بنابراين فقط آثاري داوري شدند که بهطور کامل در مسابقه شرکت کرده بودند.
پيش از اين آثار هفت نفر رتبهي اول و هفت نفر رتبهي دوم اين مسابقه منتشر شدند. طبق قرارمان ميتوانيد اينجا آثار هفت نفر رتبهي سوم اين مسابقه را بخوانيد.
- غذاي روح خوشمزه
قلقلک: کتاب «پلوخورش» پر از داستانهاي خوشمزهاي براي غذاي روح است. با اين کتاب 21 ميانوعدهتان تأمين است. در مصرف اين کتاب بايد زيادهروي كنيد، چون هم خوشمزه است هم مفيد.
سرآشپز اين پلوخورش «هوشنگ مراديکرماني» است و آن را طوري درست کرده که هميشه تازه و داغ و قابل خواندن و خوردن باشد. اين کتاب را فقط از رستوران معين تهيه کنيد. رستوران انتشارات معين شعبهي ديگري ندارد و حالا منوي غذاها: پاهاي مرغ، تخممرغ، پلوخورش، توت، چهارراه و... غذا حاضر است. تا تمام نشده بفرماييد داخل.
پلو خورش/ نويسنده: هوشنگ مرادي کرماني، ناشر: انتشارات معين
جملهي جادويي: پيرمرد عاشق کلاههايش بود. عاشق گذشتهاش که توي تئاتر برايش کف زده بودند، برايش گل آورده بودند. ازش امضا گرفته بودند. کنارش ايستاده بودند و عکس گرفته بودند. توي کوچه و خيابان به همديگر نشانش داده بودند. عجب روزگاري بود.
محدثه بوربور رنجبر، 14ساله، خبرنگار افتخاري از پيشوا
- پولي كه تمام نشود!
قلقلک: همهي ما حداقل يکبار در زندگي بهش فکر کردهايم؛ داشتن پولي که هيچوقت تمام نميشود، يعني ثروت بيپايان! همين موضوع جذاب باعث ميشود موقع خواندن کتاب بتوانيم خودمان را جاي شخصيت اصلي بگذاريم و از خواندنش لذت ببريم. اما چرا اين کتاب را دوست دارم؟ چون مناسب سن نوجوانهاست و باعث ميشود به تخيلاتمان برويم.
جيب عجيب/ نويسنده: ماکس لوندگرن، مترجم: طاهر جام برسنگ، ناشر: نشر افق
جملهي جادويي: در هرانسان بزرگسال يک کودک وجود داره. روي نوک پا ميايسته و از چشمهاي ما جهان رو نگاه ميکنه و چيزي که ميبينه ميترسوندش، اما جرئت نميکنه بگه پيش يه آدم بزرگ زندگي ميکنه.
آيلار حاجينصيري، 16ساله از تبريز
- دختري به نام ساده
قلقلک: قلب آدميزاد چه رنگي است؟ خب معلوم است قرمز! اما شاعرها و نويسندهها که چيزي را مثل بقيه نميبينند! مثلاً معتقدند قلبها ممكن است نارنجي هم باشند. البته قلب هرکسي که نه... قلب کساني که سرشار از شور و روشنياند... بله قلب نوجوانها!
قلبهاي نارنجي روايتي دلنشين و روان از زندگي يک دختر نوجوان معمولي و به معناي واقعي کلمه «ساده» است، اما زندگي ساده آرام نميماند و بعد از آشنايي با دوستي به نام آلما وارد ماجراهاي عجيبي ميشود.
قلبهاي نارنجي/ نويسنده: مينو کريمزاده/ ناشر: کانون پرورش فکري کودکان و نوجوانان
جملهي جادويي: خانواده ساده به جمعه ميگفتند روز آشتي. بيشتر از سالهاي عمر ساده بود که پدر، لابد طي مراسم خاصي اين اسم را روي جمعه گذاشته بود. طبق اين قرار، جمعهها اگر کسي با کسي قهر بود، بايد آشتي ميکرد.
محدثهسادات حبيبي، 15ساله، خبرنگار افتخاري از تهران
- دردسر پولهاي بادآورده
قلقلک: کتاب «ميليونها» داستان زندگي «داميان» و برادر بزرگترش «آنتوني» است که بهطور غيرمنتظره بسيار پولدار ميشوند ولي تصميم ميگيرند اين موضوع را از همه حتي پدرشان مخفي كنند. حالا آنها ميتوانند هرچه دوست دارند بخرند، جز يک چيز که بيش از هرچيز ديگر به آن نياز دارند.
در اين رمان نويسنده سعي کرده جايگاه و نقش پول را در زندگي انسانها نشان دهد و با مخاطب ارتباط برقرار کند.
