همراه كاروانهاي زيارتي ايراني معمولا مداحي هست تا روضه بخواند و حال و هواي زيارت گرمتر شود. روضههايي كه زائران سالها دورتر از بارگاه امامانشان شنيدهاند و چه لحظهها كه با آرزوي ايستادن در اينجا اشك ريخته بودند.اما نيازي به مداحي و روضهخواني نيست. شوق برآورده شدن آرزويشان اشك را ازچشمشان سرازير ميكند. بهت و حزن و شعف را با هم احساس ميكنند، سالمندان بيشتر از جوانان ميگريند، زن و مرد به هقهق افتادهاند. پيرمرد خودش را از راهي دور و به سختي به اينجا رسانده و به گفته خودش قبل از مرگش به اين سعادت رسيده كه پايش به نجف و كربلا برسد. اما ميگويد زيارت آقا در جواني حال ديگري دارد كه نصيب ما نشد.پيرمرد كنار دستياش بار هشتمي است كه با همسرش به زيارت ميآيد؛ اما شور و هيجانش شبيه آنهايي است كه دفعه اولشان است. ميگويد: «يك بار كه پايت به اين سرزمين باز شود ديگر دل كندن از آن آسان نيست.»
زخمهاي يك كشور جنگزده به اين زوديها ترميم نميشود اما گويي شهر و مردم همه با هم ياد ميگيرند چطور با آنها كنار بيايند و در جريان زندگي فراموش كنند چه بر سرشان آمده و يا ممكن است بيايد. نجف نيز از اين قاعده مستثني نيست. گرچه امروز فاصله بسياري با ناامني و جنگ دارد اما هنوز خطر حملات تروريستي باعث شده زائران براي رسيدن به بارگاه اميرالمومنين(ع) هفتخان بازرسيها را طي كنند. اما خبري از ترس يا گريز نيست. زائران به بازرسيها عادت كردهاند. خيليها هم ميگويند ممكن است هيچ وقت به خانهشان بازنگردند. اما دليل نميشود مشتاقانه به ديدار امامانشان نيايند. آنها درباره خطرات احتمالي تنها يك جمله به زبان ميآورند: «هر چي قسمت باشه.»
با فراغ بال به عراق آمدهاند. مرد جواني با كودك خردسال و همسرش آمده. وصيتنامهاش را نوشته و به خانوادهاش تحويل داده. همسر جوانش ميگويد ما از مرگ نميترسيم. و باز هم همان جمله را تكرار ميكند: «قسمت هر چه باشه. نميتونيم جلوش بايستيم.»
به سبك تمام اماكن زيارتي شيعيان اطراف حرم امام علي(ع)بازارهاي سنتي برپاست و رونق فراوان دارد. فروشندگان و دستفروشها با صداي بلند و به زبان فارسي براي اجناسشان بازارگرمي ميكنند. بيشتر مشتريان آنها ايراني هستند. حضور بيشمار زائران ايراني در اين سالها نهتنها براي آنها سود مالي داشته بلكه باعث شده فارسي را خوب ياد بگيرند. انگار نه انگار در كشوري غريبه هستي، در آن شلوغي و همهمه از كنار هر كس كه ميگذري فارسي صحبت ميكند. ميتوان گفت قريب به اتفاق زائران از ايران آمدهاند. اطراف مكانهاي زيارتي عراق ايراني كوچك است كه ميتوان لهجهها و گاهي پوششهاي اقوام مختلف مردم ايران را ديد. از زنان اهوازي تا لرها و سيستانيها و بلوچ ها. شهرهايي كوچك و بزرگ و دور و نزديك، حتي گاهي نامشان هم زياد آشنا نيست. به جز زائران ايراني شيعيان كشورهاي عربي، هند و پاكستان نيز فراوان ديده ميشوند. ورود دستهدسته زنان هندي با آن چادرهاي رنگي و شاد، در ميان رنگ سياه غالب، فضا را دگرگون ميكند. دست بر سينه و پا برهنه خود را به صحن ميرسانند و دوشادوش مردانشان سينهزني و عزاداري ميكنند. كاروانهاي مختلف در جاي جاي حرم گرد هم آمدهاند و نواي عزاداريشان درهمآميخته شده است. آنها از نجف اشرف، حسين حسين گويان خود را آماده ميكنند تا به كربلا برسند.
