كامبيز نوروزي- حقوقدان در ستون سرمقاله شرق با تيتر«انتقاد در داخل، همبستگي در برابر تهدید خارجیها» نوشت:
بعد از اعلام تحريم سپاه از سوي وزارت خزانهداري آمريکا، حسن روحاني به عنوان رئيسجمهور ايران و محمدجواد ظریف، به تمامي از سپاه پاسداران ايران دفاع کردند. آن تحريم و اين دفاع، موجب بحثها و نقدهايي شده است. عدهاي بهطور صريح يا ضمني از تحريم سپاه از سوی آمريکا حمايت و ابراز خرسندي کردند و عدهاي ديکر بر روحاني و ظريف خرده گرفتند يا تاختند که چرا از سپاه دفاع کردند. نقد هر دو گروه بالطبع ناشي از پارهاي نارضايتيها از مسائل داخلي کشور است. بعضي از منتقدان نتيجه ميگيرند که تحريم سپاه از سوی آمريکا، اقدامي مشروع و درست است و روحاني و ظريف نبايد از سپاه اينگونه دفاع ميکردند.اما چقدر اين نقدها درست هستند؟
براي پاسخ به اين پرسش، اول بايد ديد تحريم سپاه از سوی ايالات متحده به چه معناست و چقدر از نظر حقوقي، مشروعيت دارد. هنوز جزئيات نحوه تحريم سپاه معلوم و مشخص نيست؛ اما آنچه روشن است، اين تحريمها توان نظامي سپاه را هدف ميگيرند. گفتن ندارد که آثار اين تحريم، متوجه کل کشور خواهد شد. اين اقدام ايالات متحده از مصاديق مداخله در امور داخلي کشورها و نامشروع است. نکته مهم اين است که با وجود انتقاداتي که از سوي عدهاي در داخل به برخي اقدامات سپاه ميشود، سپاه پاسداران بخش مهمي از نيروي نظامي ايران را تشکيل ميدهد. نيروي نظامي هر کشوري، قدرت دفاعي آن کشور در برابر خطرات خارجي است. وقتي نيروي نظامي ضعيف شود، قدرت دفاعي آن کشور در برابر خطرهاي خارجي کاهش مييابد و راه براي حمله نظامي و ايجاد جنگهاي خونين و اشغال يا تجزيه کشور يا ايجاد انواع منازعات مسلحانه داخلي بسيار هموار ميشود. هواداران تحريم سپاه اما به شکلي عجيب و حيرتآور، يک بخش بسيار مهم، استراتژيک و حياتي از وظايف سپاه را ناديده ميگيرند که عبارت است از نقش و وظيفه سپاه بهعنوان يک سازمان نظامي رسمي و قانوني کشور در حفظ تماميت ارضي در برابر تهاجمات نيروهاي نظامي بيگانه. اين وظيفهاي است که ارتش هم بر عهده دارد.
فرض کنيم يک روز، يک نيروي نظامي خارجي به کشور حمله کند؛ به شرايط زماني و مکاني اين فرض توجه بايد کرد؛ منطقه خاورميانه در يکي از ناامنترين دورههاي تاريخي خود به سر ميبرد و شرايط بحراني، سخت و پرخطري را پشت سر ميگذارد. حال در اين فرض، چه نيرويي جز سپاه و ارتش بايد وارد عمليات نظامي شود و از خاک کشور دفاع کند؟ چه سپاه و چه ارتش، اگر دچار ضعف باشند، بيشک تماميت ارضي و امنيت کشور و جان و مال ملت با هولناکترين و خونينترين سرنوشتها مواجه خواهد شد. اين نگراني، يک فريب يا وهم يا فوبيا نيست؛ واقعيتي است که به تلخي مرگ و به هولناکي خون پيشروي ماست. عراق، سوريه و ليبي نمونههايي زندهاند که سالهاست در خاک و خون و فقر و جنگ افتادهاند و نقطه پايان مصائبشان در دوردستها هم بهسختي ديده ميشود.
