هرچه تخصص و فضيلت و هنر است در عنوانها آمده است. بعد نوشتههاي اين بزرگان صاحب عنوان را كه ميخواني، دستوپايت سرد ميشود، دلت سرد ميشود.
نوشتههايي از اين دست نشان ميدهد كه آن عنوانها، چقدر معتبر است:
اللهم الرزقنا (طلبه درس خارج نميداند كه فعل امر، ال ندارد.)
خواستگاه اين انديشهها از رنسانس است. (پژوهشگر نميداند كه خاستگاه با خواستگاه، يكي نيست.)
در مورده اين ك چ رشتهاي بهتر است ب نظره من چند رشته است ك اصلن ارزش ندارد. (مدرس دانشگاه نميداند كه كسره ميان تركيبها را نبايد با«ه» بنويسد. نيز نميداند كه نوشتن تنوين عربي با «ن» بازي با خط فارسي است، همچنان كه نوشتن «كه- چه- به» اگر براي نوجوانان بازيگوش سرگرمكننده است براي اهل قلم شايسته نيست.)
سالهاست كه براي پنج تن آلابا، شعر ميگويم. (شاعر مذهبي نميداند كه آلعبا درست است، چون كتاب نميخواند و سوادش شفاهي است.)
هرچي آرزوي خوب، ماله تو (ترانه سرا، نميداند كه خوب، با خوبه فرق دارد؛ خوبه يعني خوب است؛ «ه» در زبان گفتاري نشانه فعل ربطي سوم شخص است. همچنين ماله تو، غلط است چون كسره تركيبهاي وصفي و اضافي نبايد بهصورت«ه» نوشته شود.)
حافظ چه زيبا و عاشقانه گفت: چو رسي بهطور سينا ارني بگوي و مگذر/ تو نداي دوست بشنو، چه تري چه لن تراني (اين را همراه دوبيت سست ديگر نوشته است. آن دوبيت بيصاحب ديگر را نيز مرحمت كرده و بهنام سعدي و مولوي منتشر ميكند با اشتياق تمام كه «شاهكاري از بزرگان شعر فارسي حتما بخوانيد»! اديب و شاعر نميداند كه اين ابيات سست از بزرگان شعر فارسي نيست.)
كتاب درسي دانشگاهي تأليف كرده و در آن پرت و پلاهايي را به نام شاعران بزرگ آورده است. (مؤلف كتاب درسي دانشگاهي، نميداند كه براي نقل شعر بايد از پشت كامپيوترش بلند شود و به كتابخانه برود و از كتابها و منابع معتبر استفاده كند.)
يك نهاد فرهنگي بزرگ، گنجينهالاسرار ي را منتشر كرده است، با نفيسترين چاپ و صفحهآرايي و گرانقيمتترين كاغذ و جلد و طراحي و تصويرگري. متن را كه ميخواني ميبيني، از روي اينترنت برداشتهاند، با همان غلطهاي املايي و تايپي و حتي درحد جداكردن اجزاي كلماتي مانند «غمزهاش/ غمزهاش» زحمتي بهخود ندادهاند. (نهاد فرهنگي بزرگ و كارشناسان و ويراستاران بزرگش، فقط پولهاي بزرگ را هدر ميدهند و فرصت كتابخواندن و تأمل و ويراستاري ندارند.)