همان لحظه زن جوان نگاهش به نگاه او گره ميخورد و دست و پايش شروع به لرزيدن ميكند. صداي جيغ و فرياد زن كه بلند ميشود، مأموران او را به بيرون از سالن هدايت ميكنند تا كمي آرام شود. او يكي از قربانيان شيطان پايتخت است. مردي كه تا حالا به ربودن و آزار و اذيت 8زن و دختر اعتراف كرده و به تازگي از سوي كارآگاهان پليس آگاهي تهران دستگير شده است.
- تحقيقات 3ماهه
تحقيقات در اين پرونده از حدود 3ماه پيش شروع شد. 13مرداد زني به كلانتري 128تهران نو رفت و از ماجراي وحشتناكي گفت كه برايش رخ داده بود. او مدعي بود كه راننده يك دستگاه خودروي پرايد سفيدرنگ وي را مورد ضرب و شتم قرار داده و به زور به او تجاوز كرده است.
زن جوان توضيح داد: ساعت 6بعدازظهر در خيابان دماوند منتظر تاكسي بودم كه يك خودروي پرايد مقابلم توقف كرد. مقصدم را گفتم و سوار شدم و روي صندلي جلو نشستم. تصور ميكردم كه مسافركش است اما كمي بعد او وارد خياباني فرعي شد. وقتي اعتراض كردم يك پيچگوشتي زير گلويم گذاشت و گفت كه اگر سر و صدا كنم مرا ميكشد. دست و پايم ميلرزيد و وحشت كرده بودم. او وارد كوچهاي بنبست شد و با قفل كردن درهاي ماشين كتكم زد و مرا مورد آزار و اذيت قرار داد. پس از آن گوشي موبايلم را گرفت و مرا از ماشين به بيرون انداخت.
با اين شكايت تحقيقات پليس براي شناسايي و دستگيري راننده شيطانصفت شروع شد. هنوز ردي از او بهدست نيامده بود كه چند شكايت مشابه ديگر هم پيش روي پليس پايتخت قرار گرفت. همه شاكيان زنان و دختراني بودند كه قرباني رانندهاي شيطانصفت شده بودند. مشخصاتي كه آنها از راننده ارائه ميكردند نشان ميداد همه آنها قرباني يك نفر شدهاند.
فردي كه بهصورت سريالي، زنان و دختران مسافر را سوار ماشينش كرده و بعد با تهديد، قرباني نقشه سياهش ميكرد. يكي از شاكيان كه زني ورزشكار بود، گفت: وقتي آن مرد قصد تجاوز به من را داشت با پا شيشه ماشين را شكستم و او بيآنكه موفق به اجراي نقشهاش شود مرا از ماشين به بيرون پرت كرد و گريخت.
- يك سرنخ
كارآگاهان در نخستين اقدام با كمك شاكيان به چهرهنگاري مرد شيطانصفت پرداختند. در بررسي آلبوم عكس مجرمان سابقهدار تصويري بهدست آمد كه به گفته شاكيان همان راننده شيطان صفت بود. او محمد نام داشت و 4بار به اتهام كيفقاپي، نزاع و درگيري و سرقت خودرو دستگير و زنداني شده بود. محمد آخرين بار سال گذشته پس از پايان دوران محكوميتش از زندان آزاد شده بود.
كارآگاهان با شناسايي هويت وي راهي خانهاش در شرق تهران شدند اما او بهدليل اعتيادش به شيشه و تبهكاريهايش از سوي خانواده طرد شده بود و كسي از وي خبر نداشت. هرچند كار پليس براي دستگيري محمد دشوارتر شده بود اما تحقيقات پليسي زيرنظر قاضي سهرابي، بازپرس شعبه نهم دادسراي جنايي تهران ادامه داشت تا اينكه آخرين قرباني او راهي اداره آگاهي شد و سرنخ مهمي در اختيار مأموران قرار داد. او گفت: ساعت 10شب از محل كارم در سعادت آباد خارج شدم. در خيابان منتظر تاكسي بودم كه يك خودروي مزدا3مقابلم توقف كرد.
راننده گفت من را تا يك آژانس ميرساند كه بتوانم تاكسي بگيرم. من هم سوار شدم اما وقتي روي صندلي عقب نشستم ديدم دستگيره در را برداشته است. ترسيدم و ميخواستم پياده شوم كه او مرا مورد ضرب و شتم قرار داد و بعد هم به زور به من تجاوز كرد. پس از آن مرا از ماشين به بيرون پرت كرد. من هم به سرعت با موبايلم شروع كردم به عكس گرفتن از پلاك ماشين. راننده وقتي متوجه شد دنده عقب گرفت و به حالت تمسخر گفت: «ماشين سرقتي است به جايي نميرسي» و بعد فرار كرد.
همين عكس سرنخي شد براي دستگيري متهم چرا كه شماره پلاك مزدا3در اختيار تمامي واحدهاي گشت قرار گرفت. هرچند خودرو چند روز قبل در خيابان سرقت شده بود اما كارآگاهان به بررسيهاي خود ادامه دادند تا اينكه ساعت 15دوشنبه در شرق تهران اين خودرو را شناسايي كردند. عمليات تعقيب متهم شروع شد اما او فرار كرد. درحاليكه متهم با برخورد به 8خودرو و تخريب آنها همچنان قصد فرار داشت مأموران لاستيك خودرو را هدف گرفتند و در همين حين خودروي پليس كنار خودروي متهم قرار گرفت و يكي از مأموران با شكستن شيشه مزدا3وارد ماشين شد و متهم را به دام انداخت.
