حتي تحصيل در دورههاي فوق ليسانس و دكتري هم كمترين متقاضي را دارد آن هم در شرايطي كه بيش از هر زمان ديگري به كارشناسان و متخصصان كارآزموده براي مقابله با بحرانهاي زيستمحيطي نياز داريم. اين چالش سبب شد تا سراغ دكتر هادي كيادليري، رئيس دانشكده منابع طبيعي و كشاورزي واحد علوم و تحقيقات دانشگاه آزاد تهران برويم و با او درباره علت كاهش متقاضيان تحصيل در رشتههاي مرتبط با منابع طبيعي و پيامدهاي آن گفتوگو كنيم. كيادليري طي سالهاي اخير علاوه بر رياست دانشكده منابع طبيعي و رياست انجمن علمي جنگلباني ايران همواره با رصد بحرانهاي محيطزيستي يكي از منابع مهم خبري رسانهها بوده است. او ميگويد با ادامه روند موجود وضعيت بسيار ناگواري در انتظار منابع طبيعي كشور است.
- آقاي دكتر، پيش از هر چيز بفرماييد منابع طبيعي كشور چه وضعيتي دارد.
آنچه امروز ما در منابع طبيعي كشور شاهديم، تخريبهاي نگرانكنندهاي است كه ريشه در عوامل متعدد دارد. بخشي از عوامل مربوط به تغييرات محيطزيستي و عوامل و پديدههاي طبيعي مثل تغيير اقليم، كاهش بارش و افزايش دماست كه در زاگرس بهخوبي محسوس است؛ براي نمونه در دهه گذشته دما در مناطق زاگرسي حدود 1.3درجه سليسيوس افزايش يافته و از سوي ديگر ميزان بارندگي بهطور متوسط 70ميليمتر كاهش داشته است. اين روند سبب شد كه در بعضي سالها شاهد كاهش بارندگي به ميزان بسيار زياد باشيم كه نتيجه آن خشكيهاي كوتاهمدت پر شمار بود؛ خشكيهايي كه بسياراثرگذار بودند. در واقع بهدليل تغيير اقليم، ما محكوم به پذيرفتن تبعات كاهش بارندگي و خشكيهاي ناشي از آن هستيم چون كشور ما روي كمربند خشك و نيمه خشك جهان قرار دارد. اما علاوه بر تخريبهاي ناشي از تغيير اقليم، بخشي از تخريبها ناشي از دخالت بيش از حد در اكوسيستمهاي كشور طي دهههاي اخير است؛ دخالتهاي غيرمسئولانهاي كه زمينه آسيبپذيري منابع طبيعي را بيشتر كرده است.
- دخالتهاي غيرمسئولانه در طبيعت ناشي از چه عواملي است؟
بخشي از دخالتها ريشه در عدمتوسعهيافتگي دارد. واضحتر بگويم مردمي كه در حاشيه جنگلها زندگي ميكنند از كمترين امكانات رفاهي برخوردارند و اكثر آنها فقير هستند. معيشت اين مردم فقير و محروم، بهشدت وابسته به اكوسيستمهاي جنگلي است؛ در واقع آنها از جنگل ارتزاق ميكنند و در نبود معيشت جايگزين روزبهروز فشار بر رويشگاههاي طبيعي ازجمله جنگلها بيشتر ميشود كه پيامد آن بروز طغيان آفات و بيماريهاي مختلف است. مرگ بيش از 2ميليون هكتار بلوطزارهاي زاگرسي براثر پديده خشكيدگي(زوال) و نابودي بيش از 40درصد شمشادهاي شمال كشور نمونهاي از مرگ دستهجمعي ناشي از طغيان آفات و همين فشارهاست. اين روندي است كه ادامه دارد چون در كوتاهمدت بهوجود نيامده كه در كوتاهمدت از بين برود.