اوضاع کنوني آنها محصول مداخله خارجي است که در دل ضعف و ناتواني قدرت دفاعي دولتها و فاصله آنها با مردمشان رخ نموده است. انتقادات به سپاه يا هر نهاد و شخص ديگري در داخل، هيچگاه نميتواند مجوزي براي تأييد و تسهيل اقدامات مداخلهجويانه دولتهاي خارجي باشد. امر داخلي يک چيز است؛ حراست از سرزمين و صلح در برابر بيگانه، چيزي ديگر. شايد اگر از مفاهيم بزرگ و مهمي مانند امنيت ملي و سرزمين و مانند اينها بهرهبرداري سياسي و گروهي نميشد، واکنشهاي منتقدان نيز اينگونه به خطا نميرفت.
خرسندان و همراهان و حاميان تحريم سپاه از سوی ايالات متحده، دانسته يا ندانسته، از خطر تضعيف قدرت دفاعي کشور در برابر حمله احتمالي نظامي به ايران، غفلتي مرگبار دارند. اطلاعي از اين ندارم و کار من هم نيست که بدانم که درحالحاضر چه مقدار از توان نظامي کشور در اختيار ارتش و چه مقدار در اختيار سپاه است؛ اما روشن است سپاه بخش مهمي از اين توان نظامي را در اختيار دارد و ضعيفشدن آن به منزله ضعيفشدن کل قدرت نظامي کشور در منطقهاي پرآشوب، ناامن و پرخطر است. انتقادات يا اختلافات داخلي نميتواند توجيهکننده اين باشد که براي رفع یا کاستهشدن از قدرت نظامي کشور آنها، امنيت و تماميت ارضي کشور به خطر افتد. مسئله داخلي، مسئله داخلي است و با مکانيسمهاي داخلي بايد حلوفصل شود. در عرصه بينالملل و جايي که امنيت سرزمين در برابر دولت تهديدگر مطرح است، بايد از نيروهاي نظامي کشور ازجمله سپاه، دفاع کرد؛ چون اين دفاع به منزله دفاع از سرزمين است.به نظر ميرسد بعد از موفقيتهاي ايران پس از برجام، تحريم سپاه مصداق نعل وارونه است که دولت ترامپ براي تضعيف ايران بهویژه تضعيف قدرت دفاعي کشور به کار گرفته است. در هيچ کشوري، هيچ انسان ميهندوست و مردمخواهي به راهي نميرود که بيگانه براي کشورش خون و اشغال و مرگ ارمغان آورد. علاوه بر اين، مداخله خارجي بدترين ضربهها را به دموکراسي و روند آزاديهاي عمومي و توسعه جامعه مدني وارد ميکند و بيشتر به نفع جريانهاي مخالف آزادي و پيشرفت تمام خواهد شد. اما بعد؛ حسن روحاني بهعنوان رئيسجمهور و محمدجواد ظريف، بهعنوان وزير خارجه، حتما بايد در برابر تهاجمات لفظي ترامپ به سپاه و تصميم به تحريم اين نيروي نظامي کشور، تمامقد از سپاه دفاع کنند. در ساختار حقوقي کشور، سپاه بخشي از سازمان دفاعي کشور است. روحاني و ظريف يک رهبر حزبي يا يک روزنامهنگار يا يک فعال مدني نيستند؛ آنها سمتهایي رسمياند که وظايفي قانوني بر عهده دارند. اين دو در برابر رئيسجمهور دولت بيگانهاي به نام دونالد ترامپ، سخن گفتهاند که مستمرا به تهديد و اقداماتي عليه ايران مشغول است و خشنترين و زشتترين سخنان را عليه ملت و دولت ايران به کار برده است.
