در اين گزارش، نگاهي گذرا به حضور بازيگران سينما در تئاتر داريم بدون اينكه در اين زمينه هيچ داوري خاصي داشته باشيم؛ چراكه حضور بازيگران سينما در تئاتر بهخودي خود نه خوب است و نه بد. خوب يا بدبودن بازي يك بازيگر فقط به تناسب و توانايي او براي ارائه نقش مربوط است؛ حال در تئاتر باشد يا سينما.
نيمه دوم دهه70 و اوايل دهه80 محمدرضا فروتن، مهتاب كرامتي، ميترا حجار، بهاره رهنما، مريلا زارعي و... بازيگراني بود كه براي نخستينبار بازي در تئاتر را تجربه كردند. آنها در سالنهاي دولتي روي صحنه رفتند آن هم زماني كه همه نمايشها از يارانه دولتي برخوردار بودند.
در آن زمان كسي بابت حضور بازيگران سينما در تئاتر انتقادي نداشت چراكه تك و توك رخ ميداد و سير مداومي نداشت.اما شايد نخستين بازيگري كه حضورش در تئاتر سر و صداي زيادي بهپا كرد، مهناز افشار بود كه در نمايش «آمديم، نبوديد، رفتيم» به كارگرداني رضا حداد، بازي كرد.حداد اين بازيگر را دعوت بهكار كرد و دستمزدي بيش از ديگر بازيگران نمايش به او پرداخت. نمايش او در تماشاخانه ايرانشهر روي صحنه رفت و از آنجا كه در آن دوره، اين سالن تنها سالن خصوصي تئاتر بود، اين روش بهعنوان رويه مرسوم اين تماشاخانه تازهتاسيس تلقي شد.
حضور بازيگران سينما در تئاتر با بازي نيكي كريمي در نمايش «شام با دوستان» كار آيدا كيخايي ادامه پيدا كرد و در همان دوره انجمن بازيگران خانه تئاتر كه بهزاد فراهاني رياست آن را بر عهده داشت، بيانيهاي در نكوهش حضور بازيگران سينما در تئاتر نوشت.
با ورود پژمان جمشيدي فوتباليستي كه از سريال «پژمان» به تئاتر راه يافته بود، بار ديگر موج اعتراضها بالا گرفت تا اينكه در سالهاي گذشته با گسترش سالنهاي خصوصي، حضور سينماييها در تئاتر به عنوان امري پذيرفته شده، قلمداد شد. اين روزها اما در خبرها مدام از حضور يك بازيگر سينما در تئاتر ميخوانيم؛ حديث فولادوند، رامبد شكرابي، الناز شاكردوست، غزل شاكري و مهناز افشار بازيگراني هستند كه در سالنهاي گوناگون روي صحنه ميروند.
- مهم توانايي بازيگر است سينما و تئاتر اهميتي ندارد
حسين پارسايي كه از اول آذر نمايش «اوليور توييست» را با بازي مهناز افشار در تالار وحدت به صحنه ميبرد، درباره معيار انتخاب اين بازيگر ميگويد: «وقتي بهعنوان كارگردان ميخواهم اثري را روي صحنه ببرم، به اين فكر نميكنم كه با بازيگر سينمايي كار كنم يا تئاتري بلكه در وهله اول به اين توجه ميكنم كه كدام بازيگر ميتواند نقش مورد نظر مرا به خوبي بازي كند. در مرحله بعد گزينههايي كه براي هر يك از نقشها درنظر گرفتهام را مشخص ميكنم، بعد به سراغ مولفههاي ديگر ميروم. البته طبيعي است هر كارگرداني ميخواهد با بهترين، محبوبترين و مشهورترين بازيگران همكاري كند اما ارائه درست يك نقش، مهمترين فاكتور است.»
او ادامه ميدهد: «درباره اوليور توييست بايد بگويم كه انتخابهايم براساس تجربيات و توانمندي افراد است. شايد بازيگر چهره داشته باشيم ولي گزينه اول ما بهدليل چهرهبودن آنها نيست. فراموش نكنيم هر بازيگر با خود مهارتهايي ميآورد كه ايدههاي كارگردان را متجلي ميكند. صرف رفتن سراغ چهرههاي سينمايي و سلبريتي براي جذب تماشاگر نقطه ضعف يك تئاتر است كه بهخودي خود جذابيت ندارد چون باعث ميشود مردم بهجاي ديدن تئاتر، براي تماشاي آن چهره بيايند. مردم ثابت كردهانداز نمايش خوب، حتي اگر كاري دانشجويي بدون نامهاي شناخته شده باشد استقبال ميكنند. شخصا اعتقادي به حضور صرف يك چهره سينمايي بابت گيشه و استقبال مردم ندارم».
حسن معجوني ديگر كارگردان تئاتر و سرپرست گروه تئاتر ليو اما با حضور بازيگران چهره مخالف است. او سالها پيش عطاي تئاتر دولتي را به لقايش بخشيد و اعلام كرد هيچ كمك هزينهاي از دولت نميگيرد. او كه هرگز در نمايشهايش با بازيگران چهره همكاري نداشته است، درباره دلايل مخالفت خود به همشهري ميگويد: «با حضور چهرههاي سينمايي در تئاتر موافق نيستم. بسيار مهم است كه ببينيم حضور اين چهرهها چه چيزي به تئاتر اضافه ميكنند. درست است كه به واسطه حضور اين چهرهها، يكسري تماشاگر به تئاتر ميآيند ولي نميتوان روي اين تماشاگران حسابي باز كرد».
