از نمايشگاه كارهاي سفالي تا مجسمهسازي، نقاشي و... . نمايشگاه آخر او كه اين روزها روي ديوارهاي گالري ايرانشهر رفته است قاصدك نام دارد كه مجموعهاي است از نقاشيهايي با موضوع قاصدك. وي در كنار اين تابلوها يكي دو كار چيدمان با قلع نيز اجرا كرده است. با او درباره نمايشگاه آخرش و كارنامه هنرياش در طول اين سالها حرف زدهايم. نمايشگاه نقاشيهاي او تا 23آبان در گالري ايرانشهر داير است.
- شما در طول سالها با مواد مختلفي كار كرديد. از سفال شروع كرديد، بعد مجسمهسازي كرديد و الان به نقاشيهاي نيمهانتزاعي رسيديد. چرا اين همه مواد گوناگون؟
راجع به هيچكدام فكر نكرده بودم و با برنامه قبلي به سراغ آنها نرفتم. من از بچگي كارهاي هنري مختلفي ميكردم، نقاشي ميكردم، مجسمه ميساختم و... منتها هيچوقت تحمل كلاسهاي طراحي را نداشتم. در 26سالگي وقتي در فرانسه مشغول تحصيل بودم كار با گل را تجربه كردم. فهميدم كه ماده من براي كار هنري، گل است.
گل همهچيزهايي را كه سالها در من خفته بود بيدار كرد. آن زمان بود كه فهميدم مواد كار من مداد و كاغذ نيست. از آن زمان كار با سفال را شروع كردم. اما بهنظرم مهم نيست كه شما با چه مادهاي كار ميكنيد مهم بيان هنري است. فرقي نميكند كه شما با چوب كار ميكنيد يا گل يا فلز، مهم اين است كه شما بتوانيد به بهترين شكل ايدههاي خودتان را در اثر هنري بيان كنيد. مهم اين است كه بتوانيد اثر هنري ارائه كنيد.
- زماني كه شما كار سفال را شروع كرديد در ميان هنرمندان كار كردن با سفال خيلي رايج نبود و خيليها سفالگري را بيشتر فن ميدانستند تا هنر. نميترسيديد كه با واكنش منفي جامعه هنري مواجه شويد؟
وقتي برگشتم به ايران با اين ترديد مواجه بودم كه يا توليد انبوه كنم و كاسه و كوزه بسازم يا اينكه كار تك بكنم. به اين فكر نكردم كه من هنرمندم يا صنعتگرم، اين مسيري بود كه من رفتم تا به اينجا رسيدم و در مسير مشخص شد كه چه كارهام. اولين دورهاي كه ما در موزه هنرهاي معاصر نمايشگاه سفال گذاشتيم 20نفر بيشتر نبوديم.
از اين 20نفر هم فقط من و دو سه نفر ديگر بوديم كه با رنگ و لعاب كار ميكرديم. اما بعد از سالها كه من شدم دبير بيينال سفال و سراميك در آن نمايشگاه 300هنرمند كار ارائه كردند كه همهشان با سفال كار هنري انجام ميدادند. چيزي كه در آن بيينال عرضه شد هنر سفال و سراميك بود نه توليد انبوه كاسه و بشقاب و سفال كه بهنظرم اتفاق تازهاي بود در هنر معاصر ايران و احياي دوباره سفال. بهنظرم اين اتفاق در عرض 20سال يك جهش بود. خيليها فكر ميكنند سفال يك ماده قديمي است درحاليكه بهنظر من يك ماده جاودانه است.
- بپردازيم به اين نمايشگاه. در اين نمايشگاه سعي كرديد نقاشيهاي نيمهانتزاعي انجام بدهيد. اما بهنظرم كارهايتان از جهاتي شبيه كارهاي بعضي نقاشان معاصر مثل پرويز كلانتري و ماركو گريگوريان شده است.
كارهاي اين هنرمندان را دوست دارم بهويژه كارهاي اوليه پرويز كلانتري را. اما من كار خودم را كردهام. نقاشاني كه نام برديد بافت كارهايشان خشك است و از خود گل در نقاشيهايشان استفاده كردهاند. اما زمينه كارهاي من فرق ميكند، علاوه بر اينكه از رنگ سفيد استفاده كردهام. من تلاش كردم تا به بيان خودم برسم.
- چرا قاصدك را انتخاب كرديد؟
قاصدك بهطور اتفاقي آمد به روي بوم من نشست. و ناخودآگاه ديدم كه من روي بومم قاصدك را نقش كردهام. بعد از آن به شكل آگاهانه شروع كردم به نقاشي قاصدكها و قاصدك المان ثابت نقاشيهاي من شد. قاصدك براي من سمبل زيبايي است و يادآور شادي و كودكي. قصد من اين نبود كه از شيء بهعنوان يك المان تزئيني در كارهاي خودم استفاده كنم بلكه قصدم انتقال تجربههاي زيسته خودم بود. اين المانها در كارهاي من در حقيقت دعوت دوباره آدمهاست به ديدن طبيعت.
- بهعنوان هنرمندي كه سالها در خارج از ايران زندگي كردهايد، اوضاع هنر ايران را در بازار جهاني هنر چطور ميبينيد؟
گالرهايي هستند كه مشتاق كارهاي هنرمندان ايراني هستند. مثلاً در سوئيس گالري ا.ب هست كه كارهاي هنرمندان ايراني را عرضه ميكند يا گالري ديگري هست كه مدير آن يك خانم پاكستاني آمريكايي است كه كارهاي فرهاد مشيري را عرضه ميكند و فكر ميكنم او نخستين بار گالري فرهاد مشيري را معرفي كرد.
گالريهاي ديگري هستند كه كارهاي هنرمندان ايراني را به نمايش ميگذارند. هنرمندان ايراني هيچچيزي از هنرمندان جهاني كم ندارند، به جز اعتماد به نفس. اگر اين اعتماد به نفس را بهدست بياورند و بهخودشان رجوع كنند خيلي خوب ميتوانند در بازار هنر جهان بدرخشند.
- برنامه شما براي نمايشگاه بعديتان چيست؟ دوباره ميخواهيد ماده تازهاي كار كنيد؟
الان در اين نمايشگاه يكي دو چيدمان با قلع اجرا كردهام كه احتمالاً همين تجربه را ادامه بدهم. درماه مي(ارديبهشت) هم قرار است نمايشگاهي در يكي از گالريهاي زوريخ در سوئيس برگزار كنم.