با دستگيري مرد جوان او به اداره آگاهي منتقل و مشخص شد كه 5خودروي پرايد، 2مزدا 3و يك 206 را سرقت كرده و با آنها نقشههاي شيطانياش را عملي ميكرد. پس از آن نيز خودروي مسروقه را در خيابان رها ميكرد و سراغ خـــــودروي ديگـــري ميرفت. به گفته سرهنگ حمــيدرضا ياراحمــدي، سرپرست پليس آگاهي تهران، تحقيقات از متهم براي شناسايي شاكيان احتمالي ديگر ادامه دارد.
- خانوادهام هم مرا نميخواهند
محمد لاغر اندام است و همه دندانهايش خراب شده است. ابروهايي كم پشت و چشماني مشكي دارد و روي دستهايش پر است از آثار زخم. ميگويد كه زخمها بهخاطر انسولين است چراكه ديابت دارد. او متولد 72است و اين پنجمين باري است كه دستگير ميشود. گفتوگوي همشهري با اين متهم را ميخوانيد.
- تحصيلاتت چقدر است؟
ديپلم.
- پروندهات نشان ميدهد كه سابقه درگيري و سرقت داري. چه شد كه اينبار دست به خشنترين جرم يعني تجاوز به دختران و زنان زدي؟
ميخواستم زودتر اعدام شوم. راستش چند وقت پيش در تلگرام اخبار حوادث را ميخواندم. از مردي متجاوز نوشته بود كه قضات براي او حكم اعدام داده بودند. تصميم گرفتم اين نقشه را اجرا كنم تا دستگير شوم و اعدامم كنند. دوست دارم همين فردا بروم پاي چوبه دار و مجازات شوم.
- چرا؟
خيلي تنها هستم. هيچكس را در زندگي ندارم. خانوادهام تركم كردهاند و شبها در ماشين ميخوابم. ميگفتند كه معتادي و نميخواهند يك مجرم در كنارشان زندگي كند.
- از نقشهاي كه كشيده بودي بگو؟
نقش مسافركش را بازي ميكردم. در مركز، شرق و غرب پايتخت، زنان و دختران كه بين 22تا 35سال داشتند را سوار ماشين ميكردم و با تهديد پيچ گوشتي به آنها تجاوز ميكردم.
- چند نفر را زخمي كردي؟
زخمي كه نكردم. وقتي مقاومت ميكردند و درگير ميشدند با پيچ گوشتي ضربهاي به دستشان ميزدم. در حد كبودي بود.
- اما قصد داشتي يكي از آنها را خفه كني؟
نه، من جرأت آدمكشي ندارم.
- اما كاري كه با طعمههايت كردي از آدمكشي بدتر است؟
سكوت ميكند.
- خودروها را چطور سرقت ميكردي؟
من نخستين بار 15سالم بود كه دستگير شدم به جرم دعوا. دومين بار هم به جرم كيفقاپي. وقتي زندان افتادم در آنجا از زندانيان سرقت خودرو را ياد گرفتم و پس از آزادي با پيچ گوشتي ميتوانستم در ماشينها را باز كنم. بعد با ماشين مسروقه سراغ طعمههايم ميرفتم.
- اموال آنها را هم سرقت ميكردي؟
نه، خرج زندگيام را با مسافركشي در ميآوردم.
- معتادي؟
5يا 6ماهي ميشود كه شيشه ميكشم و احساس ميكنم از وقتي شيشهاي شدهام عقلم را هم از دست دادهام. شايد اثر شيشه بود كه از خود بيخود ميشدم و دست به چنين كار خشني ميزدم.
- خواهر داري؟
نه، اما اگر داشتم و كسي با خواهر من چنين كاري ميكرد قطعا او را ميكشتم. ما 3تا برادر هستيم كه 2برادر ديگرم تحصيلكردهاند اما من با رفيق ناباب گشتم و وضعيتم به اينجا كشيده شد.
- چند نفر را به دام انداختي؟
دقيق يادم نيست اما اگر دستگير نميشدم تا آخر امسال به اين كار ادامه ميدادم. راستش بعد از آن ديگر ميخواستم دست به اين كار نزنم كه دستگير شدم.
- رو در روي شيطان
زن جوان بيماري آسم دارد. او يكي از قربانيان شيطان پايتخت است. همراه مأمور پليس وارد سالن ميشود تا متهم را شناسايي كند. او را كنار متهم ديگري قرار دادهاند. زن جوان به محض ديدن محمد به سمت او هجوم ميبرد. با كيفش به سر و صورت او ميكوبد.
جيغ ميكشد و ميگويد: آن روز هرچه التماست كردم، اهميتي ندادي. آن همه فرياد زدم و التماست كردم اما تو به جاي آنكه مرا رها كني دستانت را دور گردنم انداختي تا خفهام كني. حالا دست و پاي تو بسته است و من كنارت ايستادهام. زن دوباره فرياد ميزند و ديوانهوار به سمت متهم هجوم ميبرد تا او را مورد ضرب و شتم قرار دهد كه مأموران مانعش ميشوند.
زن جوان درحاليكه دچار لكنت زبان شده با چشماني وحشتزده ميگويد: «يادت هست. وقتي مرا به بيرون از ماشين پرتاب كردي فرياد زدم كه دستگير ميشوي و اعدامت ميكنند اما خنديدي و گفتي من زيرتيغ هستم و حكم اعدام برايم بريده بودند اما حالا آزادم و هيچ خطري مرا تهديد نميكند. حالا براي اعدام شدنت لحظهشماري ميكنم.