احمد غلامی . سردبير در ستون سرمقاله شرق با تيتر«عيان و نهان مخالفان روحاني» نوشت:
شاید روحانی انتظار چنین روزهایی را نداشت؛ انتظار روزهایی که تنها دستاوردش، برجام، در آستانه انحلال قرار گیرد. روزهای مذاکرات هستهای با همه فرازونشیبهایش همچون ماهعسلی طولانی گذشت؛ ماهعسلی که به واسطه آن، تحریمها لغو و جایگاه دولت روحانی نزد مردم ایران و جهان ارتقا پیدا کرد؛ ارتقایی رشکبرانگیز که مخالفان را برانگیخت تا بیمحابا به او و دولتش حمله کنند و آنان را به باد انتقادات منصفانه و غیرمنصفانه بگیرند. ازاینرو، در شرایط جدید برجام که هر لحظه امکان خروج آمریکا از آن وجود دارد، انتظار این است قند در دل مخالفان آب شود؛ اما اینگونه نیست. اینروزها مخالفان دولت روحانی در نهان بیش از هر زمان دیگری به ارزش قرارداد برجام پی بردهاند؛ قراردادی که اگر بسته نمیشد، احتمال وقوع بحران در منطقه جدی بود. مواضع دولت کنونی آمریکا، بسیاری از سناتورها و نمایندگان کنگره شاهدان این مدعا هستند. مخالفان دولت روحانی جنگدیده، جنگرفته و جنگيدهاند و بیش از هرکسی از نتایج جنگی نابرابر آگاهاند. ازاینرو، عقل مصلحتاندیش آنان حکم میکند در نهان صلحطلب باشند و در عیان، در شیپور جنگ بدمند تا مخالفان و دولت روحانی را مرعوب کرده و به سکوت وادار کنند. آنان میخواهند از جنگی که وجود ندارد، بهره جنگی تمامعیار را ببرند. بهقولی از آب، کره بگیرند.
روحانی شرایط دشواری پیشرو دارد؛ او ناگزیر است در کنار اتحاد، وحدت و وفاق ملی، از وعدهایی که به ملت داده، صیانت کند؛ پرهیز از جنگ. مخالفان روحانی تلاش میکنند در وضعیت موجود او را بیشازپیش به مواضعی قهرآمیز سوق دهند؛ مواضعی که مغایر با منش و روش سیاسی اوست. از همین نقطه، راه دشوار روحانی آغاز میشود. اگر تسلیم مواضع منتقدان شود از مردم فاصله خواهد گرفت و اگر بیاعتنا به خطراتی باشد که کشور را احاطه کردهاند، گزک دست مخالفانش داده تا از او چهرهای ديگر خلق کنند. اگر بگوییم روحانی در آزمون دشواری قرار دارد، اغراق نکردهایم. دولت روحانی میان خواستههای مردم و ترفندهای سیاسی مخالفانش قرار گرفته است. مردم انتظار دارند او همچون گذشته بر مذاکره و صلح پافشاری کند و در مسائل اقتصادی و سیاسی به وعدههایی که داده، عمل کند؛ اما مخالفان روحانی رویکردی دوگانه با برجام دارند؛ از یک سو درصددند در صیانت از برجام در نهان با روحانی همراه باشند و در عیان آن را از اعتبار ساقط کنند تا اگر زمانی برجام نقطه قوت روحانی بود، اینک نقطه ضعف او محسوب شود. این بهنفع همه است که روحانی با صیانت از برجام از جنگی محتمل پیشگیری کند؛ اما مخالفان روحانی درصددند با افزایش سطح مطالبات جهانی، دولت روحانی را با بحران روبهرو کنند؛ بحران عدم توانایی در تأمین حداکثری خواستههای ملی. دولت روحانی در این وضعیت چه خواهد کرد؟ آیا برجام از یک قرارداد حقوقی به قراردادی سیاسی برای طرفین، ایران و آمریکا، تبدیل خواهد شد. اگر اینگونه شود، کیان دولت روحانی به برجام گره خورده با برجام برجا میماند و بیبرجام از دست میرود.