روحاني و ظريف بهدرستي به اين توجه دارند که سخنشان، سخني در عرصه روابط بينالملل و در برابر سخنان و رفتارهاي مداخلهجويانه و بهشدت غيردوستانه يک دولت ديگر است؛ نه در جريان رقابتها يا اختلافات داخلي. روحاني که خودِ من در مسائل داخلي و بيتوجهي به حقوق اساسي ملت، انتقادات فراواني به او دارم، در مقام رئيسجمهور، در مقام دفاع از نيروي نظامي دولت متبوعش سخن ميگويد. اين خيلي فرق ميکند با زماني که بهعنوان يک مسئله داخلي، او از سپاه بهخاطر برخي فعاليتهاي اقتصادي يا سياسي انتقاد ميکند. در حقوق بينالملل، رئيس قوه مجريه و وزير امور خارجه، نمايندگان دولت محسوب ميشوند و سخنان آنها در تمام مجامع بينالمللی عليه همان دولت قابل استناد است و اگر چيزي عليه دولت متبوع خود بگويند، طبق قاعده معروف «استاپل»، انکار بعدي آنها در مجامع بينالمللي مسموع نيست.بله! ما نیز انتقادهاي متعددي داريم؛ اما اينها مسئلههاي داخلياند و با سازوکارهاي داخلي و قانوني نظام در سرزمين خودمان و با ملت خودمان سعي در اصلاح و بهبود آن ميکنيم؛ نه با توسل، تمسک و اميد به دولت بيگانهاي که بالطبع در انديشه منافع خويش است، نه حقوق و منافع ملتها و براي منافع خود از عبور از جاده مرگ و خون و جنگ هم هيچ ابايي ندارد. در تمام تاريخ روابط بينالملل نميتوان نمونهاي يافت که در آن يک رئيس دولت يا وزير خارجه، از نيروي نظامي خود در برابر کشورهاي ديگر دفاع تمام و کمالی نکرده باشد.
اين نيز خطاست که همه منتقدان سخن وزير خارجه يا رئيسجمهور در واکنش به ترامپ و دفاع از سپاه را در زمره طرفداران آمريکا قرار دهيم؛ چهبسا اکثريت بسيار بزرگ آنان مطلقا چنين نيستند و به امنيت و استقلال کشور و حفاظت از آن در برابر بيگانه پايبندند. همبستگي چيزي است که فقط در چنين وقايعي نميتواند مختصر بماند. بخشي از توان دفاعي هر دولت و ملتي وابسته به ميزان همبستگي داخلي و دروني همان جامعه است. ما براي جلورفتن، نيازمند اجتماع همه نيروهايي هستيم که با هر سليقه سياسي و فرهنگي و با پذيرش نظام، به آينده کشور و نظام ميانديشند. نميتوان گروهي از آنان را از گردونه خارج کرد. اين آن چيزي است که در چارچوب قوانين جاري و حقوق اساسي مندرج در قانون اساسي و ساير قوانين کشور، بايد در داخل سرلوحه عمل باشد.
- بازگشت ارتش عراق به شرايط پيش از داعش
حسن داناييفر سفير پيشين ايران در بغداد در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:
رويدادهاي اخير در كركوك، يك مساله ساده داخلي عراق است در ادامه بازپسگيري مناطقي كه پيش از اين در سال ٢٠١٤ كنترل آنها از اختيار ارتش عراق خارج و نيروهايي غير ارتش عراق در آنجا مستقر شده بودند، كه به دليل اقدامات اخير در اقليم كردستان عراق، موضوع تا اندازهاي اهميت بيشتر يافته و كشورهاي پيرامون هم اين مساله را رصد و روند اقدامات دولت عراق را پيگيري ميكنند. آنچه از بامداد دوشنبه در شبكههاي خبري و شبكههاي مجازي منتشر شده است، خبر از آغاز يك عمليات از سوي ارتش عراق بود. اين عمليات در واقع در ادامه عمليات الحويجه است كه به تازگي از سوي ارتش عراق از تصرف داعش آزاد شدهبود. اين عمليات براي اين برگزار ميشود كه مناطقي كه در سال ٢٠١٤ از سوي ارتش عراق در پي حمله داعش از سوي ارتش عراق تخليه و نيروهاي ديگري غير از ارتش عراق در آن مستقر شده بودند، پاكسازي شود. در اين ميان منطقه كركوك از اهميت ويژهاي برخوردار است. اين اهميت بعد از برگزاري همهپرسي اقليم كردستان عراق تا حد زيادي براي دولت عراق افزايش يافته است. بغداد همواره اظهار كرده است كه برگزاري همهپرسي در اقليم غيرقانوني بود و اين غيرقانوني بودن براي استان كركوك دوچندان است. كركوك برخلاف استانهاي اربيل و سليمانيه كه تحت حكومت خودمختار اقليم كردستان قرار دارند، براساس قانون اساسي عراق، جزو مناطق اقليم نيست و از مناطق تحت ماده ١٤٠ قانون اساسي محسوب ميشود. در ماده ١٤٠ قانون اساسي عراق در مورد مكانيزم حل مساله مناطق متنازع اليه، سازوكار خاصي پيشبيني شده است و به صورت مشخص به نام استان كركوك هم اشاره شده است. ديدگاه دولت عراق اين است كه اقدام اقليم در برگزاري همهپرسي در كركوك كاملا خلاف قانون اساسي اين كشور است. مراجع قانوني و روندهاي حقوقي كه براي تعيين سازوكار اداره مناطق تحت ماده ١٤٠ قانون اساسي پيشبيني شده است، هيچ يك در برگزاري همهپرسي در كركوك رعايت نشده است. كركوك جزو مناطقي است كه بعد از هجوم داعش در سال ٢٠١٤، نيروهاي غيرارتش عراق به بهانه مبارزه با داعش در اين مناطق مستقر شده بودند.
