تعدد و تنوع كارهايش نشانه اين موضوع است. يك روز خبر از كنسرت او در كاخ تاريخي ورساي فرانسه و گرفتن جايزه جهاني «فرانس موزيك» به گوش ميرسد و تدريس ميكند،تك آهنگ و آلبوم منتشر ميكند و... . او در كنار آهنگسازهاي بنامي همچون محمدرضا لطفي با انتشار آلبومهاي «اي عاشقان»، «وطنم ايران»، «سايه جان»، « آلبوم تصويري كنسرت دشتي- وطنم ايران »، «آلبوم تصويري كنسرت چاوش ۸- ايراناي سراي اميد» و حسين عليزاده با آلبومهاي «باده تويي»، «عشقيم گَل» فعاليت كرده و از سوي ديگر گستردگي تجربهاش به اندازهاي است كه كنسرتهاي متعددي، هم با استادان موسيقي و هم با آهنگسازان جواني همچون علي قمصري و پويا سرايي برگزار كند.
- پرونده كاري شما را كه مرور ميكردم، متوجه شدم كه از كنسرت شروع كرديد و بعد آلبوم داشتيد و اين اواخر حتي تك آهنگ منتشر كرديد و تيتراژ فيلم خوانديد. اين روند را هم ميتوان مثبت و هم با نگاهي انتقادي بررسي كنيم؟
با توجه به شرايطي كه براي من در مسير كار هنري بوده، اين روند را تا حدود زيادي مثبت ارزيابي ميكنم. با توجه به شرايط موجود هميشه سعي كردهام بهترين مسير را انتخاب كنم و با توجه به همين شرايط موجود تقريبا هم موفق بودهام. من بر اساس شرايط خودم تصميم ميگيرم و اگر شرايط من را با خيلي از همكارانم مقايسه كنيد شايد آن زمان داستان متفاوتتر باشد.
- اين شرايط چه چيزي است كه شما به آن اشاره ميكنيد؟ بهنظرم شرايط شما خيلي هم شرايط خوبي بوده؛ مثلا در ابتداي مسيرتان محمدرضا لطفي از شما براي كار دعوت كرد و بعدها هم حسين عليزاده و اركستر ملي.
منظورم از شرايط، شرايط فني نيست. از لحاظ شرايط فني من در خودم مشكلي نميبينم. شرايطي كه ميگويم شرايط اجرايي موسيقي است. بهعنوان مثال من هميشه براي انتشار آلبومهايم و مخصوصا براي پخش آنها مشكل داشته و دارم. شايد به همين دليل است كه سعي كردهام آلبومهايم را خرد و بهعنوان تكآهنگ به مردمام تقديم كنم. با اين روش هم هزينهاش برايم كمتر است و هم تعداد مخاطبان بيشتري به آن گوش ميدهند. واقعيت اين است كه آلبوم ،ديگر بازدهي مالي ندارد و همه آن هزينه است؛ يعني شما براي توليد يك آلبوم بايد چيزي حدود 70 تا 100ميليون تومان خرج كنيد كه در خوشبينانهترين حالت، هزينههاي توليد خودش را بعد از يك يا 2 سال دربياورد؛ آن هم با توجه به اينكه قانون كپيرايت و قانون حمايت از مؤلفين نداريم. من سعي كردهام كه گهگاه آلبوم را به يك حالت نمادين منتشر كنم ولي اميدي به پخش مناسب آن ندارم.
- آيا سختي انتشار آلبوم فقط براي شماست ؛ يعني مشكل خاصي براي شخص شما وجود دارد يا اين مشكل براي همه هنرمندان هست؟
اين برميگردد به مجموعه مشكلات سيستمي و بنيادياي كه در امور اجرايي موسيقي ما حاكم است. يكي از آن مشكلات اين است كه در حال حاضر دستگاههاي متولي فرهنگ، تهيهكننده را مقدم بر هنرمند ميدانند و اين اشكال بزرگي است؛ يعني بعضا تهيهكنندهها نزد سيستمهاي متولي فرهنگ از خود هنرمندان صاحب نفوذترند.
