آيا القاعده و داعش وارد نبرد جديدي با يكديگر خواهند شد يا بايد منتظر توافق ميان اين دو گروه باشيم؟ نقش ابوبكر بغدادي در تحولات بعدي جريانات جهادي چيست؟ اينها و سؤالات متعدد ديگر، اكنون در آستانه نابودي كامل خلافت داعش، ذهن بسياري را بهخود مشغول كرده است؛ سؤالاتي كه بدون شناخت كافي از ماهيت و سوابق تاريخي جريانات جهادي، نميتوان پاسخ مناسبي براي آنها پيدا كرد. ايليا ج مغناير، نويسنده و تحليلگر لبناني، با نگاهي به ريشههاي تاريخي جريانات جهادي، تحولات ماههاي آينده اين گروهها را ارزيابي كرده است.
آيا اين امكان براي رهبران داعش و القاعده وجود دارد كه بهمنظور اتحاد در مقابل دشمنان مشترك، اختلافات خود را كنار بگذارند؟
اگرچه ساختار فكري داعش و القاعده، از يك مبناي ايدئولوژيك مشترك، يعني سلفيگري جهاديتكفيري سرچشمه ميگيرد اما اهداف و اولويتهاي اين دو گروه تفاوتهاي چشمگيري دارد؛ تفاوتهايي كه منجر شده ايده خلافت اسلامي با محوريت ابوبكر بغدادي سامرايي، هيچگاه از سوي رهبران القاعده مورد پذيرش قرارنگيرد. در عين حال نبايد فراموش كرد كه داعش و القاعده اكنون، بيش از هر زمان ديگر، با بحراني مشترك مواجه هستند؛ از دست دادن سرزمينهاي شام (سوريه) و بينالنهرين (عراق).
- نسل اول القاعده؛ تجربه همزيستي براي بقا
القاعده از زمان پيدايش اين سازمان در دهه 80 ميلادي، تجربيات ويژهاي در حوزههاي مختلف به دست آورده كه در مقابل تجربه نسبتا محدود داعش در ميان جريانات جهادي، موقعيت ويژهاي برايش فراهم كرده است.
بدون شك شيوه تعامل القاعده و انعطافپذيري اين سازمان در برخورد با گروهها و جرياناتي كه در جوامع مختلف با آنها سر و كار دارد و حتي ممكن است از منظر سلفي مرتد شناخته شود (مخصوصا سوريه)، حاصل همين تجربه بلندمدت است.
القاعده طي دهههاي گذشته و با تكيه بر سياست مذكور، موفق به تثبيت حضور خود در جوامع مختلف شده و به فعاليتهاي خود ادامه داده تا زماني كه فرصت لازم براي سيطره كامل بر اين جوامع را پيدا كند. اين سياست، بهويژه در يمن و سوريه، كارآمدي خود را نشان داده است.
علت پافشاري القاعده بر تداوم اجراي اين سياست، تلاش رهبران آن براي حفظ تمركز سازمان بر مقابله با «دشمن دور» بوده است.بر اين مبنا، مسير پر فرازونشيب القاعده، از كوهستانهاي افغانستان، به دست چهرههايي همچون ايمنالظواهري، شيخعبدالله عزام و شيخ اسامه بنلادن آغاز شد.
- نسل دوم القاعده؛ شكست تجربه سوريه
نسل دوم القاعده، چهرههايي نظير ابومحمد جولاني را به همراه داشت؛ كسي كه بهمنظور تسهيل روند سيطره بر زادگاهش (سوريه)، خود را به شكل و شمايل جديدي درآورد تا هويت جهادي و وابستگي وي به القاعده از ديد افكار عمومي پنهان بماند.
جولاني پيش از ورود به بحران سوريه، يكي از امراي ابوبكر بغدادي در عراق بود و از سوي وي، براي دخالت در بحران سوريه به اين كشور فرستاده شد، اما در پايان، رابطه ميان اين دو چهره جهادي به تقابل و اعلام جنگ كشيده شد.
