به گفته خودش در اين سالها بهدنبال يافتن ريشههاي خود در ميان هنرهاي سنتي ايراني بوده است. او اكنون نمايشگاهي با عنوان «صوف» در گالري خاك برپا كرده است. با تماشاي آثارش، علاقهمندان به اين عرصه متوجه ميشوند كه ثريا علاوه بر پرداختن به فرشبافي، زباني مدرن را در هنرهاي ايراني ميجويد. او فرشهايي را به نمايش گذاشته كه در يك نگاه ميتوان آنها را گاه تابلوهاي نقاشي درنظر گرفت كه هنرمند فضاي بافت را بوم نقاشي درنظر گرفته يا حجمهايي كه ميتواند روي زمين قرار گيرد. درنهايت بهنظر ميرسد او پيشنهادي جديد و جدي در شكستن قواعد صنعت فرشبافي دارد و اين حوزه را به عالم هنر، آن هم فضاي معاصر وارد كرده است. ميرمولا ثريا تاكنون نمايشگاههاي انفرادياي در نيويورك، لبنان، كويت، دبي و ايران داشته است. با او درباره اين تجربه به گفتوگو نشستهايم.
- تحصيلات تكميلي خود را در حوزههاي متنوعي ازجمله صنايعدستي ادامه دادهايد تا درنهايت در يكي از مهمترين حوزههاي هنرهاي كاربردي ايران، يعني فرش بتوانيد به زبان معاصر دست پيدا كنيد. اين پروسه چگونه شكل گرفت؟
من را بيشتر با كارهاي بافت و نمد ميشناسند؛ البته كارهاي سراميك يا طراحي هم انجام ميدهم. هيچ زماني نيست كه مداد طراحي از دستم بيفتد. تمام نقشهايم را ابتدا روي كاغذ يا بوم بهصورت بداهه و مانند نقاش خلق ميكنم. كارهاي من همه ملهم از يك گذشته غني است كه ما در نقوش داريم. اين نقوش را شما ميتوانيد در صنايع مستظرفه يا معماري و فرش ببينيد. از بچگي دنبال اين بودم كه هنرهايي را با هم بياميزم. 12سالم بود كه كتابي از آثار زندهرودي به دستم رسيد و ناگهان با حروفي روبهرو شدم كه هنرمند نگاه متفاوتي به آنها كرده بود. به هر حال در خانوادهاي بزرگ شدهام كه پيشهاش هنر بوده. پدرم نوازنده ني و خطاط بود.
- از ابتدا با تحصيل در اين رشتهها ميخواستيد راهي ويژه كشف كنيد؟
در زماني خيلي طولاني اين مسير را كشف كردم. وقتي هنرستانم تمام شد شروع كردم به فكركردن روي اين موضوع كه ميخواهم روي نقوش ايراني كه در صنايع مستظرفه وجود دارد متمركز شوم و چيزي را خلق كنم كه معاصر باشد، براي همين به تحصيل در اين رشتهها در دانشگاه پرداختم. البته دانشگاه كارايي لازم را نداشت چون ساختار اين هنرها بهگونهاي است كه سينه به سينه، از استاد به شاگرد منتقل ميشود و در دورههايي، بر اثر استمرار كار چند استاد، در منطقهاي مانند اصفهان به اوج ميرسيده و دوباره افول ميكرده است، براي همين شروع كردم به تمرين و الگوبرداري از كار استاداني كه در قيد حيات نبودند و سرمشق گرفتن از استاداني كه هنوز هستند. چندسال اصفهان بودم و فكر ميكردم اگر قرار است تغييري ايجاد كنم حتما بايد گذشته را خوب بشناسم. چيز ديگري كه ميدانم اين است كه گذشته به شكل عجيبي با ادبيات ما تركيب شده است.
- گفتيد پدرتان خوشنويس بود. آيا اين مجموعهاي كه امروز در گالري خاك نمايش داديد و نوعي تايپوگرافي در آن مشهود است ملهم از آن فضاست؟
از بچگي با انواع سبكهاي خوشنويسي آشنا بودم اما هيچ وقت دوست نداشتم با قلمدرشت خطاطي كنم. اين سري كارها كه حاصل 5سال تلاش من است تحتتأثير تايپوگرافي خلق شده اما كارهاي جديدم اصلا نشانهاي از تايپوگرافي ندارد و يك راه جديد در اين حوزه خواهد بود. ميتوانم بگويم هميشه براي من رسيدن به نوعي انتزاع در اين فضا و رسيدن به نقوشي كه بيننده با خود نگويد مثلا اين نقوش مربوط به دوره صفوي يا سلجوقي است و كاملا معاصر است، جذاب بوده.