«هر دولتی معاهدات و پیمانها را بر اساس منافع ملی خود با دیگر دولتها منعقد میکند. هر دولت تا زمانی به این معاهدات و پیمانها پایبند میماند که منافعش را تأمین کند». اگر تا دیروز مخالفان دولت روحانی میگفتند برجام قراردادی یکطرفه و بهنفع آمریکاست، امروز باید پاسخ بدهند چرا آمریکا درصدد برهمزدن آن است.
آنچه دولت روحانی را با خطری جدی روبهرو میکند، برجام نیست؛ خطر دوری از مردم است؛ مردمی که با او برای صلح و دموکراسی همپیمان شدهاند. آنان از روحانی میخواهند به برخی از کسانی که به رأی مردم باور و اعتنا ندارند، در هیچ شرایطی همپیمان نشود. با اینکه برجام قراردادی برای پرهیز از جنگ است؛ اما چهکسی است که نداند در دل هر قراردادی حتی قرارداد صلح، بذر جنگ نهفته است. تاریخ با انقضای برجام به پایان نخواهد رسید؛ آنچه اهمیت دارد درکنارمردمبودن است، حتی در شکست.
این شیپور جنگی که مخالفان در آن میدمند، بیش از هرچیز شیپور جنگ با دولت روحانی است؛ دولتی که هرچقدر عاقلانهتر و مردمیتر عمل کند، مرجعیت آن بیشتر خواهد شد.
- همكاري نظامي براي كمك به جبهه مقاومت
حسين شيخالاسلام سفير پيشين ايران در سوريه در ستون سرمقاله اعتماد نوشت:
سفر اخير سرلشكر باقري، رييس ستاد كل نيروهاي مسلح به سوريه، گامي ديگر در جهت هماهنگي ايران با دوستان و متحدان در آستانه پيروزي بر توطئه افراطيگري و براي مبارزه با توطئههاي بعدي دشمنان است. واقعيت امر اين است كه امروز ما شاهد دو جبهه رو در روي يكديگر در منطقه هستيم. در يك جبهه امريكا، اسراييل و شاهنشاهيهاي مستبد عربي در كنار تكفيريها و تروريستها قرار گرفتهاند؛ در جبهه روبهرو، جمهوري اسلامي ايران در كنار ملت سوريه، ملت عراق، ملت لبنان و محور مقاومت ايستادهاند. امروز در منطقه شاهد هستيم كه اين دو جبهه مانند چندين نمونه ديگر در گذشته مقابل يكديگر قرار گرفتهاند. سابقه تشكيل اين دو جبهه به نخستين روزهاي شكلگيري انقلاب اسلامي در ايران بازميگردد و تا به امروز ادامه يافته است و در آينده نيز اين جبههگيري وجود خواهد داشت. اما در طول اين چهار دهه فراز و نشيبهايي در روياروييها وجود داشت. شايد بزرگترين نمونه از رويارويي اين دو جبهه را در جنگ تحميلي و هشت سال دفاع مقدس شاهد بوديم و نمونههاي ديگر آن را در حمله رژيم صهيونيستي و اشغال جنوب لبنان ديديم؛ امروز نمود اين رويارويي در ايجاد داعش و گروههاي تكفيري مجسم شده است.
جبهه مقاومت و مردمسالاري در منطقه موفق شده است توطئههاي بزرگي را شكست دهد. توطئه سالهاي اخير در منطقه كه با استفاده از ايجاد تروريسم كور، گروههاي تكفيري و آدمكش بود، طي هفتهها و ماههاي گذشته در حال از ميان رفتن است. اين گروهها دستپرورده، ساخته و پرداخته جبهه مقابل جمهوري اسلامي ايران در منطقه بودند. شاهديم كه فروپاشي اين گروهها نزديك شده است. داعش در عراق تقريبا شكست خورده و در سوريه در حال از بين رفتن است. اكنون برنامهريزي براي بعد از داعش بسيار اهميت دارد. ما بايد از امروز در «جبهه مقاومت و مردمسالاري» آماده باشيم تا روياروي توطئههاي بعدي قرار بگيريم و براي همكاري در شكست اين توطئهها برنامهريزي كنيم. به اضافه بعد از شكست سازماني و نظامي اين گروههاي تكفيري-تروريستي، بايد ارزيابي كرد براي شكست آنها از لحاظ عقيدتي و جلوگيري از تبديل آنها به گروههاي مخفي و زيرزميني چه برنامهاي بايد اجرا شود.