موفقيتهاي اوليه جولاني در سوريه، در ادامه براي او تكرار نشد، بهطوري كه در مخفي نگه داشتن هويت سازماني خود ناكام ماند و با حضور طيف گستردهاي از نيروهاي قديمي القاعده در اطراف او، جبههالنصره به سازماني تبديل شد كه با وجود تظاهر به عدمارتباط با القاعده مادر، حاضر به اعلام صريح اهداف خود از حضور در بحران سوريه نيست و بهتدريج، بهعنوان گروهي تروريستي شناخته شد. به اين ترتيب، تجربه القاعده در سرزمين شام، با بحران جدي و در پايان با شكست مواجه شد.
- داعش؛ انقلاب در روشهاي پيشين
در طرف ديگر، داعش قرار دارد كه از ابتدا، با اتخاذ روشهاي بسيار خشن و همچنين انتخاب اهداف ناممكني همچون برپايي خلافت در سرتاسر خاورميانه، رم و اسپانيا! مسير خود را از نسل اول القاعده جدا كرد.
اين جريان جهادي نه تنها هيچ انعطافپذيرياي نسبت به ساير جريانات و گروههايي كه ناچار به تعامل با آنها بود، از خود نشان نداد، بلكه به صراحت از دشمني با تمام جهانيان سخن گفت و اولويت خود را از «دشمن دور» به «دشمن نزديك» تغيير داد.
داعش با به راه انداختن ساز و كار بيعت اينترنتي! زمينه را براي افرادي كه مايل به انجام اقدامات تروريستي بهصورت غيرسازماني در كشورهاي خود بودند (گرگهاي تنها) فراهم كرد و تمام اين اقدامات را انجام داد تا توجه رسانهها و افكار عمومي جهان را به ميزان نفوذ خود جلب كند؛ گروهي جهادي در عراق و سوريه كه دشمنان خود را در قلب اروپا مورد هدف قرار ميدهد. نقطه آغاز تفسيرهاي داعش از نظريات جهادي در زندانهاي اردن شكل گرفت؛ سلولهايي كه ميزبان شيخ ابومحمد المقدسي، نخستين نظريهپرداز داعش بودند. او در دوران زندان، ديدگاههاي خود را بسط داده و بهتدريج آنان را با شاگرد خود، ابومصعبالزرقاوي (پدر معنوي داعش) در ميان گذاشت تا به اين ترتيب، القاعده عراق و در نهايت آنچه امروز تحت عنوان داعش ميشناسيم شكل بگيرد. زرقاوي از استاد خود نيز بهمراتب افراطيتر بود. او تمركز اصلي حملات جهادي در عراق را از نيروهاي آمريكايي به مسلمانان ميانهرو و بهويژه شيعيان تغيير داد تا با ايجاد فضاي تنفر مذهبي ميان مردم، قادر به جذب حجم بالايي از جوانان بدنه اهل سنت باشد كه تحتتأثير اين فضا قرار گرفته بودند.
- آغاز اختلافات جهاديها
عملكرد زرقاوي در عراق، انتقادات جدي بنلادن را برانگيخت، تا جايي كه با ارسال نامههايي به او، خواستار تغيير خطمشي القاعده عراق و تمركز بر مقابله با حضور آمريكاييها در اين كشور شد.
تقابل شكل گرفته ميان بنلادن و زرقاوي، اگرچه در زمان خود مخفي ماند، اما به مثابه ميراثي همراه رهبران نسل اول القاعده با نيروهاي مستقر در عراق بود، تا در دوران رهبري ظواهري و بغدادي، به مرحله جنگ كشيده شود.
بغدادي، ميراث زرقاوي را در همان مسير با سرعت بسيار بيشتري به پيش برد، خشونت خود را به ادوات نظامي پيشرفتهتر و ابزار رسانهاي قدرتمند مجهز كرد و چهره گروه خود را بيش از گذشته بهصورت هاليوودي به جهانيان عرضه كرد.