- هميشه همه از خوانندهسالاري گلايه دارند و الان صحبت شما در جايگاه يك خواننده متضاد با باور عمومي است.
ببينيد! ما تهيهكنندگان شريف و زحمتكش در موسيقي ايران زياد داريم. ولي در حال حاضر، يك جريان غالب به وجود آمده كه از همه قويتر است. ما در حوزه فرهنگ مسائلي داريم كه ميتوان به نوعي آن را فساد ناميد؛ مثلا همانطور كه در حوزه اقتصاد ميگويند كساني بودهاند كه راننده فلان اداره بودهاند و الان بزرگترين مفسد اقتصادي ايران شدهاند، در بخش موسيقي هم همينگونه است. مورد داريم طرف نه بلد است ساز دست بگيرد و نه 2جمله در مورد فرهنگ و موسيقي حرف بزند، از بليتفروشي شروع كرده و امروز طبق قانوني نانوشته به جايگاه برنامهريز كلان در موسيقي رسيده. درآمد يك شبش از موسيقي از درآمد يك عمر خيلي از هنرمندان و استادان ما بيشتر است. در چنين شرايطي براي من بهعنوان هنرمندي مستقل و براي بسياري از تهيهكنندگان شريف، كاركردن سخت شدهاست. بهعنوان مثال ميآيند كساني را كه در دايرهكاري او هستند حمايت ميكنند و برخي از كساني كه در تيم و مجموعه او نيستند را بايكوت و تحريم ميكنند؛ يعني به بقيه ميگويد اگر با فلاني كار كنيد تحريم هستيد و از خدمات ما محروم ميشويد. ديگران هم بهخاطر فشار اين جريان پرزور ترجيح ميدهند با آن هنرمند كار نكنند. به همين دليل در حال حاضر شرايط من با شرايط آقاي x و y كه امروز در موسيقي فعاليت ميكنند بسيار متفاوت است. آنها فقط كارشان خواندن است ولي كار من و مجموعه من برنامهريزي، كنسرت گذاري، انتشار و پخش آلبوم و پخش تك آهنگ است.همه اينها به عهده خود من و مجموعه من است. رسيدگي به تمام اين امور دشوار است ولي اين كاري بوده كه انجام دادهام ، با توجه به اين شرايط ميگويم كه من خودم كارنامهام را موفق ميدانم.
- ميدانيد چرا من اين سؤال را پرسيدم چون معمولا تكآهنگ در حوزه پاپ انجام ميشود. هنرمندان حوزه پاپ به اين دليل كه ميخواستند شناخته شوند تك آهنگ منتشر ميكردند و اگر با اقبال عمومي مواجه ميشد، آلبوم ميدادند. ولي ما محمد معتمدي را سالهاست ميشناسيم و با سبك كارش آشنا هستيم. با اين حال او تكآهنگ ميدهد. بهنظرم اينكار چند قدم به عقب است.
اصولا روال كار در موسيقي حرفهاي اين است كه شما يكسري قطعاتي، چه در قالب آلبوم وچه در قالب تكآهنگ منتشر ميكنيد تا مخاطب با آنها انس بگيرد و بعد اقدام به برگزاري كنسرتها ميكنيد.
- اين دقيقا كاري است كه اهالي موسيقي پاپ ميكنند براي اينكه من مخاطب بشناسمشان.
نه فرق نميكند. بعضي چيزها پاپ و سنتي ندارد.