تبادل نظر مقامات بلندپايه نظامي و ديپلماتيك در ميان متحدان حاضر در «جبهه مقاومت و مردمسالاري» و كشورهايي كه بر عليه تروريسم عمل ميكنند در اين مرحله از اهميت چشمگيري برخوردار است. بايد در خاطر داشت كه روند توطئهها در منطقه از سوي دشمنان متوقف نميشود. در همين هفتههاي گذشته شاهد بوديم كه توطئه تقسيم عراق از سوي جبهه مقابل آغاز شد. نقشهاي كه رژيم صهيونيستي برنامهريزي كرده است توطئهاي براي تقسيم خاورميانه بر اساس قوميت و نژاد و مذهب است، تا بتوانند از اين طريق براي اشغالگري توجيه بسازند. اسراييليها اين برنامه را دنبال ميكردند كه كردها، مارونيها و علويها را در منطقه از كشورهاي مادر جدا كنند تا آن گاه موجوديت خودشان توجيه شود. از آنجا كه به زعم صهيونيستها يهوديت نوعي مساله نژادي است، تشكيل كشورهاي قومي و نژادي در منطقه زمينهاي براي خروج تفكرشان از انزوا ايجاد ميكرد. توطئه تجزيه عراق، توطئه جديدي بود كه در آستانه شكست توطئه گروههاي تكفيري رقم خورد و نشان ميدهد روند توطئهها در منطقه متوقف نميشود.
به سختي بتوان پيشبيني كرد كه توطئه بعدي در منطقه از سوي جبهه امريكا، اسراييل و استبداد عربي چه خواهد بود، اما آمادگي براي مواجهه با آن، همانگونه كه براي مقابله با توطئه تجزيه آمادگي وجود داشت، بسيار مهم است. امروز مشخصا شاهديم كه آقاي ترامپ با موضعي كه اخيرا در برابر ايران گرفته به دنبال متحد كردن دوباره دنياي غرب عليه جمهوري اسلامي ايران است. بهانهها و اتهامات دروغ در مورد نقش منطقهاي جمهوري اسلامي از سوي ترامپ مطرح ميشود و قدرت دفاعي ايران، ابزار بهانهجويي عليه ايران ميشود. جبهه مقاومت، براي آمادگي در مقابل توطئه پس از شكست تروريسم، نياز به هماهنگي و همبستگي دارد و سفر سرلشكر باقري به سوريه، پس از سفر ايشان به تركيه و همزمان با سفر دريادار سياري به اروپا با همين هدف انجام شده است. در عين حال نبايد فراموش كرد كه لازمه ريشهكن كردن غده سرطاني «تروريسم به نام دين»، همكاري و هماهنگي بين كشورهايي است كه دچار اين مشكل شدهاند. رويارويي با توطئه تجزيه، نيازمند همكاري با دولتهايي است كه دچار توطئههاي استكبار براي تجزيه شدهاند. به همين دليل فعاليت مقامات ارشد نظامي كشور براي گفتوگو و همكاري با كشورهاي منطقه طي هفتههاي اخير افزايش يافته است. اگر مقامات نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران، با دولتهاي تركيه، عراق و سوريه هماهنگ نبودند، توطئه بزرگ تجزيه عراق كه با هدف ضربه زدن به ثبات و امنيت منطقه انجام شدهبود، شكست نميخورد. تنها با همكاري كشورهاي منطقه، كه در فرصت بسيار كوتاهي رخ داد شاهد بوديم، اين توطئه به سرعت با شكست مواجه شد.اي كاش اينگونه سفرها، هماهنگيها و گفتوگوها از خيلي زودتر از اين شروع ميشد و اميدوارم كه چنين ديدارها و رايزنيهايي به صورت مستمر ادامه پيدا كند.
