بزم رزم برای هردو نوع مخاطب یک اثر ششدانگ و قابل توجه است.
بزم رزم را سيد وحيد حسيني به گونهي تركيبي ساخته است. اين تركيب بيان روايي تاريخ شفاهي است. روايت در تاريخ شفاهي مبتني بر دريافتها از شنيدهها و عقايد شاهداني است كه در بطن ماجرايي حضور داشتند يا در باره آن تحقيق كردهاند. گستره تاريخ شفاهي در ژانر مستند در درجه اول بايد به صداقتش پايبند باشد و فيلم حسيني منصف و معتدل و گاهي فاخر جلوه گري ميكند.
روايت فيلم؛ مصائب و سرگذشت هنر موسيقي و اهالي شريف آن بين سالهاي 1357 تا 1367 است. در كنار اين مهم به بازخورد مخاطب و شرايط سياسي و فرهنگي و اجتماعي ايران نيز پرداخته شده و براي روايت تاريخي افرادي جلوي دوربين كارگردان آمده اند كه خود بازيگر اصلي آن دوران در زمينه موسيقي هستند. و اين بازيگران خود نيز به دو دسته اهالي موسيقي مانند حسين عليزاده، بيژن كامكار، كامبيز روشن روان ... و مديران موسيقي در سازمان هاي متبوع مانند راديو تلويزيون و وزارت ارشاد مانند مهدي كلهر و حميد شاهنگيان تقسيم مي شوند.
در روايت بزم رزم موسيقيدان و ترانه سرا در كنار مديران وقت عرصه موسيقي آن دوران به اظهار نظر و يادآوري تاريخي يك دهه موسيقي ايران پرداخته اند.
صداقت در گفتار هر دو دسته از راويان در خور تقدير است. هم موسيقيدان و هم مدير موسيقي هر دو در كمال انصاف به بيان ناگفته هايي از آنچه گذشته است مي پردازند و بنظرم گل حرف هاي اين مستند از دهان حسين كلهر و بيژن كامكار درآمده است.
جالب اينجاست كه عمده مديران موسيقي كه در اين فيلم حضور دارند در حال حاضر مسئوليت خاصي حداقل در اين حوزه ندارند. و اما سرنوشت موسيقيدان ها اما بسيار متفاوت بوده است. بزم رزم را كه ببينيد متوجه مي شويد كه چه دوران سختي در طي دهسال اول انقلاب بر موسيقي رفته است. و چه رسالت سترگي همين اهالي شريف موسيقي بردوش كشيدند و بعدها عمدتا قدرهم نديدند و برصدر هم ننشستند.
براي متولدين 1360 به بعد اين اثر مستند مي تواند يك گنج كوچك براي دريافت يك حس و حال ملي و ديني باشد. يك نقشه راه براي درك شرايط روز جامعه در دوران اوايل انقلاب تا شروع جنگ و خاتمه آن. براي قديمي ها نيز اين فيلم نوستالژيك و نقشه راه است. بازخواني وقايع موسيقي در اين يك دهه مي تواند تا حدودي بازتاب آيينه جامعه هم باشد.