قانون اساسي عراق به اين نيروهاي غيرارتش عراق حق استقرار در مناطق تحت منازعه موضوع اصل ١٤٠ قانون اساسي را نميدهد. همين باعث شد دولت عراق تصميم بگيرد به صورت نظامي براي بازپسگيري كنترل اين مناطق اقدام كند. اما همچنان نميتوان پيشبيني كرد كه آيا دولت عراق براي ادامه مسير ارتش به سمت مناطق ديگر غير از كركوك نيز تصميمي اتخاذ ميكند يا نه. بايد ديد ادامه روند حوادث به چه صورت پيش خواهد رفت. قطعا تشخيص اين موضوع كه روند عمليات نظامي بعد از بازپسگيري كنترل كركوك، ادامه پيدا كند يا نه، موضوعي است كه دولت مركزي عراق براي آن تصميم ميگيرد و بستگي به شرايط پس از آن دارد.
در عين حال برخي پيشداوريهاي عجولانه در مورد تحولات كركوك منتشر ميشود كه نميتوان آنها را قطعا درست دانست. از جمله گفته ميشود كه نيروهاي يكتي (اتحاديه ميهني كردستان) در حال همكاري با ارتش عراق هستند و نيروهاي ديگر مقاومت ميكنند. چنين خبرهايي بيشتر در رسانههاي مجازي منتشر ميشود و از آنجا كه عملا از نزديك نميتوان چنين تحولاتي را تاييد كرد، بايد آنها را گمانهزنيهاي رسانهاي دانست نه واقعيت ميداني. البته بركسي پنهان نيست كه زمينههايي از اختلاف نظر بين گروههاي عمده اقليم كردستان عراق و اختلافات زيادي بين آنها در سالهاي گذشته وجود داشت. براي پاسخ دادن به اين سوال كه آيا اختلاف ميان احزاب كردستان عراق يعني حزب دموكرات كردستان و حزب اتحاديه ميهني عود كرده يا اينكه حتي اتحاديه ميهني با اجراي تصميم عجولانه و غيرمنطقي همهپرسي استقلال نسبت به عملكرد حزب رقيب بدبين شده است، بحثهايي هستند كه از گمانهزنيهاي شبكههاي اجتماعي نميتوان فهميد و بايد صبر كرد تا گذر زمان نشان دهد تا چه اندازه چنين گمانهزنيهايي منطبق با واقعيت است.
- اندر مصائب در برجام ماندگي
روزنامه رسالت در ستون سرمقالهاش نوشت:
عده اي کشور را معطل اخم و لبخند دشمن کرده اند و کليدي ترين وظايف دولت در پاسخگويي به مطالبات مردم و اجراي سياست هاي کلي و فرامين رهبري در بسامان کردن اوضاع اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و... را فراموش نموده اند. «در برجام ماندگي» يعني از دست دادن فرصت هاي عظيم براي پيشرفت کشور. «در برجام ماندگي» يعني بلاتکليف گذاشتن مديريت و فاصله گرفتن از «تدبير» و ايجاد «يأس» در جامعه به جاي «اميد» دادن به مردم براي حل مشکلات کشور! اينکه دولت تمام مناسبات خود در داخل و خارج را موکول به «برجام و ديگر هيچ» کند، يک مفهوم ديگر از «در برجام ماندگي» است. «تورم»، «گراني»، «رکود»، «بيکاري»، «افزايش حجم نقدينگي»، «آسيب هاي اجتماعي» و... با بيماري «در برجام ماندگي» تشديد مي شود. فرصت ها مي گذرد و تهديدهاي جديدي پديد مي آورد.