عراق شهرهاي زيارتي فراواني دارد و كاروانها معمولا به همه اين شهرها سفر ميكنند ولي مقصد اصلي كربلاست. زائران با اتوبوس و يا پياده از نجف راهي كربلا ميشوند. گرچه هنوز 10روز تا اربعين حسيني مانده است اما پيادهرويها شروع شده و در مسيرهاي منتهي به كربلا زائران بسياري كوله پشتي بر دوش در حركتند. عراقيها خود را براي پذيرايي از زائران آماده كردهاند، هر كس هر چه دارد آورده است از يك استكان چاي تا غذا و جاي خواب زائران. موكبها هم كمكم برپا ميشوند و عراقيها قدم به قدم در مسير زائران آماده استقبالند. حتي آنها كه هزينه تأمين غذا و نذري ندارند، خانههايشان را در اختيار زائران ميگذارند و در منازلشان را باز گذاشتهاند. همه اينجا زنجيري به هم پيوسته هستند، كه تجربهاي مشترك فارغ از مليت و جنسيت آنها را در كنار هم نگه داشته است. زائران كربلا تا چشمشان از دور به گنبد امام حسين(ع) ميافتد صلوات ميفرستند و دلنازكترها به اشك ميافتد. بلند، بلند سلام و صلوات ميفرستند. چشمهاي خيس و نگاههاي بغضآلود، تركيبي عجيب از حزن و شوق مردمي است كه دردهايشان، غمهايشان و نيازهايشان را به اين سرزمين آوردهاند. اينجا هم مثل باقي شهرهاي زيارتي عراق مراحل ايست و بازرسي براي تأمين امنيت زائران بايد طي شود.
پيرزن ميگويد حرم امام حسين(ع) مثل قديمهاي حرم امام رضاست. حرم آقا امام رضا(ع) را آنقدر گسترش دادهاند كه ما در آنجا گم ميشويم. نميدانيم از كجا آمدهايم و به كجا ميرسيم. اينجا اما راحت همه جا را ياد ميگيريم زيارت ميكنيم، بيرون كه ميآييم بازار كنارمان است و سوغاتي ميخريم.
از بارگاه امام حسين(ع) تا حرم حضرت عباس(ع) بيش از 300متر فاصله است، كه زائران اين مسير را با پاي برهنه طي ميكنند. راهي كه عبادت در آن براي مسافران كربلا جايگاهي ويژه دارد. زائران بسياري خود را به بينالحرمين رساندهاند و همانجا توقف كردهاند و شب و روز را همانجا سر ميكنند. سن و سال ندارد، كوچك و بزرگ در مسير بين 2حرم ميروند و ميآيند، راز و نياز ميكنند و به نماز ميايستند.
شبهاي پنجشنبه كه زائران عراق هم خود را به كربلاي معلا ميرسانند شلوغي حرم مثالزدني است. نواي عزاداريها در هم ميپيچد و به آسمان ميرسد. هر گروه به سبك و سياق سنتي خودش نوحهخواني و سينهزني ميكند و سفرههاي غذا پهن است . شمع و عود و غذاي نذري و در كنار اينها علم و شمايلها هم غوغاي مردم را بيشتر كرده است. در اطراف بينالحرمين بازار عكاسي بارگاهي هم همچون مشهد مقدس پررونق است، موضوعي كه بسياري معتقدند از مشهد و علاقه زائران ايراني به كربلاي معلا رسيده است. گرچه اين سالها در اطراف حرم امام هشتم كمتر ميتوان عكاساني را كه دوربين دورگردن انداختهاند و عكاسي ميكنند يافت، اما اينجا در بينالحرمين دهها عكاس هستند كه باوجود صدها موبايلي كه دائما در حال گرفتن عكس و سلفي هستند، باز هم كار و كاسبيشان رونق دارد. خانوادهها و جوانان در ژستهاي مختلف در 2سوي بينالحرمين عكسهاي فوري ميگيرند و در جيب ميگذارند.
خيليها نيز موبايل به دست، فرياد ميزنند «تلفن ايران» تا كساني كه ميخواهند تلفني از روبهروي آرامگاه امام حسين(ع) با عزيزانشان در ايران صحبت كنند، از اين فرصت استفاده كنند. برخي هم تصاوير زنده از فضاي بين الحرمين را راهي شبكههاي اجتماعي ميكنند.
اما در اين بين حال و هواي آنها كه در سكوت خودشان روبه حرم اشك ميريزند غريبتر از ديگران است. دختر جوان ميگويد: «اينجا گذشت زمان را حس نميكنم چند ساعته نشستم رو به حرم، گيج و مبهوتم.» بعد بغضش ميتركد و دوباره به حال خودش باز ميگردد.
حال و هواي زنان عزادار بيشتر در گوشههاي زنانه حرم پنهان ميماند. در تل زينبيه جايي كه براساس روايتها حضرت زينب(س) آنجا انتظار برادرش امام حسين(ع) را كه به نبرد رفته بود ميكشيد، جايي كه در نقطه نقطه آن مجلسي زنانه برپاست. زن عرب نقاب بر چهره زده و زنان ديگر گرداگردش نشستهاند و با صدايي زيبا، رسا و محكم نوحه سرداده است، ديگر زنان همنوا با او سينه ميزنند و صدا پر ميكشيد. صدا راهش را از گوشها به قلب زنان ميرساند و حالا تمام زنان نشسته در ايوان با آنها سينه ميزنند و همينكه صدا به قلبشان ميرسد اشك از چشمشان سرازير ميشود. نوحهخواني كه تمام ميشود، زنان ايراني دورتادور زن عرب جمع ميشوند. او را ميبوسند و او سعي ميكند به فارسي بگويد به امام رضا(ع) سلام برسانيد.