در نتيجه اين سياستها، مرزهاي جريانات جهادي به طرز چشمگيري جابهجا شد، دايره قتل و كشتار از شيعيان و حتي اهل سنت ميانهرو عبور كرد و دامنه برخي جريانات سلفي ناهمسو با داعش را نيز شامل شد!
بهعبارت ديگر، عملكرد تند بغدادي، بيش از هر زمان، رقابت بر سر قدرت در داخل جريانات جهادي را براي همگان روشن كرد و مناسبات مخفي اين گروهها با يكديگر در دوران او عريان شد.
اينگونه رقابت داعش و القاعده بر سر قدرت، شكل تازه و بيسابقهاي بهخود گرفت؛ رقابتي كه به هر دو گروه آسيبهاي جبرانناپذيري وارد كرد و راه را براي دولتهاي عراق و سوريه، بهمنظور بازپسگيري مناطق از دست رفتهشان هموار كرد.
واقعيت آن است كه اگر اين دو سازمان به هر شكل ممكن با يكديگر كنار آمده و اختلافات خود را در مقابل تهديدهاي مشترك كنار ميگذاشتند، هيچ ارتش يا نيروي نظامياي، توانايي شكست آنان را نداشت.
در نتيجه روندي كه جريانات جهادي تا امروز پشت سر گذاشتهاند، ظهور يك گروه جديد به موازات داعش يا القاعده به امري ناممكن تبديل شده است؛ چرا كه اين دو گروه، ظرفيتهاي فكري و سازماني جريانات سلفي- جهادي را اشباع كردهاند و ديگر جايي براي ارائه تفكرات يا حتي تفاسير جديدي باقي نمانده است كه بر مبناي آن، انشعاب تازهاي در دل اين گروهها پديد آيد.
بنابراين اگر ارادهاي در داخل اين جريانات براي بازسازي تشكيلات شكست خورده جهادي وجود داشته باشد، صرفا قادر به تكرار يكي از دو تجربه داعش يا القاعده، به همراه چهرههايي جديد خواهد بود.بهطور خلاصه، خلافت بيسرزمين، به معناي پايان كار گروه داعش است.
ابومحمد عدناني، سخنگوي پيشين داعش در يكي از نامههاي مشهور خود نوشته است: «خدايا! اگر اين دولت، دولت خوارج است، كمر آن را بشكن و رهبران آن را به قتل برسان، پرچم آن را فرو بياور، سربازانش را روانه قتلگاه كن و خلافت را به راه و روش پيامبر اسلام بازگردان.»
جملات عدناني، گويي پيشبيني دقيق حوادثي است كه طي اين چندماه بر سر داعش آمده است؛ گروهي كه كمر آن شكسته، پرچمش در اكثر مناطق عراق و سوريه فروكشيده شده و بخش قابل توجهي از رهبران و فرماندهان آن، از جمله ابومحمدعدناني، به قتل رسيدهاند.
در حال حاضر، تنها پناهگاه داعش، مناطق غيرمسكوني و دور افتاده به شمار ميآيد و اين يعني موقعيت داعش حتي نسبت به دوران بعد از سقوط صدام نيز سختتر شده است؛ چرا كه در آن زمان، بخشهايي از مناطق مسكوني و همچنين عشاير، از نيروهاي وابسته به القاعده ميزباني كرده بودند.
نبرد عليه داعش عمدتا در مناطق ياد شده جريان داشته و بافت مسكوني و روند عادي زندگي تا حد زيادي در اين مناطق از دست رفته است و بهعبارت ديگر، هيچ بافت شهري و مسكونياي براي نيروهاي داعش وجود ندارد تا از معرض حملات ارتش بودن در امان باشند.
بر اين اساس، آخرين بازماندگان داعش نيز بهتدريج از عراق و سوريه طرد شده و بخش قابلتوجهي از آنان توسط ارتشهاي دو كشور، در مناطق صحرايي شكار خواهند شد. طرح بزرگ و تاريخي جريانات جهادي در سرزمينهاي شام و بينالنهرين كاملا شكست خورده، بهطوريكه حتي ديگر امكان احياي گروهي جديد از داخل اين سرزمينها وجود ندارد.