آمريکا و اروپا دستشان در يک کاسه است. امروز ديپلماسي خارجي ما از نيش «آمريکاگزيدگي» رنج مي برد. درمان زخم «آمريکازدگي» و «آمريکاگزيدگي» پماد اروپا نيست. اينکه بگوييم امروز اروپا در مورد برجام در مقابل آمريکا ايستاده است، يک «توهم» است. برجام، تخم دوزرده نيست. هيچ چيزي در آن جز «عمل به تعهدات نقد و در انتظار وعده هاي نسيه نشستن» نيست. متن و روح برجام يک فريب بزرگ و فريب بزرگ تر از آن زدن زير تعهدات نصفه و نيمه طرف مقابل است. کار ديگري از آن برنمي آيد.
واقعيت اين است که به قول امام (ره) آمريکا از انگليس بدتر، انگليس از فرانسه بدتر، اين دو از آمريکا بدترند. آنها جز به نابودي ملت ايران و انقلاب اسلامي به چيز ديگري فکر نمي کنند. سران آلمان، انگليس و فرانسه پس از سخنراني ترامپ گفتند به برجام پايبندند اما در همان بيانيه پايبندي، همصدا با ترامپ نسبت به پيشرفت هاي دفاعي ايران و توانمندي هاي موشکي جمهوري اسلامي ابراز نگراني کردند و گفتند دغدغه داريم! آنها همانند ترامپ به اضافه کردن ماده و تبصره جديد به برجام اميدوارند!
چاره سگ و سگ هايي که مدام پارس مي کنند و به فکر حمله هستند، فقط تهديد با سنگ است. کافي است فقط نشست به علامت اينکه مي خواهيم سنگ برداريم. سگ به اندازه کافي براي حفظ جان خود عقل دارد که عقب نشيني کند.
تهديد چند روز پيش فرمانده سپاه مبني بر اينکه آمريکا پايگاه هاي خود را از شعاع دوهزار کيلومتري ايران خارج کند، و نيز سپاه در صورت اعلام واشنگتن در خصوص تهمت و افتراي نهاد تروريستي، هر نظامي و غير نظامي آمريکا را داعش فرض مي کند، اثر خود را در موضع گيري وزير خزانه داري آمريکا نشان داد.
امروز، روزي است که نه تنها بايد «سنگ» را به علامت تهديد برداشت، بلکه بايد به سوي «سگ» پرتاب کرد و اين مفهوم را به آن حيوان رساند که اين يک نمايش نيست بلکه واقعيت دارد. امروز، روزي است که نه تنها بايد سنگ را برداشت و به سمت سگ پرتاب کرد، بلکه حالت نشسته را ترک کرد و با شدت و حدت به سمت سگ دويد و عزم خود را براي دفع حمله اش نشان داد.
وزير خارجه آمريکا بي محابا در کمال وقاحت همين ديروز گفته است؛ «براي تغيير حکومت ايران تلاش مي کنيم.» آمريکايي ها هيچ گاه پنهان نکرده اند که از جعبه مارگيري برجام مي خواهند افعي براندازي بيرون بياورند. تيلرسون گفته است؛ «تلاش ما اين است که از صداهاي معتدل در ايران حمايت کنيم.» بايد ديد صداهاي معتدل در کشور چيست که مورد حمايت آمريکاست؟ شوراي امنيت ملي، وزارت اطلاعات، سپاه پاسداران و ديگر نهادهاي امنيتي و نظامي بايد يک بار ديگر مقوله «نفوذ» را بازخواني و بازبيني کنند تا ديگر «ضربه از درون» را براي چندمين بار تجربه نکنيم.
وزير خارجه آمريکا تصريح کرده است؛ «اگر اقدامي براي اصلاح برجام صورت نگيرد، آن را ترک مي کنيم.» حقه بازي و شامورتي بازي و دروغزني در اين عبارت تيلرسون موج مي زند. وقاحت و پررويي و بي حيايي آمريکايي ها آن اندازه است در حالي که ترامپ و تيلرسون بنزين ريخته برجام را آتش زده اند، نيکي هيلي سفير آمريکا در سازمان ملل مي گويد؛ «ايران توافق هسته اي را نقض کرده است»!