- آقاي معتمدي ژانر كاري شما خيلي متفاوت است؛ يعني شما سنتي ميخوانيد، تيتراژ فيلم ميخوانيد، حتي در آلبوم «سربلندان» مذهبي هم ميخوانيد. مايل هستيد بهعنوان خوانندهاي مطرح شويد كه مرز نداريد يا دلتان ميخواهد بهعنوان خوانندهاي مطرح شويد كه نوآور است؟
كاري كه به جامعه ارائه ميشود هر اسمي روي آن گذاشته ميشود بايد متضمن همان اسم باشد و آن اسم هم متضمن همان محتوا باشد؛ مثلا الان راديوي ما يك سري قطعه پخش ميكند و ميگويد تصنيف فلان در ژانر سنتي، در حاليكه اصلاً كار تصنيف و سنتي نيست ولي چون خوانندهاي كه با موسيقي سنتي شناخته شده آن را خوانده است اسمش تصنيف و سنتي ميشود. خيلي از همكاران ما هستند كه شايد80-70درصد كارهايشان كه حداقل در اين 5 سال اخير ارائه دادهاند هيچ ربطي به موسيقي سنتي ندارد ولي اين را علنا به مردم نميگويند كه اين كار سنتي نيست.
- انگار موسيقي سنتي و خواننده آن بودن افتخاري است.
بهنظرم هيچ افتخاري نيست. شخصا خوانندههاي پاپ قديمي و جديد بسياري سراغ دارم كه واقعا به جايگاه و هنرشان صددرصد احترام ميگذارم و تعظيم ميكنم. از سوي ديگر خوانندههاي سنتياي هم داريم كه يك قطعه از كارهايشان قابل شنيدن نيست.
- اما معمولا اين ديدگاه وجود دارد كه خوانندههاي پاپ ماندگار نيستند.
ژانر، هيچ امنيتي براي كسي نميآورد. كلمهاي داريم به نام «آرت» كه در همه جاي دنيا قابل احترام است. هر كسي كار و هنرش داخل دايره آرت قرار بگيرد ماندگار ميشود؛ حالا ميخواهد پاپ، راك يا سنتي باشد. ميخواهد جيبسي و فلامنكو باشد. اثر هنرمندانه هميشه ميماند و در تاريخ هنر جهان نام آن هنرمند ماندگار ميشود. ولي اگر اثري داخل دايره هنر قرار نگيرد ماندگار و داراي وزن نيست؛ حالا در هر سبكي كه باشد. چون عنوان موسيقي سنتي احترامي در جامعه دارد، خودمان را به موسيقي سنتي چسباندهايم و بهنظرمان اين كار براي ما حاشيه امنيت و تضمين درست ميكند.
به نظرم چند تن از خوانندگان پاپ از بسياري از آوازخوانهاي موسيقي سنتي آرتيستتر هستند. ما تعيين نميكنيم كه فلان كار يا فلانهنرمند؟ ماندگار شود يا نشود، تاريخ و زمان مشخص ميكند. بهترين داور و ژوري زمان است و زمان با هيچكس رودربايستي ندارد.
- بهنظر ميآيد از هيچ تجربه جديدي ابا نداريد؛ براي اپراي عروسكي ميخوانيد، با گروههاي مختلف ايراني و بينالمللي هم كار ميكنيد.
اتفاقا ابا دارم ولي خطقرمزهاي من جاي ديگري است. شايد خيلي از هنرمندان خط قرمزهايشان ژانر باشد. اما من خطقرمزم را طوري ديگر تعريف كردهام.
- خط قرمز شما دقيقا كجاست؟
در مرحله اول سطح هنري و عيار هنري كار بايد بالا باشد. دوم اينكه به من بيايد مثل لباسي كه من به تن ميكنم.گاهي لباس شايد خودش به خودي خود قشنگ باشد ولي به قامت و هيكل من نمينشيند و به تن من زار ميزند. يك موسيقي ممكن است موسيقي خيلي خوبي باشد و من از آن هم خوشم بيايد و هنرمندانه هم باشد ولي به صدا و سبك من نخورد؛ مثل موسيقي هارد راك.