- تداوم اين روند چه پيامدهايي دارد؟
با تداوم اين روند ما حسرتهاي زيادي را تجربه خواهيم كرد؛ حسرت از دست دادن جنگلهاي زيبا و مناظر بينظير طبيعي كه قابليتهاي فراواني براي توسعه پايدار دارند. ما وقتي ميتوانيم در كشورمان شاهد توسعه پايدار باشيم كه اين قابليتها وجود داشته باشد. الان زاگرس بهخاطر آفاتي كه دامنگيرش شده، محيطي بسيار شكننده دارد. در شمال كشور هم همانطور كه اشاره شد جنگلها مبتلا به آفات شدهاند و شاهد مرگومير گونههاي كليدي هستيم. مرگ گونههاي كليدي بهصورت دستهجمعي يك هشدار است؛ كمااينكه 42درصد از رويشگاههاي جنگلي شمال رو به قهقراست. اين اكوسيستمها وقتي به اين درجه از مشكل ميرسند، از هم ميپاشند و اين ناشي از عوامل مختلفي چون تجاوز به عرصههاي جنگلي و رويشگاههاي طبيعي، ضعف قانون، دخالت برخي افراد سياسي، ويلاسازي و تغيير كاربريهاي گسترده اراضي جنگلي و مرتعي است. اين عوامل دست بهدست هم داده و رمقي براي اكوسيستمهاي طبيعي باقي نگذاشته است. يادمان باشد كه اين وضعيت فقط مربوط به 7درصد خاك كشور است. ما داريم درباره جنگل صحبت ميكنيم. مراتع، بيابان و ساير اكوسيستمها هم مشكلات خاص خود را دارند. در اين راستا فقط دولت مقصر نيست؛ تك تك شهروندان هم مقصرند زيرا مسئوليت خود را در قبال طبيعت فراموش كردهاند. اينكه ما بهسادگي زبالههايمان را در طبيعت رها ميكنيم و هر جا كه بتوانيم با تجاوز به اراضي ملي و طبيعي اين عرصهها را تصرف ميكنيم، نشان ميدهد ما مسئوليتپذير نيستيم. در عوض مطالبهگريم. ما زماني حق مطالبه داريم كه مسئوليتپذير باشيم؛ آن وقت ميتوان از دولت مطالبه داشت.
- دانشگاه چه جايگاهي در حل مشكلات منابع طبيعي دارد؟
چالشهاي منابع طبيعي در سراسر جهان وجود دارد اما در كشورهاي توسعهيافته اين چالشها را با تحقيق و مطالعه برطرف ميكنند. در اين كشورها، بخشهاي اجرايي بهدنبال تحقيقات ميروند و اين بخش تحقيقات است كه به بخش اجرا خط ميدهد زيرا تحقيقات آنها كاربردي است و باعث حل مشكلات روز ميشود؛ رقابت هم بيشتر در زمينه تحقيق است تا اجرا. اما در كشورهاي درحال توسعه مثل كشور ما، مسئله برعكس است. در اينجا بخش تحقيقات سراغ اجرا ميرود به همين دليل اگر تحقيقي هم انجام شود در بخش اجرا كاربردي ندارد. ما افراد متعددي داريم كه مقالات علمي بسيار خوبي توليد ميكنند كه از اعتبار بسيار بالايي در دنيا برخورداراست. اما اين مقالات به درد كشور ما نميخورد چون در كشور ما اجرا نقش تعيينكننده دارد و تحقيق دنبالهرو اجراست. تفاوت ديگر كشورهاي توسعهيافته با كشورهاي در حال توسعه اين است كه در كشورهاي در حال توسعه ما آموزش ديدهايم اما مديريت نداريم و درنتيجه نميتوانيم از افراد متخصص استفاده كنيم و نميدانيم چطور شكاف بين تحقيقات و اجرا را از بين ببريم. ضمن آنكه در كشور ما بخشينگري حاكم است؛ يعني بدون اينكه روي يك مسئله مديريت جامعي وجود داشته باشد هر كسي كار خودش را ميكند.
- هماكنون دانشآموختگان منابع طبيعي با چه مشكلاتي مواجهند؟
اين يك پرسش كليدي است. هماكنون دانشكدههاي منابع طبيعي كشور در حال تعطيلي است و اين يك بحران براي كشور ماست زيرا كشور ما با بزرگترين بحرانهاي محيطزيستي و كشاورزي و منابع طبيعي مواجه است. ما در حالي با كاهش دانشجويان رشته منابع طبيعي مواجهيم كه يكي از اركان توسعه، استفاد از كارشناسان آموزشديده و مجرب است.