آمريکا با عدم پايبندي به تعهدات خود، همان دوران اوباما از برجام خارج شده است. در دوران ترامپ با اضافه کردن به تحريم ها و مصادره اموال ايران، برجام را پاره کرده است. آمريکا با برجام، صنعت هسته اي ايران را بتن ريزي کرد. حالا با مذاکرات جديد و به قول خودشان اصلاح برجام، مي خواهد «سوله هاي موشکي» ايران در شهرهاي موشکي را بتن بريزد!
ترامپ و تيلرسون مطمئن باشند آنچه امروز در ايران به ويژه در ميان جوانان مطرح است اين است که کاري کنند اين بتن در دهان مسئولين کاخ سفيد ريخته شود تا از اين حرف هاي مشمئز کننده دست بردارند. اين کار به زودي انجام خواهد شد. شيشه عمر آمريکايي ها در منطقه در دست جوانان آتش به اختيار مقاومت است. روز 13 آبان امسال ملت ايران پاسخ ياوه گويي هاي ترامپ و تيلرسون را مي دهند و فرزندان ملت هم اين پاسخ را در منطقه عملياتي مي کنند. ملت ايران به زودي از مصيبت «در برجام ماندگي» عبور مي کند. براي خروج از اين مصيبت، تنها يک راه باقي است؛ آمريکايي ها بايد مجلس عزا براي تفنگداران دريايي خود در خليج فارس و پايگاه هاي نظامي اطراف ايران برگزار کنند، تا بتوانند طعم بدعهدي و نقض عهد و ياغيگري را با هزينه گزاف بچشند.
- بمب صوتی برجام
حسين شريعتمداري در ستون سرمقاله روزنامه كيهان نوشت:
روز شنبه هفته جاری گروه خبری شبکه تلویزیونی CNN برای مصاحبه به کیهان آمده بود و سخن از برجام و مذاکرات و چالش ۱۴ ساله هستهای غرب با جمهوری اسلامی ایران در میان بود. نگارنده به گزارش سه سال قبل سیانان اشاره کردم که در آن آمده بود مجموعه بمبهای اتمی موجود در جهان بدون احتساب کلاهکهای هستهای، بیش از ۱۷ هزار بمب اتمی است که بیشترین تعداد آن متعلق به آمریکاست و از مصاحبهکننده پرسیدم؛ در حالی که آمریکا هزاران بمب اتمی در اختیار دارد و تنها کشوری است که از سلاح اتمی برای قتل عام انسانها در هیروشیما و ناکازاکی استفاده کرده است آیا خندهدار نیست که ادعا میکند نگران است مبادا ایران تا پایان سال ۲۰۱۸ موفق به ساخت یک بمب اتمی شود؟! یک بمب اتمی احتمالی ما که کمترین سابقه تجاوز به کشورهای دیگر نداشتهایم برای جامعه جهانی نگرانکننده است یا هزاران بمب هستهای که آمریکا به عنوان تنها کشور استفادهکننده از بمب هستهای در اختیار دارد و در سراسر تاریخ خود نیز هیچ سالی را بدون جنگافروزی پشت سر نگذاشته است؟! مشکل شما با جمهوری اسلامی ایران فعالیت هستهای کشورمان نیست، به قول جرج فریدمن مشکل شما آن است که ایران نه فقط بدون رابطه با آمریکا بلکه زیر باران توطئههای سی و چند ساله آمریکا توانسته است به بزرگترین کشور منطقه در هر دو عرصه نظامی و تکنولوژیک تبدیل شود و عقبههای استراتژیک آمریکا در منطقه را به مقابله با آمریکا و حمایت از ایران اسلامی بکشاند. آمریکا از نخستین روزهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به سختی با ما درگیر بوده است، در آن سالها که مسئله هستهای در میان نبود!
خبرنگار سیانان، البته این سؤال را بیپاسخ گذاشت و حق داشت، چون پاسخی نداشت!