- پس يعني يك نقشه راه داريد؛ چون فكر ميكردم كه ممكن است مخاطبتان سردرگم شود كه اين محمد معتمدي همان محمد معتمدي است يا يك محمد معتمدي جديد است؟
اتفاقا معيارهاي سختگيرانه زيادي براي انتخاب كارهايم داشته و دارم. خودم فكر ميكنم كه به استثناي 2 يا 3 كار كه بهعنوان تجربه در ژانرهاي ديگر انجام دادم و اعلام هم كردم كه اينها سنتي نيستند، اگر به بقيه كارهاي من نگاه كنيد همان محمد معتمدي هميشگي است. بهنظرم محمد معتمدي هميشه سعي كرده كه وارياسيونش در دايره محمد معتمدي اتفاق بيفتد.
- يكي از تجارب موفق شما با گروه اديب بود كه خودتان هم سرپرست گروه بوديد. خيلي وقت است از اين گروه خبري نيست.
گروه اديب در واقع همان گروه خودم است. من گروهي دارم كه اسمش در دورههاي مختلف عوض شده است. دليلش هم اين است كه هر دفعه كسي يا گروهي ميآمد و از ما خواهش ميكرد اسم گروه را برداريم چون ما قبل از شما اين اسم را داشتيم. اتفاقا گروه اديب را كه درست كرديم من با خانمشيرين اديب كه دختر مرحوم اديب خوانساري است صحبت كردم. از او اجازه گرفتم كه ما به احترام استاد اديب خوانساري كه آوازخواني من خيلي تحتتأثير شيوه ايشان است، اسم گروه را اديب بگذارم و ايشان موافقت كردند و اين اجازه را به من دادند. ولي بعد از مدتي گروهي با من تماس گرفتند و گفتند كه ما قبل از شما با اين نام فعاليتمان را شروع كردهايم و الان كلا وجودمان تحتالشعاع قرار ميگيرد، شما اگر ميشود اسم گروه را عوض كنيد. اسم گروه را عوض كرديم و اسم گروه را سيلك گذاشتيم، دوباره يكسري مسائل برايش پيدا شد. همنوازان مهر گذاشتيم دوباره گفتند كه ما مهر زياد داريم و آخر سر گروه را به نام خودم محمد معتمدي گذاشتم.
- پس ديگر هيچكس نميتواند ادعا داشته باشد.
چرا اتفاقا بعيد نيست. اين اتفاق بهنظرم يك نقص است. به خاطر اينكه يك جايي مثل دفتر موسيقي ارشاد با وجود زحماتي كه در اين سالها كشيدهاند، بايد يك بانك اطلاعات كامل و به روز داشته باشد كه مثلا كسي ميخواهد اسم گروه انتخاب كند واقعا تشابه اسمي پيش نيايد.
- گفتيد تحتتأثير آقاي اديب بوديد. وقتي تحتتأثير يك نفر در آواز خواندن هستيد، زماني كه در حال ايجاد تجربههاي نو هستيد، اين تأثير را چطور در تجربههاي خود لحاظ ميكنيد؟
يك هنرمند همه كارهايش در تشخيص، انتخاب و كارهاي جديد به كلمهاي به اسم آناليز برميگردد. اين آناليز كلمهاي بسيار كليدي است. بهنظرم يك هنرمند حتما بايد قدرت آناليز داشته باشد و بتواند هنر خودش را آناليز كند، هنر كساني را كه از آنها ايده ميگيرد هم آناليز كند. مثلا من به شما ميگويم تحتتأثير اديب هستم، يعني من آواز اديب را آناليز كردهام، پارامترهاي مختلفش را درآوردهام؛ پارامترهايي همچون لحن، نوع رويكرد به شعر، نوع تلفيق شعر با موسيقي، نوع تحريرها، نوع صداگيري از كاسه سر و پارامترهاي ديگر. حالا شما بهعنوان يك هنرمند بايد بگوييد كدام يك از اين فاكتورها را ميخواهيد، كدام به آواز شما ميآيد و كدام را دوست داريد استفاده كنيد. يك اشكالي كه معمولا وجود دارد اين است كه يك عده ميگويند ما به شيوه استاد شجريان ميخوانيم. حالا مثل شجريان مينشينند، مثل شجريان حرف ميزنند، مثل شجريان مدل مو درست ميكنند و حتي مثل شجريان موضع سياسي ميگيرند. اين شيوه، درست نيست. شجريان يك نفر است. ايرج يك نفر است. ديگري يك نفر است.
