ناصر نقویان: حالا حدود یک ‌سال از حادثه پلاسکو می‌گذرد. لحظه‌های سرنوشت‌ساز و بحرانی ساختمان پلاسکو را هرگز فراموش نمی‌کنیم؛ آن ساختمان رفیع و محکم را که در اثر بی‌مبالاتی بعضی ساکنین و بی‌خیالی مالکین و بی‌توجهی بسیاری از مسئولین در چند ساعت فرو ریخت و اکنون از آن همه آبادی، آواری سنگین و آواره‌هایی بی‌پناه بر جای مانده است.

 باري، در اين يادداشت، بر سر آن نيستم كه تحليلي جامع از جامعه‌شناسي تاريخي و اعتقادي و اخلاقي و رواني جامعه ايران به‌دست دهم، اما فكر مي‌كنم همه عزيزاني كه در اين شهر زندگي مي‌كنند بايد به نكته‌هايي توجه كافي و لازم داشته باشند؛ به‌عنوان مثال:

١- مي‌بايست نخستين نشانه‌هاي دود و آتشي كه از حجره كوچكي در آن ساختمان بزرگ و مستحكم به چشم مي‌آمد و شامه‌اي حس مي‌كرد همه دلسوزان را برمي‌انگيخت تا چاره‌جويي كنند.

٢- مي‌بايست آتش‌نشانان جان‌فشان و دلسوز در نخستين فرصت ممكن سرمي‌رسيدند و از هر چه در توان داشتند براي نشاندن آن حريق، دريغ نمي‌كردند.

٣- مهم‌ترين كمك هر كسي كه جان و مال و عِرض و ناموس آدميان براي او اهميتي داشت، كناركشيدن خود بود تا راه براي ناجيان، باز شود و اگر خود نيز مي‌توانست كمك مي‌كرد.

٤- مهم‌ترين نكته اينكه براي پيشگيري و علاج چنين فجايع و بحران‌هايي، تنها و تنها مسئله مهم، خُبرگي، كمك كارساز، احساس مسئوليت و همراهي و همدلي، براي حفظ جان و مال آدميان است.

و تنها و تنها چيزي كه نبايد مطرح باشد، اين است كه ناجيان و كمك‌رسانان از چه گروهي و با چه اعتقاداتي هستند؛ مسلمان و حتي ايراني هستند يا خير؟ انقلابي هستند يا نه؟ به ولايت مطلقه فقيه معتقدند يا خير؟ نماز جمعه مي‌روند يا نمي‌روند؟ تجهيزات‌شان ساخت داخل است يا از كشورهاي كفر وارد كرده‌اند؟ قبلا خصومتي با ساختمان پلاسكو و مديران و كاسبان آنجا داشته‌اند يا نه؟ در جهت‌گيري‌هاي سياسي به كدام جناح وابسته‌اند؟ و... .

اما مهم‌ترين درس و عبرت اين ماجرا اين است: پاره‌اي دورانديشان دلسوز را اعتقاد بر اين است كه نظام اجتماعي كشور مثل ساختمان پلاسكو در حال هشدار و بحران است. ما در اقتصاد، صنعت، كشاورزي، شهرسازي، نظام اداري، اشتغال جوانان، نظام خانواده، سياست، رسانه و تبليغات و... بحران‌هاي جدي داريم و بايد به حكم عقل و وجدان و نيز باور ديني و انقلابي، دست هر كسي را كه دلي سوخته و عشق و علاقه‌اي از سر درددلدادگي به اين بناي رفيع و پراهميت دارد و از او كمكي ساخته است، فشرد؛ خصومت‌ها و كينه‌ها را كنار نهاد و با خواهش و التماس هم شده از او كمك خواست.

چراغ‌افروز چشم ما نسيم زلف جانان است
مباد اين جمع را يا رب غم از باد پريشاني