بنابراين فقط آثاري داوري شدند که بهطور کامل در مسابقه شرکت کرده بودند.
پيش از اين آثار رتبههاي اول را خوانديد. حالا هم همانطور كه وعده داده بوديم ميتوانيد آثار هفت نفر رتبهي دوم اين مسابقه را بخوانيد و منتظر آثار رتبههاي سوم نيز باشيد.
- فقط 24 ساعت
قلقلک: کلهپوکها داستان روستايي طلسم شده است؛ طلسمي بسيار قديمي که باعث شده تمام مردم شهر از بدو تولد تا مرگ احمق بمانند. معلمي جوان وارد اين شهر ميشود و سعي دارد اين طلسم را باطل کند. او بيستوچهار ساعت فرصت دارد...
کلهپوکها داستان رواني دارد؛ آنقدر که ممکن است کمي بچگانه به نظر برسد، اما در واقع قصهي عميقي پشت اين سادگي نهفته است. در اين کتاب دنبال گفتوگوهاي منطقي نباشيد. اتفاقهاي عجيب و غريبي در انتظار شماست.
کلهپوکها/ نويسنده: نيل سايمون، مترجم: شهرام زرگر، ناشر: انتشارات افراز
جملهي جادويي: اگه يکي از والدين آدم بهش بگه از بدو تولد بچهي تخسي بوده، آدم با اين اعتقاد که موجود بيارزشيه بزرگ ميشه. شمام از وقتي چشم وا کردين، بهتون گفته شده همهتون احمقين.
ياسمين الهياريان، 16ساله، خبرنگار افتخاري از شهرري
- لذت ديدن جزئيات
قلقلک: نوجواني دورهي عجيبي است. هر جا ميروم دوست دارم تمام جزئياتي را که ميبينم ببلعم! گاهي چيزهاي بسيار کوچکي مثل برخورد قطرات باران به شيشهي ماشين، خريد يک آب معدني از دکهي روزنامهفروشي يا ديدن يک زن با عينک دودي بزرگ براي يک نوجوان آنقدر جذاب است که براي بزرگترها قابل درک نيست.
خواندن اينها که در طول يک شبانهروز براي زيبا اتفاق افتاده و فرهاد حسنزاده در 191 صفحه آن را به نگارش درآورده، پيشنهاد خوبي براي تمام نوجوانان است. اين کتاب ما را با لذت اين جزئيات همراه ميکند و احساسات زيبا آنقدر ساده بيان شده که به راحتي ميتوانيم او را درک کنيم. کتاب زيبا صدايم کن را تمام نوجوانان بايد بخوانند.
زيبا صدايم کن/ نويسنده: فرهاد حسنزاده/ ناشر: کانون پرورش فکري کودکان و نوجوانان
جملهي جادويي: همانجور که به جلو خيره بود، گفت: «يه ديوونه هيچوقت فرار نميکنه.» گفتم: «يعني فرار نکردي؟» گفت: «تو فکر ميکني من ديوونهام؟»
سايه برين، 16ساله، خبرنگار افتخاري از تهران
- يک کتاب آنور آبي!
قلقلک: «سوزان پاترون» درست زده به هدف! با اينکه تمام زندگي «لاکي» در دو واگن به هم چسبيده خلاصه ميشود، خلاقيت براي زندگي او مثل نفسکشيدن واجب است.
احتمالاً هنگام خواندن کتاب با خودتان ميگوييد مگر ميشود يک دختر تکرنگ بتواند در يک شهر چهلوسه نفره رؤيايي بزرگتر در سر بپروراند؟
داستان لاکي با داستانهايي که اعضاي جلسهي دوازده گام تعريف ميکنند متفاوت است؛ او با رنگ پوستش کنار ميآيد، حتي با اينکه مادرش در يک خاکستردان نقرهاي خلاصه ميشود، همچنان سعي در تغيير وضعيت موجود دارد، تلاش ميکند و نقشه ميکشد تا «بريجيت» را از رفتن به فرانسهي خوش آبوهوا منصرف کند و در «هاردپَن» خشک و پر از کاکتوس نگه دارد.
نيروي برتر لاکي/ نويسنده: سوزان پاترون، مترجم: آنيتا يارمحمدي، پيدايش
جملهي جادويي: چشمم به يه تابلو ميافته که روش نوشته هاردپن. جمعيت: 43 نفر. و توي دلم غمگين ميشم که حالا مادر لاکي مرده و اهالي شهر 42 نفر شدهن.
وجيهه جوادي، 16ساله، خبرنگار افتخاري از نجفآباد
- ساندويچ سگ داغ
قلقلک: هفتسالهام و از آبادان به کاليفرنيا مهاجرت کردهايم. مادر هم سعي خاصي براي يادگيري زبان انگليسي ندارد! براي مادرم مترجم سيار هستم و اغلب با تعجب آمريکاييها مواجه ميشوم از اينکه چهطور يک دختر كوچك به اين راحتي انگليسي صحبت ميکند.