اينها قرار نيست تكرار شوند. هركسي بايد خودش باشد؛ يعني ما بايد هنرمند و شيوه كارش را آناليز كنيم بايد بدانيد كه كدام يك از پارامترهاي آواز اين استادان براي شما خوب است و كدام را دوست داريد انتخاب كنيد. من مثلا به لحاظ لحن آواز و نوع رويكرد خواننده با مقوله شعر، تحتتأثير مرحوم اديب هستم و تا حدودي لحن. من در اين پارامترها تحتتأثير اديب هستم و در خيلي از پارامترهاي ديگر تحتتأثير ديگر استادان گذشته. تحتتأثير آواز يكي بودن با تقليد صداي يكي را كردن فرق دارد. الان كساني هستند كه در جُنگها تقليد صداي اين و آن را ميكنند خيلي از كساني هم كه ميگويند ما به شيوه فلان استاد داريم آواز ميخوانيم يا تحتتأثير فلان استاد هستيم در واقع دارند تقليد صداي او را ميكنند. تقليد صدا با مكتب آوازي آن هنرمند فرق دارد. شما بايد آن المانهايي كه مثلا در آواز اديب يا در آواز شجريان و يا در آواز ايرج، شهيدي، بنان و يا ديگر استادان است را بشناسيد و ببينيد كدام فاكتور را دوست داريد؛ نوع برخوردش با شعر يا نوع تحريرهايش؟ آن چيزهايي كه به صدايتان ميخورد و دوست داريد را انتخاب كنيد. وقتي فاكتورهاي مختلف را از آدمهاي مختلف بگيريد يك شخصيت آوازي جديد در شما بهوجود ميآيد كه شبيه هيچكس نيست ولي از خيليها هم تأثير گرفتهايد.
- يادم ميآيد، در يك زمان شما مشكل برگزاري كنسرت در شهرستانها را داشتيد؛ گويي اين مشكل هرگز قابل حل نيست، با اينكه مسئولان همواره وعده ميدهند و حتي رئيسجمهور در اين مورد صحبت ميكند.
اين موارد خيلي دولتي نيست. اينها همان داستان تحريم است كه براي يكي مثل من وجود دارد. در حال حاضر يكسري جريانهاي زورمند در موسيقي ما هستند كه تعامل بسيار قوي با همه سالنها در تهران و شهرستانها دارند. سالنهاي موسيقي ما و همچنين ماههاي مجاز براي اجراي كنسرت در ايران بسيار محدود هستند و همين تعداد محدود هم معمولا از سوي جريانات خاصي قرق شدهاند.
- هنرمند يا تهيهكننده؟
كساني هستند كه از تهيهكننده بالاتر رفتهاند و در حال حاضر تأثير و قدرت اجراييشان در موسيقي از وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي بيشتر است. شايد براي خود آقايعباس صالحي جالب باشد كه به اطلاعش برسانم آدمهايي در موسيقي ايران وجود دارند كه نه هنرمند هستند و نه پست دولتي دارند ولي قدرت اجرايي آنها حداقل در زمينه موسيقي كه من شاهدش هستم از ايشان بيشتر است. حتي بقيه تهيهكنندهها هم دلشان از دستشان خون است. اين جزو نقايص سيستم فرهنگي ماست. ما الان چندين نهاد تصميمگيرنده كلان در فرهنگ ايران داريم؛ شورايعالي انقلاب فرهنگي، وزارت ارشاد، حوزه هنري و سازمان صداوسيما. بعد يكسري آدمهايي كه هيچ نقشي در موسيقي ندارند تعيين ميكنند چه موسيقياي باشد و چه موسيقياي نباشد، چه كنسرتي باشد چه كنسرتي نباشد، چه هنرمندي باشد چه هنرمندي نباشد، چه كنسرتي تبليغ شود چه كنسرتي تبليغ نشود، چه كنسرتي سود كند چه كنسرتي زمين بخورد. هيچ جايي را هم نداريم كه به آن مراجعه كنيم و طرح شكايت كنيم. ما بايد با توجه به هميني كه هست برنامهريزي كنيم.