- آزمون و خطا کافی نیست؟
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
چهار سال مذاکره و سپس مراوده آشکار و پنهان، ما را در بزنگاه استثنایی و بینظیر کنونی قرار داده و قطعا بعد از این روزهایی خطیرتر و مهمتر در پیش خواهیم داشت و بسته به اینکه تجربیات تلخ اندوخته شده در این 4 سال ، بکار گرفته شود یا نه، نتیجهای دربر دارنده عزت ملی یا خدای نکرده خلاف آن، برایمان رقم خواهد خورد.
ارزیابی صحیح از موقعیتی که در آن ایستادهایم و همچنین شناخت طراحی آینده دشمن و بخصوص منظومه فکری او و بالاخره طراحی و بکارگیری راهبردی ملی و مقاوم در برابر آن طراحی، دادههای بسیار مهمی است که بدون تسلط بر آنها، نمیتوان امید به رفتاری منطقی و معقول داشت. این چند گزاره مهم و کلیدی را به اختصار مرور کنیم.
1- موقعیتی که ما در آن قرار داریم، نقطهای تعیینکننده است، هم برای ما و هم برای دشمن. ما با دادن امتیازاتی نقد، وعدههای نسیه دریافت کردیم و به امید نقد شدن آنها، صبر کردیم. در سررسید وعدهها، دشمن دبه کرده و زیاده خواهی میکند. این خلاصهترین گزارش از وضعیت ماست. اندکی تشریح میتواند موضوع و موقعیت را روشنتر کند. در هر مذاکرهای، برگ برندههاست که حرف میزند. برگ برنده ما در گذشته، توان غنیسازی 20 درصد و بالاتر، حدود 20 هزار سانتریفیوژ فعال و بالاتر از همه، ارادهای راسخ برای ایستادگی و ادامه راه بود. بدون هیچ توصیف و تشریحی درباره علل و چرایی ماجرا، آنچه واقع شده این است که ما برگ برندههایمان را در اولین مرحله، به حریف واگذار کردیم و در دشمن این امید را ایجاد کردیم که میتواند امتیاز بیشتری بگیرد بدون آنکه کمترین امتیازی بدهد! همین هم شد، آنها امتیازی ندادند، حتی آنچه بدان متعهد بودند و ما هم برگ برنده دیگری برای مقابله با زیادهخواهی رو نکردیم. اکنون بازنده ماجرای برجام مائیم و برنده آنها. تهدید آنها به خروج از برجام هم هیاهو و نمایش است برای اینکه بتوانند امتیاز بیشتری بگیرند و کاری کنند که ما از ترس مرگ خودکشی کنیم!
تصور ایجاد شکاف بین اروپا و آمریکا، به همان اندازه مضحک است که روزگاری توهم ایجاد شکاف در داخل حاکمیت آمریکا بود! آن حرفها را که یادتان هست!؟ شکاف بین کنگره و کاخ سفید! شکاف بین جمهوریخواهها و دموکراتها و مطایبات دیگری از این دست! حالا هم برخی معتقدند باید با اروپا مماشات کرد، قراردادهای جدید و اغواکنندهای منعقد کرد تا آنها را به ماندن در برجام تشویق کنیم! یعنی راهی را که یکبار با آمریکا رفتیم، حالا با اروپاییها از نو شروع کنیم! «توهم تضمین برجام با انعقاد قراردادهای تجاری» تنها و تنها زائیده افکاری است که کمترین شناختی از واقعیتهای سیاسی و میزان اهمیت کشوری به اسم جمهوری اسلامی در جهان ندارند و البته در اوج این بیخبری و بیشناختی، اصرار به نظریهپردازی هم دارند! هرکس گمان کند میتواند با یکی دو قرارداد چند میلیارد دلاری و حتی چند ده میلیارد دلاری، غرب را به کاستن از فشارها بر نظام اسلامی و دست برداشتن از دشمنی حدود 40 ساله با ما متقاعد کند، نه ماهیت استکبار را شناخته و نه از ارزش و تاثیر جمهوری اسلامی خبر دارد! تصور این جماعت این است که با پول، میتوان عزت خرید، اقتدار کسب کرد، دل کسی را به دست آورد! فرجام این بازی از ابتدا مشخص است، بخصوص وقتی بدانیم آمریکاییها برای مقابله با ما، از پرداخت هر هزینهای دریغ نمیکنند و نوکران شیردهی چون عربستان هم برای آنها، خوشرقصی میکنند.