بسیار سادهلوحانه است اگر برای چالش هستهای چندین ساله با غرب و مخصوصا آمریکا و اروپا نقشی بیشتر از یک «بمب صوتی» و یا یک «نارنجک دودزا» قائل باشیم. کاربرد بمبهای صوتی و نارنجکهای دودزا ایجاد صحنه مصنوعی با هدف دور کردن ذهن و نگاه مسئولان کشور حریف از مسائل و مشکلات اصلی کشورشان و سرگرم کردن آنان به مسائل کم اهمیت و یا دست چندم جانبی است. متاسفانه این بمب صوتی برای آمریکا و متحدان غربی و عبری و عربی آن نتیجه مطلوب را به دنبال داشته است و مخصوصا باعث شده است که دولت یازدهم -و در ادامه آن دولت دوازدهم- تمامی امکانات و ظرفیتهای نظام را در این جاده فرعی به کار گرفته و هزینه کند! و در همان حال از مسائل و مشکلات اصلی و اساسی مردم و نظام دور شده و غافل بماند. دقیقا به همین علت است که آمریکا و متحدان اروپایی آن برجام را رها نمیکنند.
فهم این نکته که امروزه آمریکا از برجام به عنوان یک بمب صوتی یا نارنجک دودزا علیه کشورمان استفاده میکند نه پیچیده است که درک آن به اذهان ژرفاندیش محتاج باشد و نه پنهان است که برای فهم آن به اسناد محرمانه و طبقهبندی شده نیازی باشد! فقط یک نیم نگاه به مشکلات موجود نظیر بیکاری، رکود، گرانی افسارگسیخته کالا و خدمات عمومی، تعطیلی بسیاری از کارخانهها و کارگاههای تولیدی و... بهوضوح نشان میدهد که درگیری و چالش واقعی در این عرصهها جریان دارد و اختصاص همه فکر و ذکر مسئولان به برجام و هزینه کردن تمامی امکانات و ظرفیتها برای آن، بازی در میدان دشمن است. منظور این نیست که به چالش هستهای اهمیت ندهیم بلکه سخن آن است که همه ظرفیتها را در این سبد نریزیم. مگر نه اینکه آمریکا از برجام برای زمینگیر کردن اقتصادی ما بهره میگیرد؟ بنابراین بیتوجهی به عرصه اقتصادی کشور و غفلت از ظرفیتهای داخلی -که لُب کلام در اقتصاد مقاومتی است- به یقین آب ریختن به آسیاب دشمن خواهد بود. حریف اصرار دارد که ما را در حالتی از انفعال و بلاتکلیفی نگاه دارد و متاسفانه دولت محترم نیز به امید آنکه از این ستون به آن ستون فرجی باشد!! به این انفعال تن داده است و گشایش را فقط در کنار آمدن با آمریکا جستجو میکند و به قول خواجه شیراز «آنچه خود دارد را از بیگانه تمنا میکند»!
به آسانی میتوان تصور کرد که اگر با قاچاق سالانه چند دهمیلیارد دلار مقابله شود و از ورود بیرویه کالا به کشور خودداری کنیم، نزدیک به ۱۰۵ هزار میلیارد تومان معوقات بانکی از مفتخورها گرفته شده و به مراکز تولید تزریق شود - گفتنی است این مبلغ از معوقاتبانکی سه برابر دلارهای آزاد شده در برجام است - طرحهای عمرانی که متخصصان داخلی کارآمدی بالای خود را در انجام آن بارها نشان دادهاند به بیگانگان سپرده نشود، برای نقدینگی بیش از ۱۳۰۰ هزار میلیارد تومان که مرحوم هاشمی معتقد بود فقط با چند ده درصد آن میتوان کشور را اداره کرد، چارهاندیشی شود، این تلقی که ایرانیها فقط در پختن آبگوشت بزباش و خورشت قرمهسبزی تخصص دارند! و یا باید از خارج مدیر وارد کنیم، کنار گذاشته شود، کترینگ راهآهن را به اتریشیها ندهیم و ساخت فلان بزرگراه را به ایتالیاییها نسپاریم، شهرهای بزرگ و کوچک را به پارکینگ متراکم خودروهای خارجی تبدیل نکنیم و... نه فقط بسیاری از مشکلات اقتصادی برطرف خواهد شد بلکه زمینه باجخواهی به بهانه برجام را هم از دسترس آمریکا خارج کردهایم. آیا میتوان کمترین تردیدی داشت که ماموریت تعریف شده برجام از نگاه حریف، غفلت مسئولان کشورمان از راه کارهای در اختیار خودمان برای حل مشکلات اقتصادی و احساس نیاز کاذب به گشایش از جانب آمریکاست ؟!
و این قصه سر دراز دارد...