- داشتم فكر ميكردم چرا اهالي موسيقي پشت هم نيستند. هرگز با هم نيستيد؛ شايد اگر همه ياور هم بوديد اين فضايي كه اشاره كرديد شكل نميگرفت.
سالها پيش ما در مرحله فروش بليت براي كنسرتي بوديم. تهيهكنندهاي فروش بليت ما را از روي سايت برداشت و به بقيه هم اعلام كرد كه بليت كار من را نفروشند. من اصلا از آن تهيهكننده انتظاري نداشتم، چرا كه از نظر من او هنرمند يا فرهيخته نبود، اما از هنرمنداني كه با او كار ميكنند و راجع به اين موضوع چيزي نميگويند و موضعي نميگيرند متعجبم. با خودم ميگويم نبايد اينها واكنشي از خودشان نشان بدهند؟
- يعني اگر شما جاي يكي از اينها بوديد واكنش نشان ميداديد؟
من اگر با آن تهيهكننده شريك تجاري بودم بله، حداقل از او ميخواستم بهخاطر من كوتاه بيايد.
- شكايت نكرديد؟
اين جريان رسانهاي شد و در تلويزيون و روزنامهها مطرح شد ولي متأسفانه بزرگتري نبود. من كه آوازخوان خياباني نيستم، من هنرمند بينالمللي ايران هستم ولي هيچكس به من زنگ نزد كه مشكلت چه بوده. مثلا خانه موسيقي صنف ماست. خانه موسيقي نبايد براي مسئلهاي صنفي كه رسانهاي شده و اينهمه سر و صدا كرده يك زنگ به من يا به او بزند و اين مشكل را حل كند؟
يا مثلا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، دفتر موسيقي، خانه موسيقي يا همكارانمان. متأسفانه جامعه موسيقي يك جامعه ازهمگسيخته است. ميگويند اين ديگي است كه براي من نميجوشد! ما ياد نگرفتيم پشت هم بايستيم. بهنظرم ما اول بايد خودمان درست شويم بعد به دولتها انتقاد كنيم. تغيير از من شروع ميشود.
- اين گله به خود هنرمندان برميگردد. قرار بود كه بعد از سالها اعضاي خانه موسيقي عوض شوند و هنرمندان نرفتند كه رأي بدهند؛ يعني با خانه موسيقي قهر كردند و آنجا را تحريم كردند، در نتيجه همان اعضا مجددا انتخاب شدند. شايد اگر ميرفتيد رأي ميداديد و صحبت ميكرديد الان كسي به شما زنگ ميزد كه محمد معتمدي داستان بليت چه بوده است؟
زمان رأيگيري خانه موسيقي، ايران نبودم. مشكلي فردي هم با اعضاي محترم خانه موسيقي و عزيزاني كه آنجا هستند ندارم. همه از استادان خوب موسيقي هستند و همه آنها تكتك براي من قابل احترام هستند. مشكل سيستمي است. آن سيستم ثابت كرده است كه آن كارايي كه از آن انتظار ميرود را تا الان نداشته و اميدي هم به آن نيست. شايد به خاطر همين موزيسينها از چنين عنواني بهنام خانه موسيقي نااميد هستند كه حالا بخواهند رأي بدهند يا ندهند.
