اغلب فيلمهاي آلن تا قبل از آنيهال، لحن سادهاي داشتند و در آنها بهندرت ميشد پيچيدگيهاي ساختاري را سراغ گرفت. آنچه درباره نسبت ووديآلن با سينماي روشنفكرانه گفته ميشود مشخصا به بعد از آنيهال بازميگردد. وودي آلن در آنيهال از خوشيها و حسرتها ميگويد،
از فراز و نشيبهاي رابطه عاطفي الوي سينگر (وودي آلن) با دختري به نام آنيهال (دايان كيتن). الوي سينگر، كمدين و نويسنده برنامههاي طنز است و آنيهال دختري عامي. الوي سينگر كه در روابط عاطفي گذشتهاش شكست خورده، پشت عاميگري آنيهال، شوري از زندگي را ميبيند. آنيهال هم از الوي سينگر تاثير ميگيرد تا حدودي وارد عوالم روشنفكري ميشود و در نهايت همراهش را ترك ميكند. فيلم آنيهال درباره گسست رابطه عاطفي است. درباره پيچيدگيهاي روابط زن و مرد با روايتي اول شخص كه بهنوعي حديث نفس خالقش نيز هست. همه آنچه از سيماي وودي آلن به عنوان روشنفكر نيويوركي ترسيم شده، با آنيهال آغاز ميشود.
سكانس برگزيده: فيلم با تكگويي الوي سينگر آغاز ميشود. الوي در يك نماي متوسط رو به دوربين تكگويي نسبتا طولانياي را به زبان ميآورد و در يكي از بهترين وروديهاي تاريخ سينما، تماشاگر را به همراهي با فيلم آنيهال دعوت ميكند. طنز تلخ و روشنفكرانه وودي آلن بهعنوان يكي از مولفههاي سينمايي او در تكگويي سكانس افتتاحيه آنيهال كاملا مشهود است.
وودي آلن از شگرد حرفزدن مستقيم با دوربين در فيلمهايش زياد استفاده كرده؛كاري كه طعمي از خودآگاهي روشنفكرانه را نيز به آثار او ميبخشد. آلن، آنيهال را با شوخيهاي معركهاش آغاز ميكند و در قامت الوي سينگر ميگويد: «يك شوخي قديميه كه ميگن يك روز دو تا پير زن توي يكي از تفريحگاههاي كوههاي كت اسكيلز نشسته بودن، يكي به اون يكي ميگه:
«ببين، غذاي اينجا واقعا وحشتناكه» و اون يكي ميگه: «آره، ميدونم، تازه پرسهاش هم كوچيكه» خب، در واقع حس من هم به زندگي يه همچين چيزيه؛ يعني يك زندگي پر از تنهايي با بيچارگي، عذاب و بدبختي كه تا چشم بههم بزني، تموم شده.» آلن با نقلقولي از گروچو ماركس كه ريشهاش را كتاب فرويد درباره شوخطبعي و رابطهاش با ضمير ناخودآگاه ميداند بهشكلي موجز روابط بالغانهاش را توصيف ميكند: «هرگز حاضر نيستم عضو كلوپي شوم كه آدمي مثل من رو به عضويت قبول ميكند.» آنيهال با چنين حال و هوايي آغاز ميشود و با انبوه ارجاعات و كنايههايش، تماشاگر را وارد جهان خاص و منحصربه فرد ووديآلن ميكند.