پدرم در گذشته بورس تحصيلي دريافت کرده و مقيم آمريکا شده بود، اما تصوراتم دربارهي زبان انگليسياش اشتباه است. مثلاً هاتداگ را سگداغ معرفي کرد و در نتيجه هرگز طعم آن را نچشيديم! اين خاطرات را براي بچههايم مينويسم تا بدانند ما در مهاجرت چهطور زندگي كرديم.
عطر سنبل، عطر کاج/ نويسنده: فيروزه جزايريدوما، مترجم: محمد سليمانينيا، ناشر: نشر قصه
جملهي جادويي: از نگاه متعجب صندوقداران مغازهها، کارکنان پمپ بنزين و گارسونها ميشد حدس زد که پدر به روايت خاصي از زبان انگليسي صحبت ميکرد که هنوز ميان باقي آمريکاييها رايج نشده.
متينا عروجي، 14ساله، خبرنگار افتخاري از انديشه
- رؤياي تسخير زمان
قلقلك: وقتي 13سالم بود مستندي دربارهي نظريهي كوانتوم ديدم كه مرا به فيزيك علاقهمند كرد. در تمام مطالعاتم كاملترين نوشتهاي كه با آن روبهرو شدم، اين كتاب بود كه البته دو جلد ديگر هم دارد.
در اين كتاب ابتدا كوانتوم بررسي شده و سپس مقياسهاي معروف ارتباط كوانتوم با زمان، مكان، كيهان و عرفان به شكل قابل فهم توضيح داده شده است. فلسفهي زمان و مكان و نظريههاي فلاسفه در اينباره موضوع هيجانانگيزي براي نوجوانان است و آنها را به قدرت و فكري ميرساند كه روزي در فكر تسخير زمان باشند.
تاريخچهي زمان/ نويسنده: استيون هاوكينگ، مترجم: محمدرضا محجوب، ناشر: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي
جملهي جادويي: اينكه نميتوان به درون سياهچالهها رفت مانند اين است كه كسي از دست پليس ميگريزد و از آنها جلو ميافتد، اما نميتواند به كلي از دستشان فرار كند.
نرگس خورشيدي، 15ساله، خبرنگار افتخاري از خرمآباد
- دست و پا چلفتي محبوب
قلقلك: هميشه شخصيتهاي خنگ و دستوپاچلفتي محبوبيت زيادي دارند. دفتر خاطرات بچهي لاغرمردني در جلد پنجم (كتاب «حقيقت بدتركيب») به اوج رسيده و «گِرِگ هفلي» با دغدغههاي خندهدارش كمكم بزرگ ميشود، ولي برعكس همسن و سالهايش سبيلهاي كمپشت و جوش و دماغ گنده ندارد و از اين بابت نگران است! او دارد در اين فكرهاي مضحك غرق ميشود كه صفت بيمسئوليتي هم آويزانش ميشود.
تصويرهاي جذاب كتاب به طنز آن افزوده و طرفدارهاي زيادي پيدا كرده است.
دفتر خاطرات بچهي لاغرمردني/ نويسنده: جف كيني، مترجم: نسرين مهاجراني، ناشر: انتشارات پيدايش
جملهي جادويي: اگر معني خدمتكار تمام روز تلويزيون تماشاكردن، خوردن چيپس و پفك و چرتزدن توي تخت است، بايد بگويم كه من از همين حالا شغل آيندهي خودم را پيدا كردم.
زينب عليسرلك، 14ساله، خبرنگار افتخاري از پاكدشت
- شايد بزرگ نشويم
قلقلک: ما شازدهکوچولو را دوستش داريم و شبها ميان ستارهها دنبال سيارهاش ميگرديم. ما هنوز وقتي گندمزاري ميبينيم به ياد حلقههاي موهاي طلايياش ميافتيم. اگر روباهي ببينيم صبر ميکنيم و در چشمهايش برقي آشنا جستوجو ميکنيم.
ما از کنار گلهاي سرخ بيتفاوت نميگذريم. به مارها احترام ميگذاريم چون ميدانيم پاسخ تمام معماها را ميدانند. ما جهانگرد ميشويم و دنيا را جايي بيرون از نقشهها و کتابها پيدا ميکنيم و ميگذاريم باد ما را به هرطرف ببرد. ميگذاريم خورشيد هرزمان دلش خواست غروب کند.
مراقب درختان بائوباب هستيم و ميتوانيم از بيرون جعبه گوسفندها را ببينيم. ما اگر گذرمان به بيابان بيفتد آرام قدم برميداريم و ما شايد هيچوقت بزرگ نشويم.
شازدهکوچولو/ نويسنده: آنتوان دوسنت اگزوپري، مترجم: فريده مهدوي دامغاني، ناشر: انتشارات ارس
جملهي جادويي: تو و فقط تو، ستارههايي خواهي داشت که ميتوانند بخندند!
هليا معيريفارسي، 16ساله، خبرنگار افتخاري از لاهيجان