خير؛ حاشا و كلا!... و در يك كلمه، هيهات!... حتي حاضرم سر اثبات اين موضوع، دعوا كنم. ارزشاش را دارد. يا حتي تن به مناظره بدهم؛ منتها مناظرهاي كه هرچه من گفتم، همون!
لهذا اينطور نيست كه آنطور باشد كه گفتند. گاهي اگر حرفي ميزنيم، به خدا از سر دلسوزي است. اگر ميگوييم كي را كجا بگذاريد، چون دردآشنا هستيم و چيزها ديدهايم كه گاهي با يك گزينش غلط، دودمان سازماني به باد رفته يا دودشده رفته توي چشم عزيزاني امثال اين حقير كه در خدمت هستيم، اما نميدانيم چرا گاهي به چشم نميآييم. بشكند اين دست كه نمك ندارد.
بهعنوان نمونه، همين اخيرا صحبت از انتصابات داخل شهرداري شده و هركس نظري دارد. خب اينجا تكليف چيست؟ مسألة!... دست روي دست بگذاريم و ساكت بنشينيم و جيك نزنيم كه نگويند چرا دخالت ميكنيم؟خب نكنيم؟ پس كي بكند؟...اينكه نميشود. يعني ميشود، اما باب ميل ما نميشود. مردم، ما را منبع موثق خودشان انتخاب كردهاند كه حرفهاي موثق بزنيم. براي كشك سابيدن كه انتخاب نكردهاند. و گرنه خب ميرفتيم كشكمان را ميسابيديم. خلاص!
الآن عدهاي يخه جناب شهردار را چسبيدهاند كه از مديران اصولگرا استفاده كن. عدهاي ديگر دامن ايشان را گرفتهاند كه از مديران اصلاحطلب استفاده كن. خب ايشان، اين وسط چه كار بايد بكند، يا چه كار نبايد بكند؟ يخهاش را رها كند يا دامنش را؟... به قول مرحوم شكسپير، ولكردن يا نكردن، مسئله اين است.
نظر منبع موثق: خيلي حاشيه نميرويم كه چپ نكنيم خداينكرده؛ قلم لاكپشتي ما چپ كند، به اين زوديها بلند نميشود. بهنظر مبارك ما، رأي مردم و حضور پر شكوه آنها از صبح پاي صندوقهاي رأي، سرجاش محترم اما آنها منظور و مرادشان يك شوراي شهر قوي و قدرتمند بوده كه به درد شهر و عمران و آبادي آن بخورند و اينشكلي خودشان را نشان دهند، نه با سلفيگرفتن با چهرههاي مطرح!
بهنظر صائب ما كه ختم اظهارنظر ميباشيم، ملاك جناب شهردار در انتخاب و انتصاب مديريتها، ميزان علم و تخصص آنها در مسائل شهري و شهرسازي است؛ نه خط و خط بازي. مردم تهران بهقدر كافي بهخاطر خط بازيهاي سياسي، اعصابشان خطخطي هست. باور نميكنيد؟ اين خط، اين بالاي خط! (خط ونشان نميكشم. باز كسي سوءاستفاده نكند از اولتيماتوم ما!)
همچنان باز بهنظر ارجمند ما، مديري اگر تخصص و تعهد به شهردار و شهرداري و عمران و آبادي شهر داشت، سركار گذاشته شود. حالا ميخواهد اصلاح طلب باشد يا اصولگرا. فقط جناب شهردار بايد دقت نمايند كه طرف، آنچه ميگويد، باشد. اصلاح طلبكار يا ادااصولگرا نباشد!
ما هم كه هر جا باشيم، دربست در خدمتيم! (نفهميديم اين مطلب را كي انداخت و در رفت؛ اما، ما گرفتيم آنچه را انداختي!)