6 نفر مقابل چشمان ما در آتش سوختند.» كارگر جوان اينها را ميگويد و با آستين لباس كارش اشكهايش را پاك ميكند. او يكي از شاهدان عيني حادثه پالايشگاه نفت تهران است؛ حادثهاي كه جان 6نفر را گرفت و 2نفر ديگر را با سوختگي 90درصدي روانه بيمارستان كرد.
- يك روز بعد، كهريزك
مقابل درِ مركز تشخيص پزشكي قانوني استان تهران در كهريزك، معمولا شلوغ است؛ اما اين بار تعداد افراد سياهپوشي كه جلوي در ايستادهاند بيشتر از هميشه است. مردي روي سكوي كنار ديوار از حال رفته و چند نفر به او آب ميدهند. چند مرد ديگر در گوشهاي دور هم جمع شدهاند و يكنفر كه لباس كار پالايشگاه به تن دارد برايشان صحبت ميكند. كمي آن طرفتر چند زن روي زمين نشستهاند و بيتابي ميكنند. اينها خانوادهها و همولايتيهاي همان 6كارگري هستند كه روز جمعه در جريان حادثه پالايشگاه تهران جانشان را از دست دادند.
12ظهر است اما هنوز اجساد عزيزانشان را تحويل نگرفتهاند. قرار است تا چند ساعت ديگر جسد قربانيان در بهشت زهرا به آنها تحويل داده شود تا راهي بيجوند شوند؛ روستايي در ايلام كه همگي آنها اهل آنجا هستند.
- بهدنبال كار، تا پاي جان
قربانيان حادثه 6نفر هستند. سيدكاظم اميري، علي نعمت كوخايي، افشار ميرزايي، محمدسجاد دارابي، محسن دارابي و پوريا دارابي. همگي اهل دهستان بيجوند، از توابع شهرستان شيروان و چرداول واقع در استان ايلام بودند. جايي كه تا همين چند سال قبل، پيشه اهالياش كشاورزي بود اما بيآبي آنها را بيكار و روانه تهران كرد.
نصرالدين، يكي از اهالي بيجوند است كه چند سالي است براي كار در پالايشگاه به تهران آمده است. او ميگويد:«بيآبي و نداشتن سود باعث شد همه زمينهايشان را رها كنند و بيايند تهران دنبال كار.» كاري كه او از آن صحبت ميكند هماني است كه جان 6نفر از هم ولايتيهايش را گرفته است. ميگويد: «حدود 300نفر از روستايمان براي كار به پالايشگاه تهران ميآيند.
همه بهطور تجربي رشته مكانيك ياد ميگيرند و ميآيند به اميد يك لقمه نان. كار كه چه عرض كنم، 3ماه كار ميكنيم، 9ماه بيكاريم.»او ادامه ميدهد: «آنهايي كه باتجربهتر هستند توانستهاند براي خودشان كار ثابت دست و پا كنند و زندگيشان را هم آوردهاند باقرشهر اما بقيه سالي چند مرتبه ميآيند اينجا. 20، 30روز ميمانند.
كار كه تمام شد ميروند بيجوند به اميد اينكه دوباره خبرشان كنند. اين 6نفري هم كه جانشان را از دست دادند چند روزي بود كه براي كار آمده بودند. آنها روزمزد بودند. روزي 100هزار تومان ميگرفتند آن هم براي كاري كه اين همه خطر دارد.»
- حادثه به روايت شاهد عيني
درحاليكه درد دلهاي اين مرد ادامه دارد مردي كه لباس كار پالايشگاه به تن دارد جلو ميآيد و ميگويد:« من همهچيز را ديدم، با چشمان خودم ديدم كه دوستانم چطور قرباني شدند. » او ماجرا را اينطور تعريف ميكند:« 9نفر از بچهها مشغول تعمير برج تقطير بودند. مسير سوخت از برج به كوره مسدود شده بود و آنها برج را بازديد كردند و آن را بستند اما در آخرين مرحله بهخاطر نشت مواد سوختي و داغبودن لولهها آتشسوزي ايجاد شد.
برج تقطير حدود 40متر ارتفاع دارد و زماني كه آتشسوزي شروع شد 8نفر در برج بودند. هر كدامشان در يك قسمت بودند و ارتفاع زيادي تا سطح زمين داشتند. شعلههاي آتش هر لحظه بيشتر ميشد و بيشتر بچهها در ارتفاع 30متري گرفتار شده بودند و راه نجاتي نداشتند. يكي از آنها كه پايينتر بود خودش را پايين انداخت و نجات پيدا كرد اما بقيه فرياد ميزدند و كمك ميخواستند، اما از دست هيچكس كاري بر نميآمد.» همين كه حرفهايش به اينجا ميرسد، بغضش ميتركد و اشكش جاري ميشود: «خيلي صحنه تلخي بود. ما آن پايين توي سر خودمان ميزديم و دنبال راهي براي نجات عزيزانمان بوديم، آنها جلوي چشمانمان ميسوختند اما نميتوانستيم كاري بكنيم...»