ابوبكر بغدادي سامرائي، اينگونه هر اميدي براي احياي گروههاي جهادي در عراق و سوريه را از بين برده است. داعش بعد از اين، به حيات محدود خود در مصر، افغانستان، يمن، آفريقا و آسياي شرقي، با انجام حملات مقطعي ادامه خواهد داد، بدون آنكه ديگر هيچ وزن استراتژيكي در معادلات منطقهاي يا بينالمللي داشته باشد.
- مذاكرات ادلب و آينده نيروهاي تحريرالشام (جبهه النصره سابق)
اين واقعيتها، امروز داعش را ناگزير به گفتوگو با القاعده كرده است، بهطوري كه در ماههاي گذشته، ديدارهاي متعددي در شهر ادلب ميان نمايندگان اين گروه و ايمن الظواهري صورت گرفته است؛ ديدارهايي كه جولاني را ناچار به تغيير چندباره سازمان او خواهد كرد. القاعده در شام (هيأت تحريرالشام فعلي) بار ديگر پوشش خود را تغيير خواهد داد چرا كه ديگر از ديد رسانهها و ديپلماتها، گروهي ميانهرو به شمار نميآيد.
در ادامه، نيروهاي القاعده مستقر در سوريه، بيش از هر زمان ديگري ناچار به تبعيت و پيروي از تركيه خواهند بود؛ چرا كه اين كشور با حضور در مذاكرات آستانه و قراردادن ادلب در مناطق كاهش درگيري، راه نجاتي براي آنان فراهم كرده است.
در ادامه اين مسير، جولاني ناچار ميشود بخش قابل توجهي از مهاجرين (مجاهدين غيرسوري كه به اين كشور سفر كردهاند) را از اين سرزمين خارج كند. اما القاعده حضور خود در شام را به هر نحوي ادامه خواهد داد. محال است كه اين سازمان از سرزمينهاي شام دست بكشد و بر اين اساس، به فعاليتهاي حداقلي و زيرزميني خود در سوريه و ساير نقاط شام ادامه خواهد داد، همانگونه كه به حضور زيرزميني و پنهان خود در حدود 50 كشور جهان، با وجود تمام اقدامات امنيتي آمريكا ادامه داده است.
با نگاهي به وضعيت فعلي داعش و القاعده، بهنظر ميرسد محتملترين گزينهاي كه ممكن است مورد توجه رهبران اين دو سازمان قراربگيرد، اتحاد براساس مباني مشترك فكري است. نقطه آغاز همسويي اين دو جريان، مباني سلفي جهادي- تكفيري آنهاست، اما در زمينه سياستهاي اصلي و اولويتها، نياز به تفاهم دارند.
- بغدادي؛ مانع اصلي بازگشت داعش به القاعده
بدون شك مشكل اين دو سازمان تا زماني كه ابوبكر بغدادي زنده است حل نخواهد شد؛ چرا كه او، خود را خليفه مسلمين خوانده و در مقابل، القاعده نيز نشان داده است كه به هيچ قيمتي زير بار چنين ادعايي نميرود؛ بهعبارت ديگر، ابوبكر بغدادي در حال حاضر اصليترين مشكل روابط داعش و القاعده است.
از سوي ديگر، نقطه پايان داعش نيز بهعنوان خلافت اسلامي و سازماني جهادي به موازات القاعده، متوقف بر تأييد نهايي خبر مرگ ابوبكر بغدادي است. درصورت مرگ خليفه داعش، القاعده بار ديگر برتري مطلق خود در محافل جهادي را در سايه تجربيات طولاني اين سازمان و همچنين نيروهاي گسترده آن در كشورهاي مختلف، باز خواهد يافت. اما توجه به يك نكته ضروري است؛ ساختار سازمانهاي جهادي عمدتا عمودي و هرمي نبوده است كه با انهدام راس هرم، سرتاسر آن فرو بريزد، بلكه تجربه القاعده گواهي بر ساختار افقي اين سازمانها و امكان احياي تشكيلات، توسط رهبري جديد است. اگرچه اين مسئله درخصوص داعش و بهدليل اصرار بر ماهيت خلافت و اقتدار شخص خليفه، تا حدودي تغيير كرده، اما با وجود اين ميتوان پيشبيني كرد درصورت مرگ بغدادي، جريانهايي در داخل داعش پيدا شده و سعي در استفاده از امكانات باقي مانده براي بازسازي سازمان كنند؛ چرا كه بدون شك منابع متعددي براي احتمال سقوط خلافت از سوي آنان پيشبيني شده است. اما يقينا اين سازمان هرگز به موقعيت خود در دوران بغدادي باز نخواهد گشت.