2- درباره طرح آینده دشمن هم میتوان به روشنی نقشه راه آنها را برانداز کرد. واقعیت این است که هیچ موضوعی در این حوزه مبهم نیست و از ابتدا هم نبوده و اگر کسی یا کسانی تدبیری نمیاندیشند و کاری نمیکنند، باید دید گیر کارشان کجاست و...
اصلیترین هدف دشمن در این مرحله، داخلیسازی منازعات و دوقطبیسازی بین مردم - مشخصا مردم و نه مسئولان- در موضوع تحریمهاست. سال 2012 آمریکاییها از «تحریمهای فلجکننده» رونمایی کردند و رسما اعلام کردند که هدف از اعمال و وضع این تحریم ها، تشدید فشارها بر مردم ایران است تا آنجا که بر حاکمان خود خروج کنند! اکنون پرده دیگری از آن سناریو در قالب تحریمهایی که در 9 آبان اجرایی میشود در پیش است. در داخل هم عدهای با بازکردن برخی منافذ و رخنهها، راه را برای دست یافتن دشمن به این آرزوی بزرگ هموار کردهاند! یکی از مهمترین اهداف آنها، تغییر ذائقه و سبک زندگی مردم به شیرینیهای مقطعی و آدامسی اهدا شده از غرب بود تا در بزنگاه تحریمها و از بین رفتن آن شیرینی مقطعی، صدای مردم را به اعتراض بلند کنند. نگاهی به سیل واردات بیرویه و کاملا غیرضروری که ورود آنها جملگی در داخل کشور سازماندهی و اجرایی شده، گویای پیشبرد گام به گام این سناریو است. اگر در گذشته، دشمن مثلا قرارگاه خاتمالانبیا(ص) را تحریم میکرد، اگر همکاری در فلان بخش پتروشیمی یا نفت و گاز را تحریم میکرد، ممکن بود مردم به سادگی متوجه عوارض و عواقب آن نشوند و موج اجتماعی در کشور بوجود نیاید. اما اکنون با این سبک واردات، هر فرد ایرانی ممکن است رسما خود را متضرر وضع تحریمهای جدید ببیند! کافی است نگاهی به خیابانهای شهر بیندازید تا جولان خودروهای فرانسوی و غیر آن را ببینید، کافی است به یاد بیاورید که همین لحظه بیش از 7 هزار خودرو در گمرکات کشور، در آستانه ترخیص و ورود به کشور هستند! حتما این خودروها خریدار دارد، ثبتنام شدهاند، مشتریهایی منتظرشان هستند، نیاز به خدمات پس از فروش و قطعات دارند و...و این یعنی فرانسویهای مودب (!) در حال گروگانگیری نفر به نفر مردم ما در پروژه فرنگیسازی اقتصاد هستند. این بدون همکاری صمیمانه (!) عوامل داخلی ممکن بود!؟ همان جماعتی که در تلاش هستند مناطق آزاد و مناطق ویژه اقتصادی، یعنی دروازههایی مطلقا و صرفا برای واردات و بدون هیچگونه فایده دیگر را چند برابر کنند! اینها همه و همه، حلقههای یک زنجیره بزرگ و خطرناک است. وابستگی فرد فرد مردم به خارج، تشدید فشارهای تحریمی، ایجاد مخالفت اجتماعی با سیاست مقاومت و ایستادگی در برابر دشمن!
این رویه شوم با اقداماتی همراه است. مثلا میتوان اینگونه پیشبینی کرد که کسانی در آینده، در صدد رفع عامل خودساخته فشار میافتند! یعنی همانطور که روزگاری به دروغ، صنعت هستهای را عامل فشار دشمن معرفی کردند، بر سر آن مذاکره کردند و در قلب آن سیمان ریختند، حالا همان سناریو را فیالمثل با سپاه اجرا کرده و تا مرز سیمان ریختن در قلب این عامل هم پیش خواهند رفت!
