اينكه بعد از جنگ جهاني دوم و بمباران وحشتناك هيروشيما و ناكازاكي، آرام و بيصدا، سرشان را انداختند پايين و بدون شعاردادن به ميزان لازم، افتادند توي خط تلاش و تكاپو و سازندگي و چيزهايي ساختند كه بيسروصدا دنيا را فتح كردند تا جايي كه حتي تلفن پاناسونيكشان را هم گذاشتند روي ميز رئيسجمهور آمريكا (يعني مجبور به خريدشان كردند؛ بس كه محصولاتشان كيفيت داشت)، فينفسه امر بدي نيست اما خيلي هيجان توش نيست. آدم دچار رخوت و كسالت ميشود و ممكن است دست به «هاراگيري» بزند؛ حالا به سبك برادران دلسوز سامورايي نشد، با نهنگ آبي!
حتما در فيلمهاي سينمايي و سريالهاي اوشيندار يا هايكوپرور آنها ديدهايد كه چقدر رفتار و حركات آرام و باادب و با ديسيپليني دارند. گاهي آنقدر جلوي هم، خم و راست ميشوند كه راستش، خم به ابروي آدم ميافتد و صداي اعتراضمان درميآيد؛ البته يك اعتراض آرام و مدني.
گاهي هم ديگر برخي از كارهايشان زيادي سوسولبازي و ليلي به لالاي هم گذاشتن است. مثلا در همين قضيه برخوردشان با زلزله كه ما سالهاست بهراحتي و با حداقل نگراني با آن كنار آمدهايم و ملالي نيست جز دوري برخي از دوستان مقاومساز، برداشتند براي خانههاي خود كيسههاي هوا (يا همين «ايربگ» خودمان) در نظر گرفتند. كه چي؟ كه اگر زلزله شد، آب توي دلشان تكان نخورد. آدم اينقدر حساس؟!
ژاپنيها در اين ايدهاي كه پياده كردهاند (با وجود اينكه در زمينه پيادهكردن، ما خيلي جلوتريم)، كيسههاي بزرگي در بهاصطلاح فونداسيون خانههايشان جاسازي كردهاند كه به محض اينكه يك جاي زمين بلرزد، باد ميشوند. زلزله بيپدر تا ميآيد، يك سنسوري فعال ميشود و يك كمپرسور بزرگ هوا را به راه مياندازد كه هوا را با سرعت جت به داخل كيسه هواي اطراف خانه ميدمد.
اينقدر خرج وهزينه براي چي؟ براي اينكه مثلا خانه روي يك كيسه هواي 3سانتي به حالت معلق درآيد و از تخريب محافظت شود.
ــ والا... با اين خم و راست شدناي سوسولمآبانهشون! (اين جمله معترضه را ملتفت نشديم كي انداخت و دررفت منتها چون در تأييد فرمايش متين ما بود، دمش گرم!)