و اگر كودك ميگفت« پر» آنوقت بازي را ميباخت و او را قلقلك ميدادند. در اين بازي كودك ميآموخت كه گنجشك و كلاغ و كبوتر پر ميزنند ولي گربه و گاو خير. بنده در همين روزهاي اخير متوجه شدم كه بزرگتر از گاو و فيل هم ميتواند پر بگيرد و بپرد! نمونه ميخواهيد؟ پرديسان اكنون پر زد و رفت. مگر اينكه مديريت جديد شهري، برنامه جامع و كارشناسي شدهاي براي اين پارك داشته باشد. بنده از سال 52 كه نطفه پرديسان شكل گرفت در جريان تكوين و تكامل اين پارك در قلب شهر تهران بودهام.
يادش بهخير آقاي فيروز رئيس وقت سازمان حفاظت محيطزيست و پدر محيطزيست ايران ميگفت اين پارك بايد نمونهاي از گياهان و جانوران اكوسيستمهاي طبيعي ايران را در خود داشته باشد، نمونهاي باشد از طبيعت بينظير ايران و مشتي باشد از خروار و از طرف ديگر پسفردا وقتي كه جمعيت تهران 8 ميليون شد و 3ميليون اتومبيل در آن رفت و آمد كردند، آن وقت اين پارك ريه تنفسي خواهد شد براي تهرانيها. اين پارك با اين اهداف و با اين نيتها پا گرفت و چندي قبل سازمان حفاظت محيطزيست ايران در اين پارك تأسيس شد.
طبعا 180 هكتار زمين ناب در شهر تهران خواهان و خواستگار زياد دارد. با ارزش افزوده زمين در تهران بنده از محاسبه ارزش اين پارك ناتوانم ولي شايد بايد سري به ارقام بالاتر از هزاران ميليارد زد. در گذشته بارها صحبت از تصاحب، تملك و بهبود شرايط و غيره به عمل آمد ولي با مقاومت سازمان حفاظت محيطزيست روبهرو شد. حالا شهرداري جديد قرار است كنترل اين پارك طبيعت را به دست بگيرد. ميگويند پرديسان در اختيار مردم قرار گرفته! مگر تا به حال دست كه بوده؟ خب بنده در 6-5 سال گذشته اقلا هفتهاي 3 يا 4 روز به پرديسان رفتهام. در اين بازديدهاي مداوم گروههاي مردم را ديدهام كه ورزش ميكنند، دوچرخهسواري ميكنند، در نقاط مختلف آن به پيكنيك ميروند، بچهها با معلم خود در پارك قدم ميزنند و خلاصه مردم همه كار ميكنند تا يك روز را در طبيعت بگذرانند. آخ راستي يادم آمد كه آنها فقط نميتوانند ماشين خود را به داخل پارك ببرند، همين!
حال برنامهاي كه براي واگذاركردن پرديسان به مردم، در نظر داريم، چيست؟ خدا كند با احداث انواع آبنما و طاقنما و پوشيدن زمينبا سيمان و بتن و احتمالا ساختن سالنها و تأسيسات گوناگون پرديسان را از دست مردم و از دست طبيعت خارج نكنند. اميدوارم مديران جديد شهري به عاقبت پارك شهر نگاهي بيندازند. در زماني كه بنده براي درسخواندن به پارك شهر تهران ميرفتم، از دبيرستان دارالفنون كه در ناصرخسرو راه ميافتاديم هر قدم كه به پارك شهر نزديك ميشديم، هوا مرطوب و تازه ميشد تا در خود پارك شهر هوا به كل مفرح و تر و تازه بود. اين امر به خاطر خاك پاك بدون پوشش و درختان فراواني بود كه در پارك وجود داشت. اين پارك در اختيار طبيعت بود و طبيعت ميدانست كه هواي پارك و مردم را چطور بايد داشته باشد!
اخيرا باز هم به پارك شهر رفتم. مديران قبلي اين شهر تقريبا تمام پارك را با پوشش سيماني يا موزاييك پوشاندهاند؛ ساختمانهايي مانند آكواريوم، چايخانه، قهوهخانه، محل بازي كودكان، انتظامات، سالن همايش و دهها ساختمان ديگر پارك را لكهدار كرده و كنترل از طبيعت گرفته شده و از مردم نيز! اين سرنوشت محتوم پرديسان هم خواهد بود، اگر مديران جديد شهر به فكر پرديسان نباشند. اگر حواسشان نباشد خواهيم ديد كه جنگل شيشه و آهن و آسمانخراش پارك را به زانو درخواهد آورد. در شهري در انگلستان كه به دانشگاه ميرفتم يك پارك 120 ساله بود. شوراي شهر خواست شهرداري را وادار كند كه يك منطقه بازي براي كودكان در گوشهاي از اين پارك تأسيس كند. مردم شهر تجمع و اعتراض كردند! ساخته نشد. فكر ميكنيد پارك مركزي نيويورك (Central Park) چطور از دست تطاول زمان مصون مانده؟