3- اما راهبرد اصلی که باید به آن توجه کرد و با عملیاتی کردن آن، از تلهای که غرب و غربزدگان برای مردم فراهم کردهاند خارج شد چیست؟ دشمن به خوبی دریافته که ایران با اتکا به سه عنصر مهم و کلیدی توانسته و میتواند در منطقه و در جهان تاثیر گذاشته و نقشآفرین باشد. نخست نیروی انسانی مؤمن و انقلابی هوشمند، دوم منابع و استعدادهای مادی و سوم جغرافیا و موقعیت ممتاز. به همان اندازه که آنها این توانمندیهای سهگانه را جدی گرفته و در جهت تضعیف و تخریب آن کوشیدهاند، در داخل هم کسانی نسبت به این استعدادها غفلت کردهاند و حتی با دشمن همسو و همگام بودهاند!
تردیدی نیست که بخش عظیمی از صنایع کشور تعطیل و نیمه تعطیل شده است. کاری به آمارسازیها نداریم، هر انسان منصف و واقعبینی با نگاهی به اطرافش حقیقت این سخن را درک میکند و به وضوح میبیند که عده زیادی از جوانان کشورمان، در عین استعدادها و شایستگیهای فراوان، بیکارند و عمرشان تباه شده است.
تردیدی نیست که سیل ویرانگر واردات و قاچاق، رمق و شیره اقتصاد ایران را از بین برده و یارای ایستادگی آن را روز به روز کمتر کرده است.
در این هیاهو، دو گروه در کشور وجود دارد، دو تفکر و دو راهبرد.
دسته اول معتقد است که درها، هنوز هم کم باز است! باید به سازمان تجارت جهانی بپیوندیم، موانع ناچیز تعرفهای را برداریم و در واردات را به کشور، تماما باز کنیم! باید مناطق آزاد را چند برابر کنیم! باید مناطق ویژه اقتصادی را چند برابر کنیم تا... تا همه چیز در خدمت کلانسرمایهداران وارداتچی قرار گیرد! تا از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را وارد کنیم ! نه کشاورزی کنیم و نه تولید صنعتی! نفت بفروشیم و بخوریم! حالا اگر نفت مفت شد، عزاداری کنیم و اگر نفت گران شد، آقایی کنیم! هم منشا این تفکر معلوم است که از کجاست و هم فرجام آن معلوم است که با کشور چه میکند.
دسته دوم معتقدند، بیش و پیش از هر چیز، تولید ملی مهم است، اشتغال جوان ایرانی، بهرهگیری از این خاک زرخیز و اینهمه استعداد بینظیر اهمیت دارد. باید در عین تامین نیازهای مردم از هر راه ممکن، اقتصاد را درونی و بومی کرد، باید جوان ایرانی، احساس عزت کند و دستش به آقایی در جیب خودش باشد نه به گدایی پیش اجنبی دراز باشد. اینکه رهبر انقلاب بعد از این همه سال، بازهم هشدار میدهند که باید از مونتاژ در صنعت دور شد، حقیقت تلخی است که بیتعارف حاصل عملکرد مدیرانی با تفکر نوع اول است. هرچند شوربختانه باید گفت امروز حتی مونتاژ هم در کار نیست و خودرو و هزاران قلم کالای دیگر، بصورت کاملا آماده و بدون هرگونه دستکاری در کشور، وارد و مستقیماًُ به مصرف میرسد.
اگر قرار است در برابر زیادهخواهیهای دشمن ایستادگی کنیم، باید بدون چشم امید داشتن به دشمن، روی توان بچههای مستعد خودمان حساب کنیم. این تنها راه است.
- استارتآپهاي نظارت اجتماعي
روزنامه رسالت در ستون سرمقالهاش نوشت:
مقدمه اول: «خواب نميروم و ميفهمم که در اطرافم چه ميگذرد»؛ مقام معظم رهبري، آيت ا... سيد علي حسيني خامنهاي، در ديدار با «نخبگان جوان علمي»، به جمله مهمي از امير مؤمنان عليه السلام در نهجالبلاغه اشاره فرمودند که ميفرمايند: «خواب نميروم و ميفهمم که در اطرافم چه ميگذرد». اين جا دو نکته الهام برانگيز هست: يکي خواست حکمران علوي براي آگاهي از اطراف موضوعات و سياستها، و ديگري جايگاه نخبگان علمي در رصد و خلق راه حل براي مسائل کشور. اين، کليد يک راه حل است که ما نام آن را «استارتآپهاي نظارت اجتماعي» ميگذاريم.
