يكي از نقاط قوت نظام ما بخش آموزش عالي است؛ در يك بازه سي و چند ساله اين توانمندي ايجاد شد كه تعداد دانشجويان از 170هزار به 5ميليون و تعداد سايتهاي دانشگاهي از حدود 60تا 70سايت به حدود 2هزار و 700 افزايش پيدا كرد. در زماني كه در كشورمان دانشجوي كارشناسيارشد و دكتري در خيلي از رشتهها نداشتيم، هماكنون حدود 180هزار دانشجوي دكتري و حدود 600هزار دانشجوي كارشناسيارشد و دهها پارك علم و فناوري و دهها شركت دانشبنيان و مراكز متعدد پژوهشي و نزديك به 100هزار عضو هيأت علمي داريم.
اين مجموعه عظيمي است كه نظام توانسته آن را ساماندهي كند و درواقع توليد و توسعه دهد. ولي به دلايل عديدهاي ازجمله نگاه بسيار نگرانكننده گسترش كمي و اينكه ما نتوانستهايم آنگونه كه بايد و شايد نقش مهي را در مهارتافزايي دانشجويان در تعداد زيادي از دانشگاهها داشته باشيم امروز وزارت علوم با چند چالش مهم روبهرو است. يكي از آن چالشها مديريت انسجامبخشي به زيرنظامهاي آموزش عالي است، ما الان دانشگاههاي دولتي، غيرانتفاعي، آزاد، جامع علمي كاربردي، پيامنور، فني وحرفهاي و مجازي را داريم و مديريت انسجامبخشي به اين زيرنظامها كه هركدام از زيرنظامها در جايگاه خودشان بتوانند نقشآفرين باشند و توليد نيروي متخصص كارآمد كنند بسيار مهم است. اشتغال يكي از مشكلات جامعه امروز ما است، اين مشكل در بين دانشآموختگان بيشتر از ساير اقشار ديده ميشود. اينكه اين دانشگاهها بيرويه و بدون تكيه بر يك مديريت منسجم در حال تربيت نيروي انساني هستند و كيفيت لازم را ندارند، اين مسئله مهم است و بايد حتما مورد پايش و نظارت جدي قرار گيرد تا مديريت آموزشي عالي بتواند متكي بر يك راهبرد روشن، به مسئله مديريت نظام دانايي انسجام بخشد. اين نظام بايد با همديگر تعامل داشته باشد و نيروهاي كارآمد متخصص تربيت كند تا نهايتا اين نيروها بتوانند مشكلات كشور را حل كنند.
از طرف ديگر بحث نظام تحقيقات است، نام اين وزارتخانه؛ علوم، تحقيقات و فناوري است اما متأسفانه با وجود گسترش دانشگاهها و مراكز تحقيقاتي هنوز نسبت اعتبار بخش پژوهش به توليد ناخالص ملي يكپنجم يا يكششم كشورهاي در حال توسعه است. خيلي از كشورهاي در حال توسعه مانند كرهجنوبي، هند، تركيه و برزيل، نسبت اعتبار پژوهشيشان چه در دولت و چه در بخش خصوصي، 2تا 2.5درصد توليد ناخالص ملي است درحاليكه در كشور اين ميزان كمتر از نيمدرصد است. مفهوم آن اين است كه ما در كشور صدها كار علمي ميكنيم بدون اينكه بتوانيم پشتوانههاي لازم و زيرساختها را براي آن فراهم كنيم.
نكته ديگر اينكه ما در كشور حدود 5ميليون دانشجو داريم، يعني بخش مهمي از جوانان كشور ما وارد دانشگاه ميشوند، افزون بر اينكه بايد تحصيل كنند و در آنچه ميآموزند توانايي لازم را براي ورود به جامعه داشته باشند. اين مجموعه با توجه به اينكه متكثر و متنوع است، ذائقهها و سلايق مختلف سياسي، اجتماعي، فرهنگي و علمي دارد، بايد فضاي فعاليت غيردرسي دانشگاه يك فضاي پرنشاط باشد. درواقع فعاليتهاي دانشجويي بايد فرصت تلقي شود و نه تهديد و با توجه به مكانيسمهايي كه براي فعاليتهاي دانشجويي تعريف شده و قواعدي كه در اينباره درون دانشگاهها تدوين و تعريف شده بايد طوري باشد كه براساس آنها گروهها، جريانات و انديشههاي مختلف بسيار پرنشاط بتوانند در فضاي دانشگاه فعاليت كنند.
يكي از نگرانيهايي كه در چند روز اخير و پس از معرفي آقاي دكتر غلامي به مجلس براي كسب رأي اعتماد در فضاهاي دانشجويي مطرح و روي آن بحث و گفتوگو شد اين نگراني است كه فضاي دانشجويي، فضايي غيرفعال، ناكارآمد و كمرمق شود. بنابراين يكي از مسائلي كه آقاي رئيسجمهور روز گذشته در جلسه رأي اعتماد مجلس به وزير منتخب علوم به درستي به آن تكيه كرد اين بود كه دولت به اين دغدغهها و مسائل دانشجويان توجه ويژه دارد و روي آنها حساس است و از وزير علوم ميخواهد كه اولا فعاليتهاي دانشجويي را فرصت بداند و نه تهديد، در عين حال دانشگاه اين فرصت را داشته باشد كه در يك فضاي امن و نه فضاي امنيتي بتواند در چارچوب مقررات و قوانين به فعاليتهاي خودش ادامه دهد. آقاي روحاني در دفاع از دكتر غلامي، گزينه معرفي شده براي تصدي پست وزارت علوم در مجلس( كه از مجلس راي اعتماد گرفت) گفت كه ما وقتي ميخواهيم وزير را معرفي كنيم، افزون بر معرفي، يك پيوست هم در اختيار او ميگذاريم تا توجه داشته باشد كه انتظارات دولت از او چه چيزهايي است؛ بنابراين وزير بايد نسبت به آنچه دولت از او ميخواهد پاسخگو باشد.