- استقبال از مرگ 2ماه پيش از عروسي
قربانيان اين حادثه هر كدام داستان خودشان را دارند. همگي به اميد زندگي بهتر خانواده را رها كرده و براي كار به تهران آمده بودند اما زندگي يكي از آنها دردناكتر از بقيه است. محسن دارابي، تازه داماد 26سالهاي بود كه همين چندماه قبل پاي سفره عقد نشسته و قرار بود تا 2ماه ديگر زندگي تازهاي را آغاز كند اما مرگ او عروسش را سياه بخت كرد. علي دارابي يكي از اقوامش ميگويد: «تخصص محسن مكانيك بود. او تازه 12روز بود كه از روستايمان به تهران آمده بود. او جواني دوست داشتني بود. چندماه قبل عقد كرده و قرار بود بعد ازماه صفر عروسي كند.
او هم مثل بقيه جوانان ولايتمان بهخاطر بيكاري مجبور شده بود بيايد تهران. اميدوار بود با پولي كه بهخاطر كار در پالايشگاه ميگيرد زندگي بهتري داشته باشد اما اين حادثه او را از ما گرفت.» پدر محسن دارابي كه خودش 30سال در پالايشگاه كار كرده و با كار در آنجا بهخوبي آشناست همانموقع از در پزشكي قانوني خارج ميشود.
رنگ به چهره ندارد و كمرش خميده شده است. او ميگويد: «جايي كه محسن و دوستانش روز حادثه در آنجا كار ميكردند يك واحد زنده بود. به اين معني كه هنوز فعال بود و در آنجا بنزين وجود داشت. آنطور كه دوستانش گفتند زمان وقوع حادثه محسن و چند نفر ديگر بالاي برج بودند و 2نفر ديگر كه پايين بودند بدون اينكه بدانند در خط بنزين است شيرها را باز كردند و بنزين به زير كورهاي كه روشن بود نشت كرد و آتشسوزي آغاز شد. محسن و دوستانش در ارتفاع زيادي بودند و نميتوانستند خودشان را پايين بيندازند و در آتش سوختند.» او همينطور كه اشك ميريزد ادامه ميدهد: «پسرم در پالايشگاهها و پتروشيميهاي زيادي بهطور قراردادي كار كرده بود و همه از او راضي بودند. او پسر بزرگ و ثمره زندگيام بود. »
- 6نفر فوت نميشدند اگر...
خانوادهها و همولايتيهاي قربانيان حادثه پالايشگاه دل پر دردي دارند. بيشترشان با پالايشگاه سر و كار دارند و به خوبي با برج تقطير، گاز و نفت و بنزين آشنا هستند. دست خيليهايشان پينه بسته و ترك خورده است. يكي از آنها كه فقط چند دقيقه بعد از آتشسوزي به محل حادثه رسيده بود ميگويد كه اين حادثه نبايد اتفاق ميافتاد.
او ادامه ميدهد: «بچههايي كه قرباني شدند كارشان تعمير بخش ديگري بود اما چون آن روز جمعه بود و نيروهاي بخش تعميرات اساسي نيامده بودند به آنها گفتند كار تعمير برج تقطير را انجام دهند. اما اگر ايمني رعايت ميشد و همهچيز سر جاي خودش بود اين حادثه تلفاتي نميداد.» او براي حرفهايش دليل هم ميآورد: «خودِ پالايشگاه آتشنشاني دارد. آنجا نه خبري از ترافيك است و نه مسافت زيادي دارد اما 10دقيقه طول كشيد تا آتشنشانان خودشان را برسانند. از اين گذشته قبل از شروع تعميرات بايد مسير سوخت رساني مسدود ميشد اما اين كار بهخوبي توسط كارشناسان ايمني انجام نشده بود.»
وقتي حرفهاي مرد به اينجا ميرسد چند نفر با عجله از در اصلي پزشكي قانوني خارج ميشوند. آنها بستگان درجه يك قربانيان هستند. همگي با عجله سوار چند ماشين ميشوند و به بهشت زهرا ميروند تا اجساد عزيزانشان را آنجا تحويل بگيرند. قرار است پيكرهاي جان باختگان به بيجوند منتقل و در آنجا دفن شود.
- پيگيري آتشسوزي پالايشگاه در مجلس
جلال ميرزايي، عضو كميسيون انرژي مجلس و نماينده مردم ايلام در مجلس شوراي اسلامي از پيگيري حادثه پالايشگاه تهران در خانه ملت خبر داد و به ايلنا گفت:«قطعاً موضوع را از طريق كميسيون انرژي مجلس پيگيري خواهيم كرد تا مشخص شود كه علت اصلي بروز سانحه چه بوده است.
بهنظر ميرسد نوعي سهلانگاري در بروز اين سانحه مؤثر بوده و اين درحالي است كه اساساً مديريت اين پالايشگاه بسيار نامشخص است.» وي ادامه داد: «بهنظر ميرسد حادثهديدگان زماني كار را آغاز كردهاند كه خطرپذيري كار بسيار بالا بوده و درواقع مديران نبايد اجازه شروع كار را ميدادند. متأسفانه آتشنشاني نيز با تأخير به محل حادثه رسيده و هنوز پاسخ روشني به خانواده اين كارگران داده نشده و هيچگونه همدردي ازسوي مسئولان با اين افراد صورت نگرفته است.» در همين حال روز گذشته گروهي از نمايندگان مجلس و شوراي شهر از پالايشگاه نفت تهران بازديد كردند.