معجوني كه برخي از نمايشهاي خود را با حضور دانشجويان تئاتري به صحنه برده، جزو نخستين كارگردانهايي است كه با راهاندازي تماشاخانه ايرانشهر، اين سالن را به مجموعههاي دولتي ترجيح داد و نمايشهاي خود را بدون كمك هزينه دولتي در اين مجموعه به صحنه برد.
او حضور چهرهها را از زاويهاي متفاوت مينگرد؛ « بايد بيش از اينكه درگير حضور چهرهها در تئاتر باشيم، در وهله اول ببينيم گروههاي نمايشي چرا به حضور اين چهرهها نياز پيدا ميكنند. موضوع اين است كه اقتصاد تئاتر تأمين نميشود و بسياري از گروههايي كه با اين مشكل دست به گريبان هستند، به سراغ چهرهها ميروند. از سوي ديگر بهدليل تعدد سالنها و نمايشها، تماشاگر تئاتر تقسيم ميشود. در وضعيت فعلي تماشاگر تئاتر بد نيست ولي بين سالنهاي مختلف تقسيم ميشود. نميتوان انتظار داشت كه تماشاگر تئاتر، همه نمايشها را ببيند چون برايش توجيه اقتصادي ندارد بنابراين ناچار به انتخاب است.»
مدت زيادي از فعاليت تماشاخانه ايرانشهر نگذشته بود كه حضور چهرهها در نمايشهاي اين مجموعه به قانوني نانوشته تبديل شد و به استناد همين قانون، چهرههايي مانند حامد بهداد، مهناز افشار، بهنوش بختياري و... در اين مجموعه روي صحنه رفتند. با اين حال پارسايي كه از دي 94 بهعنوان يكي از اعضاي شوراي سياستگذاري ايرانشهر در اين مجموعه حضور دارد، اين قانون را رد ميكند؛ «هيچ شرطي براي حضور بازيگران چهره نداريم و هيچ تحميلي بابت اين موضوع به گروهها نميشود. ممكن است كارگرداني خود تمايل داشته باشد با بازيگران چهره كار كند اما در اين مدت نمايشهايي داشتهايم كه حتي يك بازيگر چهره هم نداشتهاند؛ مانند «ولپن» كار مهدي كوشكي و «حسن كچل» كار رضا كشاورز. اساسا به اين موضوع بهعنوان پديدهاي فرهنگي نگاه ميكنيم و انتخاب بازيگر را در حوزه اختيارات كارگردان ميدانيم.»
او تعامل سينما و تئاتر را اتفاقي خوشايند ميداند؛ « بسياري از بازيگران تئاتر در سينما هم كار ميكنند و تعامل بين بازيگران سينما و تئاتر امر پسنديدهاي است ولي نبايد از يكديگر سوءاستفاده كنند؛ نه سينماييها از صبوري و حجب و حياي بچههاي تئاتري استفاده كنند و نه تئاتريها از شهرت سينماييها. همهچيز بايد براساس شايستگي باشد. اين همكاري بايد آگاهانه صورت بگيرد.»
در اين بين مهدي شفيعي، رئيس مركز هنرهاي نمايشي هم از اساس بحث حضور بازيگران چهره در تئاتر را انحرافي ميداند ودر گفت و گويي با خبر آنلاين اشاره كرده است:«تئاتر، امروز هنري است برخوردار از تنوع مضامين و تنوع شيوههاي اجرايي و از اين نظر در شرايط مطلوبي به سر ميبرد. اينكه هنر تئاتر در اين حد جدي و جذاب شود كه چهرههاي سينمايي كه تا به حال روي صحنه نرفتهاند، بودن رويصحنه برايشان اهميت پيدا كند، فينفسه اتفاق بدي نيست. از سوي ديگر اگر به نمايشهاي در حال اجرا نگاه كنيد به راحتي ميتوانيد مصاديقي بيابيد كه از هيچ چهرهاي استفاده نكردهاند اما با استقبال مخاطب مواجه شدهاند، يعني آن تئاتر آنقدر سطح كيفياش بالاست كه مخاطب بدون آنكه لازم باشد به واسطه حضور چهرهها به خريدن بليت تشويق شود، خودش بليت ميخرد و به تماشاي اثر مينشيند».
- بعضياز گروهها تجارت ميكنند
اما شايد مهمترين راهكار، نكتهاي است كه معجوني آن را تشريح ميكند؛ «فراموش نكنيم تئاتر نميتواند هزينههاي خودش را تأمين كند. زماني ميگفتيم ما بهعنوان گروههاي نمايشي از دولت پولي نميگيريم ولي اين رويكرد نافي وظايف دولت نيست. قرار نيست دولت به گروهها پول بدهد اما بايد به سالن پول بدهد چون سالن هم بايد مخارج خود را تأمين كند. دولت با پرداخت اين سوبسيدها كمك ميكند تا قيمت بليت و هزينهها سرشكن شود.»
اين هنرمند در پايان سخنش به آسيب ديگري هم اشاره ميكند؛ «در اين وضعيت، بعضي از گروهها رسما تجارت ميكنند. حتي بسياري از بازيگران سينما از تئاتر بيش از سينما پول در ميآورند. بازي در تئاتر وقت كمتري از آنان ميگيرد، به لحاظ روحي و در برخورد مستقيم با تماشاگر، ارضايشان ميكند و پز فرهنگي هم برايشان دارد؛ بنابراين وقتي همه امكانات فراهم است، خيالشان راحت ميشود كه تئاتر مكان راحتتر و امنتري است چون به سرعت هم مزد خود را دريافت ميكنند. به همين دليل بسياري از كساني كه تا ديروز سنگ سينما را به سينه ميزدند، امروز سنگ تئاتر را به سينه مي زنند چون هم از نظر اقتصادي برايشان مناسبتر است و هم از نظر روحي بهتر ارضايشان ميكند.»