- پس اهالي موسيقي بيپناه هستند.
در حال حاضر بيستمين سال فعاليت حرفهايام شروع شده است. يكي از بزرگترين خلأها و كمبودهايي كه من در موسيقي احساس كردم چه در دوراني كه نوجواني تازه كار بودم وچه الان، نبود چيزي است به نام«بزرگتر». من هيچوقت احساس نكردم كه بزرگتري در موسيقي بالاي سر اهالي موسيقي است كه اگر مشكلي داشتيم برويم به او بگوييم و اگر مشكلي بين هنرمندان پيش آمد، بيايد قضاوت عادلانه بين هنرمندان كند يا اينكه او خيرخواه كل بچههاي موسيقي است و همه را به يك چشم نگاه كند.
- آقاي معتمدي شما سالها با حسين عليزاده كار كرديد. حتي بهنظر ميآمد كه حسين عليزاده خوانندهاش را پيدا كرده است ولي در مقطعي اين ارتباط قطع شد و حتي در يك كارهنرمند ديگري را جايگزين شما كردند. يادم آمد آن زمان شايعهاي پيچيد به اين مضمون كه شما گفته بوديد اسمتان در پوستر و در جلد بايد از اسم حسين عليزاده بالاتر قرار بگيرد و من وقتي اين را شنيدم خيلي متعجب شدم و دوست داشتم جواب را از زبان خود شما بشنوم.
من 3 سال با استاد محمدرضا لطفي كار كردم و 3 سال هم با استاد حسين عليزاده. نوع تعاملي كه من با استاد لطفي و استاد عليزاده داشتم به گونهاي بود كه در كل فعاليت حرفهايام با هيچ هنرمند ديگري نداشتم. من با استاد لطفي و استاد عليزاده هيچوقت حرف پول نزدم؛ يعني هيچوقت از آنها حتي نپرسيدم كه كنسرتي كه فلان شهر ميرويم چقدر پول براي من دارد. از سوي ديگر هم هيچوقت مطرح نكردم كه اسم من كجا بخورد. تمام تلاشم را كردم تا مدتي كه در خدمت استادان هستم كم نگذارم. ولي به هر حال وقتي يك دوره كاري تمام ميشود هنرمند دوست دارد انتخاب كند كه از امسال فعاليت سال جديدش چه چيزي است. اين نه بياحترامي به كسي است و نه قدرناشناسي. من به هر حال بعد از 3 سال تصميم گرفتم چند پروژهاي كه در ذهنم بوده است را انجام بدهم. اينكه خيليها اين موضوع را به حاشيه بردند بهنظر من درست نبود. من هيچوقت با استاد عليزاده و استادلطفي صحبتهايي از اين جنس نداشتهام. استاد عليزاده واقعا از مفاخر موسيقي ما هستند و من هم افتخار دارم كه مدتي با ايشان همكار بودم و از اين به بعد هم اگر لازم باشد در خدمتشان خواهم بود.
- يادم ميآيد سر اپراي مولوي اين بحث هم مطرح شد كه چرا اسم همايون شجريان بالاتر از اسم شما آمده است.
همايون هم بهخاطر هنرش و هم فرزند استاد بودن عزيز ماست ولي آن موضوع داستانش فرق ميكرد. اولا بحث بالا و پايين نبود و نام بنده كلا حذف شده بود. اعتراض من وارد بود به خاطر اينكه من و همايون همسن و همدوره هستيم. اپرا هم اپراي مولوي بود و من نقش مولوي را خوانده بودم. وزن نقش من و ايشان هم يكسان بود. بهنظرم اعتراض بنده در آن مقطع شرافتمندانه بود و اگر اعتراض نميكردم الان خودم را سرزنش ميكردم.
- آن زمان همايون شجريان هم پركارتر و محبوبتر بود.
آن زمان فقط نام فاميلي ما فرق ميكرد و فرق ديگري نداشتيم.