ميليونها/ نويسنده: فرانک کاترل بويس، مترجم: شهلا انتظاريان، ناشر: نشر افق
جملهي جادويي: جالب اين بود که فکر ميکرديم پول مشکلگشاي هرچيز است، اما کار به جايي رسيده بود که ما مراقب پول بوديم. شبها حال و احوالش را جويا مي شديم و رويش را ميپوشانديم. مثل يک بچهي بزرگ بود. حالا هم آن را مثل بچه توي ساک گذاشته بوديم و توي محل ميگردانديم.
فاطمه شهرابي فراهاني، 14سالهاز تهران
- نقاشيهاي نجاتبخش
قلقلک: «ايوان پشت نقرهاي» موجودي است که رمان از زبانش نوشته شده است. او فيل مهرباني را که دوست صميمياش بوده از دست ميدهد، «استلا» به او قول ميدهد تا آيندهي خود و «روبي» (بچهفيل تازهوارد) را تغيير دهد.
ايوانِ هنرمند با نقاشيها و کلماتي که از انسانها ياد گرفته توجه خبرنگارها و بازديدکنندگان زيادي را جلب ميکند. موضوع نقاشيهايش رفتهرفته جهتدار ميشود و سبب ميشود تا آنها به زيستگاه اصليشان برگردانده شوند.
ايوان منحصربهفرد/ نويسنده: کاترين اپلگيت، مترجم: کيوان عبيديآشتياني، ناشر: نشر افق
جملهي جادويي: وقتي بازديدکنندهها جلوي قفسم ميايستند، دستهام را در سطلهاي رنگ فرو ميکنم. براي فروشگاه هديه و براي تابلوي بزرگراه نقاشي ميکشم. درختهايي با پرندههايي روي آن. بچهفيلي تازه متولدشده با چشمهاي براق سياه. سنجاب. کِرم.
مليکا نادري، 15ساله، خبرنگار افتخاري از تهران
- سفر به درون توپ
قلقلک: اگر واقعاً کتابخور باشيد، ميدانيد کتابي خوب است که هيچوقت قديمي نشود! مثل اين کتاب. معلوم نيست چه زماني بتوانيد به مرکز زمين سفر کنيد، شايد هم اصلاً نتوانيد تا آخر عمر چنين جايي را ببينيد.
پس اگر اين کتاب را نخوانيد از دنيا عقب ميمانيد و هيچوقت نميفهميد توي اين توپ بزرگ چه ميگذرد! البته بهتر است کمي زمينشناسي و فيزيک بدانيد تا اتفاقات کتاب برايتان گنگ نباشد!
سفر به مركز زمين/ نويسنده: ژول ورن، مترجم: سلماز بهگام، ناشر: نشرترانه
جملهي جادويي: وقتي به گذشته و حوادث حيرتآوري که برايم پيش آمد فکر ميکنم، نميتوانم باور کنم که آنها واقعاً اتفاق افتاده باشند. تمامي آن وقايع آنقدر عجيب و شگفتآور بود که حتي فکر به آنها مرا مبهوت ميکند. اما مهم اين است که الآن من خوشبختترين مرد معمولي عالم هستم و عمويم هم خوشبختترين مرد فرهيختهي جهان است!
فاطمه نريمان، 14ساله، خبرنگار افتخاري از كرج
- قصهي مرگ و زندگي
قلقلک: از آندسته کتابهايي که بيدارت ميکند. از همانهايي که باعث ميشود کمي بيشتر هواي دوستانت را داشته باشي، کمي بيشتر حواست را جمع کني. قصهي دوستي و دشمني، قصهي قهر و آشتي، قصهي مرگ و زندگي...
از همانهايي است که لابهلاي کلماتش زندگي ميکني، با واژهواژهاش اشک ميريزي و ميخندي، از همانهايي که کلمهکلمهاش را درک ميکني.
قصهاش طوري است که تا مدتها نميخواهي اسير داستان ديگري شوي. دلت ميخواهد آخر قصه معجزهاي رخ بدهد و خوب شود، اما افسوس که زندگي قصهاي تلخ و شيرين ميان هياهوي آدمهاست؛ قصهاي مانند زندگي ويکي و جدي، مثل يک دعوا، مثل يک لحظه غفلت، مثل يک عمر پشيماني...
دوست تا هميشه/ نويسنده: جکلين ويلسون، مترجم: راحله پورآذر، ناشر: انتشارات منظومهي خرد
جملهي جادويي: و رفت توي خيابان/ و بعد/ بعد/ يک ماشين/ صداي گوشخراش ترمز/ يک جيغ/ جيغ
ستايش نوري، 14ساله، خبرنگار افتخاري از کرج
رتبهي سوم عكسهاي مسابقهي «امضا: نوجوان»
عكس: بهاره بيات، 15ساله، خبرنگار افتخاري از زنجان
عكس: زهرا جامعي از مرند
عكس: زينب عليسرلك، 14ساله، خبرنگار افتخاري از پاكدشت
عكس: فاطمهسادات حسينيان، 16ساله، خبرنگار افتخاري از تهران