كرينهاي قدرتمندش، شرايطي مهيا كرده تا پروژههايي كه ساخت آنها در توان رقبا نيست را بسازد.
- شانس آذرآب، غمنامه هپكو
آذرآب، فارغ از آنچه در گذشته بوده و همه آنچه اكنون هست، فعلا كارخانهاي است كه فعاليتش را از سر گرفته و گويا قدرت آن را نيز دارد كه با انجام فعاليتهاي صنعتي دستمزد كارگرانش را تأمين كند و بپردازد. در حقيقت سوءمديريت در اين شركت آنقدر تداوم پيدا نكرده كه بنياد شركت را براندازد و جز لاشهاي از آن باقي نگذارد، به همين دليل بود كه وقتي نخستين تبعات سوءمديريت باعث معوق شدن حقوق كارگران شد و آنها اعتراض كردند، هنوز فرصت بود كه با پرداخت حقوق معوق آنها، دوباره چرخ كارخانه به گردش درآيد؛ اتفاقي كه هرگز براي هپكو نيفتاد. هپكو، غول صنعتي اراك، چندسالي است كه قباي «تنها توليدكننده ماشينآلات راهسازي در ايران و خاورميانه» بر قامتش گشاد شده چراكه از وقتي به نام خصوصيسازي، به حال خود رها شد، پلههاي سقوط را چنان با سرعت طي كرد كه كارش از ساختن ماشينهاي عظيمالجثه، به سولهسازي رسيده است. از شركتي كه كارگرانش هنوز جزئيات جشن ساخت 2150دستگاه ماشينآلات راهسازي در سال 86 را بهخاطر دارند، حالا فقط چند سوله بزرگ و خالي باقي مانده و 1200كارگر كه چندينماه است از اين كارخانه، نان به خانه نبردهاند. كارگران هپكو، سوءمديريت و خصوصيسازي غلط را مقصر حال امروز كارخانه ميدانند و اميدوارند با قول مساعدي كه وزير كار به آنها داده، باز هم دست به آچار شوند و ماشين بسازند.