- چرا سراغ نمد و گليم فرش رفتيد؟ در واقع چرا اين بافتها را بهعنوان بوم خود انتخاب كرديد؟
دنبال شيوه بياني ميگشتم كه با آن فضاي مدرنتري را تجربه كنم و در اين مسير به نمد رسيدم كه بسيار بكر و در عين حال مهجور بود. 4سال در منطقهاي در شمال كشور با 2پيرمرد نمدمال كار كردم تا اين فضا را بشناسم. جالب اينكه دقيقا به همان چيزي كه ميخواستم رسيدم. نمد اجازه نميداد كه خيلي سمت نقوش خاص بروم و فضا كاملا انتزاعي شد. در واقع از دل سنتها توانستم فضاي مدرني را تجربه كنم و به نوعي موتيفها و المانهاي شخصي برسم. بعد كه به نوعي پختگي رسيدم روي بدنه فرش شروع به برجستهبافي كردم. فرشي كه من امروز كار ميكنم سابقه توليد نداشته و در ميان عشاير ما در حد رختخوابپيچ كار ميشده كه ذهنيبافي بوده است. اما من ديدم از قبل برنامهريزي كردن براي نقوش، حال و هواي كار را از بين ميبرد، براي همين در واقع ، اول مانند نقاش و طراح روي بوم يا كاغذ آثاري خلق ميكنم به همان شكلي كه يك نقاش كار ميكند، بعد آن را تبديل به كدهايي براي بافندهها ميكنم. در اين نمايشگاه هم تعداد زيادي از طراحيهايم را به نمايش گذاشتهام. برايم مهم بود كه اتفاقي روي اين فرشها بيفتد كه حس لحظه من در آن جاري باشد.
- بهنظر ميرسد در اين آثار نوعي چيدمان را پيشنهاد ميدهيد؛ در واقع علاوه بر تغيير در محتواي مرسوم كه در آنها موتيفهاي مدرن و تايپوگرافي را بهكار بردهايد، در فرم فرشها نيز با برشهايي كه ميدهيد و گاه تبديل آنها به شكل لباس و پوشش، آنها را به دنياي معاصر نزديكتر ميكنيد.
من پايم در نقوش كلاسيك ايراني است؛ نقوشي از شرق دور كه حتي به چين و مصر هم ميرسد اما زبان معاصر پيدا كردهاند. دوست ندارم موتيفي شبيه دوره صفويه را اجرا كنم. فرم فرش را هم براي آن تغيير ميدهم كه به تركيببندي تازهاي برسم و فرش را از حالت مستطيل و مربع و دايره خارج كنم. براي اين به فرم لباس رسيدم چون دوست داشتم هركس كار را ميبيند بداند از شرق ميآيد؛ ضمن اينكه لباس هم پوشش تن است و اينجا وقتي پوشش كف ميشود يك استعاره ميشود. در فرهنگ ما حجاب از اهميت زيادي برخوردار است و اين موضوع به اين مسئله هم ارجاع داده ميشود. اين فرم خاص لباس هم از نظر بصري جذاب است، براي همين من از روز اول گالرياي را براي نمايش انتخاب كردم كه هنر معاصر را نمايش ميدهد. حتي خيلي از گالريها ترديد داشتند كه اين آثار را نمايش دهند اما به مرور متوجه شدند كه اين كارها ،هنر است.
- آيا مانند اين آثار تكاثر هستند؟
بسياري از آنها تكاثر هستند و برخي از آنها 7نسخه دارند.
- آثار هنري بايد قابليت ارزشافزوده داشته باشند. آيا اين آثار را ميتوان با اين ديد ارزيابي كرد؟ ضمن اينكه بهنظر شما روزي ميرسد كه كارهايتان در حراجيهاي هنري همارائه شود؟
اين نمايشگاه به سفارش گردآورنده گالري خاك برپا شده و اكثر آثار تكنسخهاي هستند. فكر ميكنم اين كارها حتما قابليت ارزشافزوده را دارند كه از آنها استقبال ميشود. درباره حضور در حراجيها بايد بگويم گرچه اين اتفاق به شرايط بسياري بستگي دارد اما گاه كارهاي خوبي هم صورت ميگيرد كه به حراجيها دست پيدا نميكند. حتي گاه كارهايي كه مشكلات ابتدايي در تركيببندي دارند در گالريها نمايش داده ميشوند و كلي در بوق و كرنا ميشوند. مجموعه جديدي كه كار ميكنم با همين هدف طراحي شده است.