ديدگاه اصلاحاتي در مقابل اصولگرايي و محافظهكاري است؛ يعني آنهايي كه چندان به تغيير اعتقاد ندارند و در مقابل آن مقاومت ميكنند. هماكنون شوراي شهر تهران صددرصد اصلاحاتي است و از دل اين شورا يك شهردار اصلاحطلب برآمده است. ما شهرداري داريم كه اين روزها از شهر انسانمحور صحبت ميكند و از شهري كه بايد سيستم حملونقل عمومي كارا داشته باشد؛ از شهري كه شهرفروشي در آن پسنديده نيست و قول ميدهد كه نگاه بتني و خودرومحوري شهردار اصولگرا را به تاريخ بسپارد. اينها بسيار خوشحالكننده است و شايد شوراي شهر و شهرداري تنها جايي از ساختار مديريتي كشور است كه سياست در آن كمرنگتر است و هماهنگي كامل بين دستگاه نظارتي يعني شوراي شهر و دستگاه اجرايي يعني شهرداري در آن حاكم است. بودجهاش هم به درآمد نفت و بودجه دولت چندان وابسته نيست؛ پس مانعي براي انجام كار درست و اصلاح امور ندارد.
اما با اين حال، كار براي مديريت شهري خيلي هم آسان نيست. عادت 68هزار كارمندي كه به گذشته وابستهاند و شهرداريهايي كه بيش از آنچه به شهروندان پاسخگو باشند سخت در سيستم تارعنكبوتي پيمانكاران گرفتارند اين است كه سخت در مقابل هر اصلاحي مقاومت خواهند كرد. آنهايي كه قراردادهاي هنگفت امضا ميكنند ولي با پرداختهاي ناچيز به كارگران مهاجر سودهاي كلاني به جيب ميزنند، قطعا نميگذارند به اين سادگي نانشان آجر شود. من شخصا از تلاش شوراي شهر و مديراني كه بلافاصله اين بساط را جمع كردند، تشكر ميكنم و منتظرم تا قولهايي كه براي برنامهريزي درست دادهاند را عملي كنند.
فضاي سبز تهران سخت از بيماريهاي كهنه رنج ميبرد. مهمترين ويژگي اين فضاي سبز، ظاهر آن است. در نگاه فعلي فضاي سبز يعني جايي كه خيلي سبز است و گلهاي آن خيرهكننده است؛ فضايي كه اعضاي تشكيلدهنده آن چند گونه خارجي است اما حفظ چنين فضاي سبزي بهشدت به آب و كود و مراقبت نياز دارد. از يكي از كارگران آبياري چمنهاي امتداد يادگار پرسيدم كه چند ساعت آبياري ميكنيد، گفت: «روزي 6ساعت»! اين در حالي است كه ما در حال حاضر با بحران آب مواجهيم.
در بخش درختكاري هم وضع بسيار تأسفآور است. چند سالي است كه كاشت توتهاي برگپهن مد شده است. پيدا شدن سفيدبالك وارداتي نشان داد كه اين نگاه تكبعدي چقدر براي شهرنشينان آزاردهنده است و اصلا در مسير رفاه مردم نيست.
دنيا عوض شده است. هر فرايندي در شهر بايد با محاسبه دقيق سود و زيان بررسي شود. فضاي سبز بايد در جهت كاهش دياكسيدكربن و توليد اكسيژن باشد. بايد حفظ تنوعزيستي شهر را سرلوحه خود قرار دهد؛ از توليد گاز گلخانهاي و ايجاد ردپاي اكولوژيكي پرهيز كند و البته متناسب با فصل و محل، زيبا هم باشد. مهمترين نكتهاي كه بعد از سالها آزمون و خطا بهدست آمده اين است كه فضاي سبز پايدار هماني است كه گياهان بومي يك سرزمين ايجاد ميكنند. البته با كمي كمك و حمايت ميتوان آنها را شادابتر و انبوهتر هم كرد.
در اين يادداشت نميشود همه راهحلها را ارائه داد اما به مديريت شهري پيشنهاد ميكنم حال كه پارك پرديسان در اختيار شهرداري قرار گرفته، لازم است ساختاري جديد به نام «فضاي سبز طبيعي و بومي» ايجاد كند كه وظيفه اين تشكيلات شناسايي و حفاظت محيطهاي طبيعي، احياي اكوسيستمهاي تخريبشده ازجمله روددرهها، كاشت و تحقيق در مورد گونههاي بومي و ايجاد پاركهاي طبيعي باشد. چنين تشكيلاتي به هيچوجه نبايد بهدست پيمانكاران و دلالان سپرده شود.
در شهرداري صدها متخصص با مدارج بالا استخدام شدهاند كه اتفاقا دانش چنين كارهايي را هم دارند. كافي است همين 300ميلياردي كه بناست در پرديسان هزينه شود با چنين نگاهي مديريت شده و از پرديسان هم بهعنوان مدل و مركزي براي پژوهش استفاده شود.