به گزارش خبرنگار اعزامی ایسنا به عراق، مسیر راهپیمایی اربعین از نجف آغاز میشود و به کربلا میرسد؛ مسیری با ۱۴۵۲ تیربرق با فاصله پنجاه متر از هم که به آنها عمود گفته میشود. این مسیر پر است از موکبهایی که هرکدام خدماتی را به زائران ارائه میدهند؛ از آب خنک رایگان گرفته تا وایفای و دوخت دوز مجانی و البته بعضیها به اصرار زیاد مجبورت میکنند که حتما مهمانشان شوی؛ عراقیها از ایرانیها تعارفیترند.
درطول مسیر هر آدمی را میتوان دید، از پیرزنی نشسته بر ویلچر که فرزندش به جلو میراندش تا کودکانی که جلوتر از مادرانشان در حال دویدن هستند؛ از کشورهای مختلف هم در طول مسیر راهپیمایی دیده میشوند؛ کاروانهایی با پرچم کشورهای روسیه، تانزانیا، ترکیه، هند و ... در مسیر دیده میشوند.
همه آدمها اما اینجا یک ویژگی مشترک دارند و آن کنار گذاشتن خویشتن به عشق حسین (ع) است. به قول عارفان شرط گرد شعله رقصیدن، بیرون آمدن از پیله و پروانه شدن است. این مسیر آدمی را از پیلهای که به دور خودش پیچیده رها میکند.
جوانی از خراسان شمالی در طول مسیر به ایسنا میگوید: بار دوم است که به اینجا میآیم، بار اول با کارت ملی آمدم و پارسال چون کارهایم درست نشد نتوانستم گذرنامه بگیرم، اما امسال از شش ماه قبل برنامهریزی کردم که حتما گذرنامهام را بگیرم. از مرز مهران به عراق آمدیم و سفر من از حدود شش روز پیش آغاز شد. میگوید تنها به عراق آمده اما حالا دوستان مختلفی پیدا کرده که با دو نفرشان همسفر شده است.
جوان کناریاش رضا نامدارد، کمی تپل است و چفیهای سبز رنگ را روی سرش انداخته، میگوید: به عشق ابالفضلالعباس و امام حسین علیهالسلام به اینجا آمدهام، همیشه آرزو داشتم که بینالحرمین را ببینم و امسال اگر ارباب بطلبد و اجازه ورود من به حرمش را بدهد، سومین سالی است که توفیق زیارت پیدا کردهام. او هم از مهران وارد عراق شده است.
کمیجلوتر زنی میانسال با زنی دیگر که عروسش است مقابل یک موکب نشسته، منتظر پسرش است که ظاهرا برای هماهنگی کاری کمی جلوتر رفته است. زن میانسال به عروسش اشاره میکند و میگوید: پارسال با پسرم آمدم، امسال عروسم هم به جمع خانواده ما اضافه شده است. خدابیامرز شوهرم خادمالحسین بود و برای همین اسم پسرم را هم حسین انتخاب کردیم. به پسرش که با چند بسته لیوانی آب معدنی به طرفشان میآید اشاره میکند و ادامه میدهد: شوهرم پنج سال پیش سکته کرد و حالا هربار به اینجا میآییم من نایبالزیارهاش میشوم. او و خانوادهاش با هواپیما به نجف آمدهاند اما مسیر راهپیمایی را با پای پیاده طی کردهاند.
احمد از اتباع کشور افغانستان است، او برای سفر به عراق وارد ایران شده و از مرز شلمچه به عراق آمده است و میگوید امام حسین (ع) یک الگو برای جوانان است و آرزو دارد که نام پسرش را حسین بگذارد.
در نزدیکی کربلا، نوای سلیم موذنزاده اردبیلی به گوش میرسد، یکی از موکبها این نوحه را انتخاب کرده، ای منی آواره گویان، ابالفضل ابالفضل ... چند جوان مقابلش ایستادهاند و زائران را به نوشیدن چای دعوت میکنند، جوانی دیگر میگوید آش دوغ هم داشتیم اما تمام شد. او امسال برای اولین بار به عراق آمده و میگوید خودش را برای چنین وضعیتی آماده کرده بود و خوشحال است که به زائران امام حسین (ع) خدمت میکند.
