چهقدر همهچیز در چیزهای کوچک و خواستههای ساده خلاصه میشد و اینهمه فکر و خیال و دو راهی وجود نداشت؟!
دنيايي که مرز بين خوب و بدش، سياه و سفيدش، کاملاً مشخص بود و ميشد راحت تصميم گرفت. راستي چه بلايي سر آن دنياي فانتزي و ساده آمد؟!
جواب اين سؤال ساده است: ما بزرگ شديم و به دنياي واقعي و خاکستري راه پيدا کرديم! اين دقيقاً همان اتفاق عجيبي است که براي« اميل سينکلر» ميافتد و روايت زندگي او را در رمان دميان رقم ميزند.
اميل پسرک شاد و معصومي است که در دنياي کودکانهي خود زندگي ميکند تا روزي که از سر شيطنت از يك درخت، سيبي ميدزدد. «فرانتز»، يکي از دوستان اميل، او را تهديد ميکند که اگر به حرفهايش گوش ندهد، اميل را لو خواهد داد. اميل به خواست فرانتز مجبور به انجام کارهاي تحقيرآميزي ميشود تا اينکه شاگرد جديدي به اسم دميان به کلاس آنها ميآيد.
دميان به اميل ياد ميدهد چهطور از شر فرانتز خلاص شود اما اين تازه اول ماجراست. اميل کمکم ميفهمد که دنيا پيچيدهتر از چيزي است که فکر ميکرده است.
- رماندرماني
دميان در سال 1919 با نام مستعار اميل سينکلر، همنام راوي رمان، منتشر شد. هسه مدتي بعد از چاپ کتاب اعلام کرد که نويسندهي واقعي آن است. گفته شده دميان نوعي بيوگرافي نويسنده است که به شکل استعاري از درگيريهاي روحي و اخلاقي او روايت ميکند.
هسه سالها با مشکلات روحي دست و پنجه نرم ميکرد تا اينکه با روانشناسي از شاگردان «کارل يونگ»، روانکاو مشهور آلماني، آشنا شد و تحت درمان قرار گرفت. يونگ به وجود يک ناخودآگاه جمعي اعتقاد داشت و بر اين باور بود که بسياري از علايق و ترسهاي مشترک بشر به شکل نماد در ناخودآگاه افراد بازتاب پيدا ميکنند. با رمزگشايي از اين نمادها ميتوان به زواياي ناپيداي روح آدمي دست پيدا کرد.
هسه بهتدريج به نظريات يونگ دربارهي ضمير ناخودآگاه، استعارهها و سمبلها علاقهمند شد و حتي با يونگ هم تماس برقرار کرد. دميان از روانکاوي يونگي بسيار تأثير گرفته و بازتاب روح پر التهاب نويسندهاي است که از طريق کند وکاو در اعماق ضميرش قصد بهتر شناختن خود و درمان ناآراميهاي ذهنياش را دارد.
- معصوميت از دست رفته
هرمان هسه نويسندهاي رمانتيک و طبيعتگراست. او با زباني ساده از صلح، طبيعت و برگشتن به خويشتن مينويسد و به همين دليل بسياري او را منتقد هميشگي تمدن غرب و ماشينيسم ميدانند. دميان که در سالهاي ابتدايي جنگجهاني اول نوشته شد، اعتراض نويسنده به جريان افراطي ناسيوناليسم در سرزمين مادرياش و جنگطلبي است.
هسه از نبرد هميشگي بين نيروهاي خير و شر و انساني که در مرز بين اين دو تمايل کشنده در حرکت است، مينويسد. گفته شده جنگجهاني اول، پايان معصوميت دنيا بود؛ دنيايي که تصوري خيالي از صلح و مهرباني داشت.
دميان تصوير نمادين و کوچک شدهاي از دنياي بيرون است: پسرک معصومي که تصويري رمانتيک از دنيايي سراسر خير و خوبي دارد، اما در نهايت متوجه ميشود که دنياي واقعي آميختهاي از نيروهاي خير و شر است.
- از جنون تا نويسندگي
هرمان هسه در سال 1877 در شهر کالو در امپراتوري آلمان به دنيا آمد. پدر هرمان پزشکي مذهبي و مادرش دختر هندشناس مشهور، «هرمان گاندرت» بود. هرمان خيلي زود به تشويق پدربزرگ به مطالعه و گذراندن وقتش در کتابخانهي بزرگ و چند مليتي او پرداخت و علاقهاش را به موسيقي و شعر نشان داد.
هرمان به خواست خانوادهاش وارد مدرسهاي مذهبي شد و با اينکه به درسها و محيط مدرسه ابراز علاقه ميکرد، کمکم نشانههايي از افسردگي شديد و ناهنجاري روحي در او پيدا شد تا جايي که از مدرسه فرار کرد و روز بعد او را در کشتزارهاي اطراف پيدا کردند. اين شروع دوران سرگشتگي هرمان جوان بود؛ از اين آسايشگاه رواني به آن مؤسسهي درماني.
بعد از پشت سر گذاشتن اين دوران، هرمان شغلهاي متعددي را امتحان کرد اما در هيچکدام بيش از چند ماه دوام نياورد تا اينکه در يک کتابفروشي مشغول به کار شد و کمي آرام گرفت. کار در کتابفروشي به او اين فرصت را داد که به دور از آدمها، وقت بيشتري را با کتابهايي دربارهي دين، فلسفه و ادبيات کلاسيک بگذراند.
در همين زمان بود که هسه اولين مجموعهي شعرش را منتشر کرد، هر چند با استقبال خوبي مواجه نشد. هرمان نااميد نشد و آنقدر به تلاشش ادامه داد تا بالأخره اولين رمانش با نام «پيتر کامندزين» با موفقيت منتشر شد و اين امکان را به او داد كه با درآمد نويسندگي به زندگي ادامه دهد.
او اوقات فراغتش را به مطالعه در مورد بوديسم و عرفان شرقي اختصاص داد و حتي به آسياي شرقي هم سفر کرد. از بخت بد نويسنده، جنگجهاني اول شروع شد. هرمان اول براي شرکت در جنگ نامنويسي کرد، اما خيلي زود فهميد که جنگ و سياست چيزي به جز خرابي ندارد. او مقالهاي عليه جنگستيزي آلمان منتشر کرد اما مخالفتها و انتقادها عليه او تا جايي پيش رفت که مجبور به ترک آلمان و رفتن به سوييس شد.
هسه بعد از مدتي به نشانهي اعتراض، تابعيت سوييس را پذيرفت و به دور از جنگ، در طبيعت مشغول مطالعه، نقاشي و زندگي شد. در همين دوران بود که هسه آثار مشهورش را منتشر کرد و در آلمان به شهرت رسيد.
او در سال 1946 برندهي جايزهي نوبل ادبيات شد. هسه زندگياش را صرف هنر و ادبيات کرد. فرهنگ و هنر براي او مهمترين ابزار مبارزه براي صلح جهاني بودند. شهرت جهاني هسه بعد از مرگ او و منتشرشدن نامههايش اتفاق افتاد. گفته شده آثار هسه پرخوانندهترين کتابهاي ترجمه در قرن بيستم هستند.
او در سال 1962 در سن 85سالگي از دنيا رفت. «گرگ بيابان»، «سيذارتا» و «سفر به شرق»، از ديگر آثار مشهور اين نويسندهي آلماني هستند.