مقدمه دوم:
سالهاي اخير، عرصه ظهور و اثرگذاري خارق العاده استارتآپهاي موفقي در زمينههاي مختلف اقتصاد ما بوده است. نمونه مهم اين استارتآپها، خطوط تاکسي هوشمند بودند که توانستند وقوع بحران دامنهدار در زمينه اشتغال و بيکاري را مهار کنند و زير بناي تحرک در شهرها را هم بهبود قابل ملاحظهاي ببخشند.
راز موفقيت استارتآپها در مقايسه با کسب و کارهاي مرسوم اين است که آنها خود را با شرايط عميقاً متحول و بيسابقه اقتصاد و اجتماع امروز، و بويژه دنياي ديجيتال تطبيق دادهاند. آنها ميکوشند نيازهاي نوظهور را به هم برسانند، و از پيوند آنها فرصت جابجايي اقتصادي خلق کنند. اين الگوهاي عمليات اقتصادي لزوماً و در همه موارد موفق نيستند، ولي در مواردي که موفق ميشوند، تحول عظيمي پديد ميآورند.
قضيهاي در نتيجهگيري از دو مقدمه:
اين يک الگوي موفق است و دليلي ندارد که در زمينههاي اجتماعي و سياسي به کار نرود. تشخيص من اين است که در حال حاضر يک الگوي عملياتي که ميتواند در سياست و اجتماع پاسخ برازندهاي دهد، اتصال دو نياز نظارتي به يکديگر است که جابجاييهاي مهم و مثبتي را هم در سياست و اجتماع موجب ميشود. در يک سوي اين استارت آپ،
مردمي هستند که عميقاً در خلال شبکههاي اجتماعي نشان دادهاند که خواهان نظارت و نقد و بررسي روندهاي اجرايي کشورند؛ و در سوي ديگر، دم و دستگاه حکمراني است که ذاتاً بايد از بيگانگي مردم از نظام سياسي گريزان باشد و از هر نوع جلب مشارکت مردم در روند اجرايي کشور استقبال کند.
فرجام مطلب:
دستگاه حکمراني صحيح و سالم، هزينه هنگفتي صورت ميدهد تا بازخوردي از تصميمسازيهاي خود از اعماق جامعه به دست آورد و تصميمسازيهاي آينده را بر حسب تأثيري که بر دورترين نقاط کشور ميگذارد؛ مردم هم، چنين چيزي را از حکومت به عنوان تبلور اراده ملي انتظار دارند. بويژه، اين، موقعيتي است که فارغ التحصيلان و نخبگان دانشگاهي ميتوانند از تيزبيني ناشي از دانش خود استفاده كرده، و پيشنهادات خويش را براي بهبود امور موطن خود در اختيار دستگاه حکمراني قرار دهند و از اين قبل، هم آنها، هم مردم و هم نظام حکمراني منتفع شده و هم بودجههاي نظارتي و افکار عمومي نيز هدفمندتر هزينه شوند. اين اقدام، موجد شکلگيري انبوهي از مراکز مطالعاتي خواهد بود که در سطوح محلي، به وجود ميآيند که براي فارغالتحصيلان، شغلهاي برازندهاي فراهم خواهد کرد. اين مشاغل، گامي در جهت بهبود آمايش ملي توسعه نيز خواهد بود، چرا که نه تنها توليد اين اطلاعات نيازي به حضور و ارتباط مستقيم با نهادهاي حکمراني پايتخت ندارد، بلکه حضور گروههاي مشورتي در نقاط دور از مرکز، يک اولويت و مزيت به حساب خواهد آمد. و مهمترين نکته اين است که اين استارتآپهاي نظارتي، کاراترين نهادهاي امر به معروف و نهي از منکر خواهند بود، و اين حکم معطلمانده سياسي اسلام از تعطيلي در خواهد آمد. اميد که دولتمردان از اين پيشنهاد استقبال فرمايند.