غوغای کربلا یک روز قبل از اربعین
در نزدیکی کربلا غوغایی است که وصفش را با کلمه نمیتوان گفت؛ تا شعاع چندین کیلومتری از بینالحرمین، تمامی خیابانها مملو از زائرانی است که خود را به سرزمین کربلا رساندهاند؛ چندین لایه ایستگاه بازرسی بدنی و امنیتی توانسته امنیت مطلوبی برای شهر ایجادکند. هرچه فاصله تا حرم کمتر میشود، حجم جمعیت بیشتر و بیشتر میشود. موکبها هنوز هم هستند و گرچه حالا میانشان دستفروشها هم به چشم میخورند؛ موکب پاسخگویی به سوالات شرعی، موکب خیاطی، موکب ماساژ زائران، موکب سینهزنی و ...
نظافت کربلا هم همچون نجف، عمدتا بر عهده پاکبانهای ایرانی است، مردانی که با لباس سبز زنگ و عمدتا داوطلبانه از سوی شهرداری تهران عازم کربلا شدهاند. اما تعدادشان جوابگوی این حجم از زائران نیست و به همین دلیل برخی از زائران هم دست به کار شدهاند تا زبالهها را از روی زمین جمع کنند.
در یکی از خیابانهای منتهی به حرمین، ایستگاهی با نام راهنمای زائر فعالیت میکند؛ از وضعیتشان سوال میکنم، کمی درنگ میکند و بعد با این جمله تحریک آمیز که اگر خبرنگاری باید واقعیت را بگویی، حرف دلش را میزند و بعد از هر جمله تاکید میکند همهاش را بنویس. میگوید: سومین سال است که اینجا امدهام و امسال جمعیت بیشتر از دو سال گذشته است، اما امکانات خیر، همهاش به مردم گفتند بروید اما امکانات کم است، نه اینترنتی هست، نه عابر بانکی، زائر بنده خدا چکار کند، من با هزینه خودم اینجا آمدهام و منتی نیست، اما حداقل باید یک امکاناتی به ما بدهند که ما شرمنده زائر نشویم. اینجا همه مشکل اینترنت دارند. تنها کاری که الان میتوانیم برای زائر انجام دهیم این است که بگوییم حرم کدام سمت است.
حرفهایش را زائری جوان ناتمام میگذارد؛ آقا دکتر احمدینژاد امسال کربلا آمده؟ جوان کناریاش میگوید اسحاق جهانگیری چطور؟ پارسال آمده بود. مرد پاسخشان را با اطلاعی ندارم میدهد و بعد دوباره میگوید همه حرفهایم را بنویسید.
راه رفتن در خیابانهایی که انتهایش به حرم میرسد دیگر کار آسانی نیست، دستههای عزاداری وارد حرم میشوند و سینهزنان خود را به بینالحرمین میرسانند، افراد زیادی با چشمانی اشکآلود به گنبد طلا زل میزنند؛ برخی ایستاده در خیابان با سیدالشهدا (ع) درد دل میکنند و برخی دیگر هم با دو تلفن همراه در حال عکس گرفتن از تصویر دوستان و آشناهایشان بر صفحه موبایل هستند تا برایشان ارسال کنند.
زنی جوان که فرزند خردسالش در آغوش همسرش خوابیده در یکی از خیابانهای شمالی بین الحرمین میگوید: از من همین یک جمله را بزنید، کاری نداشتهباشید چطور و از کی آمدهام، بنویسید اگر زینب نبود، امروز اینطور میلیونها نفر به عشق حسین علیهالسلام به اینجا نمیآمدند.
این روزها نبض جهان در کربلا میتپد، کمنظیرترین اجتماع انسانی حول حرم سومین امام شیعیان و برادرش حضرت ابوالفضلالعباس (ع) شرایط عرفانی و بینظیری را در کربلا به وجود آورده است.
بعضی نواها را باید زمزمه کرد؛ کربلا، کربلا؛ اللهم الرزقنا
- مهدی بابایی- خبرنگار ایسنا