براي همين معتقديم که ميتوان آمار سرانهي مطالعه در ايران را جابهجا کرد؛ آماري که چند سالي است نوسان چشمگيري ندارد.
آخرين برآوردهاي اعلام شده از وضعيت کتابخواني در ايران مربوط به سال 95 است که خبرگزاري صداوسيما از سرانهي مطالعهي کتاب در ايران گزارشي منتشر کرد كه به روايت آن، آمار مطالعه در ايران از 2 دقيقه تا 18 دقيقه برآورد ميشود.
- بهجاي كتابهاي جيبي!
پيشرفت فناوري اين امكان را به ما ميدهد كه کتابخانهمان يا دستكم بخشي از آن را در جيب بگذاريم و در خيابان، جاده و سفر و حتي مهماني و عروسي (!) به آن دسترسي داشته باشيم. اينطوري ميتوان کتابهاي الکترونيک را هم از اپليکيشنهاي مخصوص خريد و روي موبايل، تبلت و يا کتابخوانهايي مثل کيندل هم كتاب خواند.
اين يعني بهانهاي نداريم که همراهبردن کتاب به لحاظ فيزيکي سخت است. يعني هرزمان و در هرجا که فرصت داريم ميتوانيم به کتابخانهي بزرگي که در حافظهي گوشي موبايل يا تبلتمان ذخيرهشده مراجعه کنيم و كتاب بخوانيم.
طرفداران اين نوع کتابها معتقدند با خريد کتابهاي الکترونيک، کاغذ کمتري مصرف ميشود و در نتيجه به کمتر قطعشدن درختان کمک ميکنيم.
اگرچه در اين سبک کتابخواندن، مانند سبک کاغذي و حتي بيشتر از آن، بايد مراقب سلامت چشمهايمان باشيم و علاوه بر اين، لازم است به شيوهي نشستن و فشاري توجه كنيم که ممكن است بر گردنمان وارد شود.
- لذت قصه شنيدن!
همهي ما اولين داستانهاي زندگيمان را شنيدهايم! قبل از اينکه بتوانيم بخوانيم، مادربزرگها و پدربزرگها يا پدر و مادر و... برايمان قصه گفتند. اين قديميترين شکل کتاب است؛ قبل از اختراع الفبا، داستانها سينهبهسينه نقل ميشد و به نسلهاي بعدي ميرسيد.
امروزه باز ميتوانيم به گذشته برگرديم و لذت قصهشنيدن را تجربه کنيم؛ صداي قصهگو هم مثل کتابخانههاي ديجيتال قابل حمل است و ميتوان در هرحالتي آن را شنيد؛ وقت مرتبکردن اتاق، وقت سفر، در تاکسي، اتوبوس و مترو و...
البته، براي شنيدن کتابهاي صوتي نياز به دقت و تمرکز داريم، بنابراين تکرار شنيدن کتابهاي صوتي ميتواند تمرکز را بالا ببرد و در افزايش دقت مؤثر باشد.
کتابهاي صوتي رسم داستانگويي قديمي را با فناوريهاي جديد همراه کرده است و ميتواند لحظههاي نشاطآوري براي ما بسازد.
- جواهري در قفسه !
البته هنوز هم بعضيها همچنان نسخههاي کاغذي كتاب را ترجيح ميدهند.
من دوست دارم در چمدان سفرم يکي دوتا کتاب بگذارم. شايد تو بگويي حملش سخت است، اما من دوست دارم در سفر و در طبيعت کتاب کاغذي دستم بگيرم. رنگ و بوي کتاب را دوست دارم.
من چيدن کتاب در قفسههاي کتابخانه را دوست دارم. اينها جواهرهايم هستند که در قفسهها کنار هم ميگذارمشان. از همه هيجانانگيزتر کتابهايي هستند که هديه گرفتهام؛ صفحهي اول اين کتابها براي خودم است همان يادگاريهايي که با خودکار يا مداد برايم نوشتهاند.
شما چهطور؟ شما با مطالعهي كدام نسخهي كتاب حس بهتري پيدا ميكنيد و با كدام نسخه مأنوستريد؟
- زير سايهي كتاب بنشينم !
بياييد اينجا در کنار هم زير سايهي کتابها بنشينيم؛ اينجا اتفاقهاي خوبي برايمان ميافتد.
مثلاً هرچيزي که ميخوانيم، اطلاعات جديدي به اندوختههاي قبلي خود اضافه ميکنيم. اين اطلاعات، مطمئناً روزي به کارمان ميآيند.
هرچه بيشتر کتاب بخوانيم با لغتهاي تازهتري مواجه ميشويم و ناخودآگاه از آنها بيشتر در مکالمهها و صحبتهاي خود استفاده ميکنيم. وقتي بهتر صحبت کنيم، اعتمادبهنفسمان بالا ميرود و همين ميتواند در بهترشدن وضعيت درسي و علمي ما تأثير مثبت بگذارد.
وقتي رمان ميخوانيم و سرنوشتهاي مختلف را دنبال ميکنيم، همهي شخصيتها و مسايلشان را به ذهن ميسپاريم و بسياري از صحبتها، اتفاقهاي کوچک و بزرگ که بر روند داستان تأ ثير ميگذارند در حافظهي ما ميماند و به تقويت ذهن و حافظهي ما کمک ميکند.
در آخر زير سايهي اين کتابها تمرکز ما بالا ميرود. ما روزانه مشغول فعاليتهاي زيادي ميشويم و گاهي همان زمان که داريم با دوستمان چت ميکنيم، تلويزيون هم ميبينيم و صحبت هم ميکنيم، اما وقتي کتاب ميخوانيم لازم است تمام توجه ما به کتاب باشد.
هنگام كتابخواندن، گاهي بيآنکه متوجه باشيم دنياي اطراف خود را فراموش ميکنيم و در کنار شخصيتهاي داستان قرار ميگيريم و انگار در زمان و مکان سفر ميکنيم و روي کتاب متمرکز ميشويم.