اكنون عصر زرقاوي (كه به مقابله با سياستهاي بنلادن پرداخت) و بغدادي (كه الظواهري را مورد تمسخر قرار داد) به پايان رسيده، اما اين به معناي پيروزي القاعده نيست؛ چراكه اين سازمان صرفا از معركه نجات يافته و چنين خطري، القاعده را نيز تهديد ميكند.
بنابراين بهنظر ميرسد اين دو سازمان، ناچار به تعامل با يكديگر هستند، اما نكته اين است كه تعامل احتمالي، براساس منطق القاعده شكل خواهد گرفت. داعش هيچگاه نميتواند با مشي متسامح القاعده در سوريه كنار آمده و با نيروهايي همچون ارتش آزاد كه پيش از اين تكفير كرده و تعامل كند. از سوي ديگر، موقعيت پيشين جولاني در القاعده عراق (بهعنوان نيرويي خائن)، گزينهاي غير از ايمنالظواهري براي مذاكره پيش روي داعش نميگذارد.
بدون شك روزهاي سختي در انتظار داعش است؛ اين سازمان درآمدهاي نفتي خود را از دست داده و ديگر مانند گذشته قادر به اخذ ماليات از كسي نيست، از سوي ديگر بدنه نظامي داعش پس از شكستهاي موصل و ديرالزور و رقه كاملا از هم پاشيده است.
كنار گذاشتن اختلافات و نزديكي القاعده و داعش به هيچ عنوان امر سادهاي براي آنان نيست، اما در حال حاضر تنها راهي است كه پيش روي اين دو سازمان[ تروريستي] براي مهار تهديدهاي مشترك وجود دارد. متأسفانه پايان جنگهاي عراق و سوريه، به معناي پايان مشكلات خاورميانه نيست!
- زنان و كودكان؛ آخرين سربازان داعش
درحاليكه مناطق اشغالشده توسط داعش در سالهاي اخير در عراق و سوريه، درحال آزادشدن است، نيروهاي اين گروه تروريستي هم هر روز كمتر ميشوند. هزاران نيروي خارجي و بومي كه داعش در سالهاي اخير در عراق و سوريه جذب كرد اكنون رو به افول هستند. در اين شرايط، گزارشها نشان ميدهد كه اين گروه براي ادامه جنگ در مناطقي كه در اشغال دارد و همچنين براي انجام عمليات و حملات انتحاري، بيشتر به كودكان و زنان روي آورده است. بيبيسي اخيرا در گزارشي تحقيقي اعلام كرد كه داعش بيش از 2 هزار كودك را آموزش داده و براي انجام حملات انتحاري در منطقه و اروپا اعزام كردهاست. از سوي ديگر، هفتهنامه آنلاين داعش ماه گذشته در اطلاعيهاي نوشت كه وظيفه واجب و ضروري زنان حمايت از گروه در تمام سطوح عمليات جنگي است. اين اطلاعيه نشان از كمبود نيرو بهدليل تلفات جديد داعش دارد. داعش در ابتداي شكلگيري با شركت زنان در جنگ مخالفت كرده و مانع ازحضور آنان در ميدانهاي جنگ ميشد اما اكنون به نظر ميرسد علاوه بر استفادههاي غيرانساني كه از زنان توسط داعش صورت ميگرفت، استفاده از آنها در ميدان جنگ هم شدت گرفتهاست.