- چرا از رشته منابع طبيعي در دانشگاهها استقبال نميشود؟
چرا بايد استقبال شود؟ وقتي بازار كاري براي دانشآموختگان منابع طبيعي ايجاد نميكنيم، اين رشته جذابيت خودش را از دست ميدهد. البته بخشي از مشكل مربوط به دستگاههاي اجرايي است كه اعتقادي به علم ندارند. مراكز دانشگاهي هم ضعفهاي خودشان را دارند، بزرگترين ضعفشان اين است كه بدون اينكه دغدغه اجرا داشته باشند، مسير خود را طي ميكنند. الان دربخش جنگل اين مشكل وجود دارد كه بهرغم نياز به نيروي متخصص بهدليل كمبود اعتبار امكان جذب وجود ندارد. براي نمونه وقتي سازمان جنگلها و مراتع كارشناسان جوان را بهكار ميگيرد، گاهي چندماه به آنها حقوق نميدهد. اين سبب ميشود كه دانشآموختگان منابع طبيعي كم كم به سمت و سوي ديگري بروند. در گذشته يك دانشجو براساس علاقه، رشته خود را انتخاب ميكرد ولي اكنون براساس بازار كار، رشته تحصيلي خود را انتخاب ميكند. خوب است بدانيد كه 25درصد كاركنان سازمان جنگلها ديپلمه هستند و 20درصد فوق ديپلم دارند؛ بقيه هم معلوم نيست كه تا چه حد رشته تحصيليشان با كارشان مرتبط است. وقتي در سازمان جنگلها و مراتع كه يك سازمان تخصصي و متولي حفاظت و صيانت از منابع طبيعي است، سازوكار بهكارگيري نيروهاي آموزشديده وجود نداشته باشد بهطور حتم ظرف 10تا 15سال آينده با چالش بزرگ كمبود نيروي متخصص مواجه خواهيم شد.
- چه راهكارهايي براي مقابله با اين معضل وجود دارد؟
كارآفريني در بخشهاي مورد نياز سازمان جنگلها يكي از راهكارهايي است كه ميتواند كارساز باشد. براي مثال، اين سازمان ميتواند بخش خصوصي يا افرادي را براي توليد نهال بهكار بگيرد. دربخش كشاورزي هم ميتوان كارهاي زيادي انجام داد؛ از توليد گل گرفته تا كارهاي ديگري مثل باغباني كه تخصص بسيار خوبي است. در هلند، كشوري كه سرزمين بسيار محدودي دارد، با استفاده از تخصص باغباني و كشت گلخانهاي نهتنها نياز داخلي خود را تأمين كردهاند كه محصولات كشاورزي و باغي خود را صادر ميكنند. ما بايد از اين الگوها استفاده كنيم. استفاده از اين روشها علاوه برآنكه باعث افزايش بهرهوري و ايجاد اشتغال ميشود، فشار بر طبيعت را نيز كاهش ميدهد ضمن آنكه زمينه بهكارگيري متخصصان را فراهم ميكند. دستيابي به اين اهداف درگرو يك سياست جامعنگر است كه همه جوانب و بهخصوص بازار و صادرات در آن ديده شود.
- با وضعيت موجود، آينده منابع طبيعي را چطور ارزيابي ميكنيد؟
با روند موجود آينده ناگواري در انتظار منابع طبيعي است. بزرگترين مشكل ما اين است كه بعضي مسئولان، منابع طبيعي را يك منبع رايگان ميدانند و با همين رويكردي كه جامعنگري و دورانديشي در آن جايي ندارد، ميخواهند با بذل و بخشش از كيسه منابع طبيعي، مشكلات مردم را حل كنند. براي نمونه، 3معاون وزير جهادكشاورزي شامل «معاون وزير و رئيس امور اراضي»، «معاون امور باغباني» و «معاون وزير و رئيس سازمان جنگلها و مراتع» مهرماه امسال ذيل بخشنامهاي را امضا كردند كه براساس آن، 85ميليون هكتار از مراتع كشور اعم از مراتع درجه يك، 2و3 براي زراعت باغي به مردم واگذار شود. حاكم شدن نگاه زراعي بر منابع طبيعي فاجعهآفرين است. درست است كه پس از امضاي اين دستورالعمل، رئيس سازمان جنگلها اعلام كرد كه ما اشتباه كرديم و آن را لغو كردند اما اين بهخاطر فشار رسانهها و منتقدان بود. اين پذيرفته نيست كه 3معاون وزير سهوا مرتكب چنين اشتباه فاحشي بشوند. اين نگاه كه همواره ميخواهد در كوتاهمدت با بذل و بخشش از منابع طبيعي گره از مشكلات مردم باز كند، اشتباه بزرگي است كه باعث نابودي بزرگترين قابليتهاي منابع طبيعي كشور ميشود و چنان ضرباتي بر پيكره منابع طبيعي وارد ميكند كه جبران آن غيرممكن است. كشورهاي جهانسوم مثل كشور ما زماني به فكر طبيعت ميافتند كه كار از كار گذشته و با هزينههاي سنگين هم نميتوان طبيعت را به شرايط اول بازگرداند. اينها مواردي است كه بايد براي آن چارهاي انديشيده شود آن هم در وضعيتي كه طبيعت رو به احتضار ايران بيش از هر زمان ديگر نيازمند مديريتي قوي، جامعنگر و كارآمد است.