آنها برای ساز، مویشان در راه روح و جان دادن به این «خشك سیمِ خشك چوبِ خشك پوست» سفید شده است. ما برای اینكه بدانیم آنها چطور و براساس چه تجربهای به اینجا رسیدهاند، در زیرزمین موزه موسیقی با این چهار استاد میزگردی برگزار كردیم. برخی از آنها گفتند كه برای كسب درآمد، به تولید انبوه ساز روی آوردهاند. گفتند كه این سازهای بیروح باعث شده تا بهزودی مجبور شویم از خارج چوب وارد كنیم. بهنظر این اساتید، نوازندگان باید برای ساخت صدایی جدید اعلام نیاز كنند و سازندگان سپس پی ساختسازی با همان مختصات بروند. همچنین در این گفتوگو درباره اهمیت تارها و چرایی كیفیت ساز یحیی بحث شده است.
- دلخوری استادان
برعكس مصاحبههای معمول این گفتوگو با پرسش مصاحبهگر شروع نشد و پیش از آغاز رسمی گفتوگو این منم كه باید به برخی مسائل جواب دهم. سه نفر از مصاحبهشوندهها یكربع پیش از موعد به زیرزمین موزه موسیقی آمدهاند و استاد مرادی هم سر ساعت(یعنی 10صبح) میرسد. در حال احوالپرسی هستم كه استاد فرهمند دستی به سینه زده و با بیمیلی میگوید: «مصاحبههای تكراری... شما هم میخواهید روزنامهتان را پر كنید...» استاد امیرعطایی دستی به زیر چانه دارد و زیرچشمی مرا نگاه میكند. میگوید: «چرا رسانهها كاری نمیكنند؟ جوانهای ما گیتار را میشناسند ولی سنتور و تار را نه؛ چون گیتار را در ماهواره دیدهاند، ولی سازهای ایرانی را نه!» استاد پوریا و مرادی پا روی پا انداختهاند و ابرو در هم كشیدهاند. استاد امیرعطایی كه میبیند عكاس سرپا ایستاده و صندلی ندارد، میگوید: «بفرمایید بنشینید.» و از جایش بلند میشود. هنوز برگه سؤالها و ضبط را از كیفم بیرون نیاوردهام. درحالیكه صندلیام را با استاد امیرعطایی تعارف میكنم رو به استاد فرهمند میگویم:«بگذارید گفتوگو را شروع كنیم، قول میدهم تكراری نباشد. من هم موافقم كه ما چهره سازهای ایرانی را نمیشناسیم.»
استاد فرهمند و امیرعطایی با ناراحتی همزمان با هم حرف میزنند و از بیتوجهی به فرهنگ ایرانی گله دارند. حرفشان كه تمام میشود، سكوتی سفید(سكوت دو ضربهای) میان من و سازهای روی میز موزه و اساتید شكل میگیرد و استاد پوریا با ضربآهنگی سنگین ولی آرام شروع میكند به صحبت. میزان چهارچهارم است و سرعت آداجیو. استاد پوریا میگوید:«شنیدن صدا ممكن است اثر نامطلوب داشته باشد، نه دیدن ساز. این سازهای ملی بخشی از فرهنگ ما هستند. پخش صدای ساز بدون نشان دادن اش بیمعنی است.» استاد امیرعطایی نیز همین آرامش را پی میگیرد و ادامه میدهد:«مسئولان نباید ما را بلاتكلیف نگه دارند. خواهشمان این است كه بگویند چرا ساز را نشان نمیدهند؟ نباید این موضوع را مسكوت نگه داشت. جوانان ما سازهای ایرانی را نمیبینند. استاد مرادی ضمن تأیید صحبت دیگر اساتید میگوید:«در كشور آذربایجان بهترین هدیهای كه یك پدر به پسرش میدهد، ساز است.» وی ادامه میدهد:«افراد ساز ایرانی را ندیدهاند و درست تشخیص نمیدهند. محدود كردن موسیقی امری محال است. هفت دقیقه از فیلم دلشدگان مرحوم حاتمی فیلمبرداری از نحوه كار من است كه به همراه مرحوم گرمسیری بودیم آن زمان. ایشان نقش یحیی تارساز را بازی میكردند. ولی آن صحنه را موقع پخش دوباره فیلم نشان نمیدهند.» سكوت جمع را فرا میگیرد. ضبط را روشن میكنم و تازه میتوانم با همین بهانه كه چرا خیلی از ما نام سازها را نمیدانیم و آن را نمیشناسیم، سؤالها را شروع كنم.
اساتيد سازساز به ترتيب از راست: فرمان مرادي، يوسف پوريا، محمود فرهمند، بياض اميرعطايي
- دلیل استقبال كم جوانان از موسیقی سنتی، ندیدن ساز است یا عدمهماهنگی این موسیقی با ریتم زندگی امروز؟
فرهمند: مسئله اصلا دیدن یا ندیدن ساز نیست. مخالفت با موسیقی به امروز محدود نمیشود. در دورههای مختلف تاریخی میتوان این مخالفت را دید. شاهطهماست صفوی وقتی میفهمد پسرش موسیقی یاد میگیرد، گردن معلم موسیقی او را میزند.
- ولی این سیاست درخصوص موسیقیهای غربی همچون راك، پاپ، رپ و... هم وجود داشتهاست.بنابراین چرا استقبال از موسیقی پاپ میان جوانان زیاد است؟
فرهمند: وقتی جلوی هنر اصلی را میگیرند، جوانان جذب چیزهای دیگر میشوند. جوان امروز به جای اینكه تفریح سالمی داشته باشد یا اینكه به سمت موسیقی بیاید، به طرف تفریحات ناسالم میرود. درواقع؛ از نظر فرهنگی دچار مشكل شدهایم. سالها پیش كه درس میدادم چهار شاگرد تار داشتیم و 40تا استاد گیتار.
- شما عضو كانون سازندگان چاووش بودید. بخش مهمی از موسیقی انقلابی ما را همین كانون تولید كردهاست. جمعی با مدیریت آقای ابتهاج و همراهی كسانی مثل استاد شجریان، مشكاتیان، علیزاده و لطفی و... میدانم كه محدودیتهایی بود و اوایل انقلاب نوازندگان حتی برای حمل ساز باید مجوز میگرفتند، ولی تا اوایل دهه 70تنها موسیقی پذیرفته شده در كشور همین موسیقی سنتی- ملی ماست. در واقع از این موسیقی حمایت میشد. ولی باز هم میزان توجه جوانان و مردم به موسیقیهای غربی بیشتر بوده. چرا اقبال به آن موسیقی بیشتر است؟
فرهمند: بزرگانی كه نام بردید، شاهكارهایی با عظمت در عالم موسیقی ایرانی ساختند، ولی پس از آن، موسیقی شكوفایی خود را از دست میدهد. مدام تكرار و تكرار... همزمان آموزشگاهها و معلمهای موسیقی هم بیشتر و بیشتر شدند. بهطوری كه هیچوقت به اندازه امروز نوازنده و سازنده ساز نداشتیم. به همین نسبت بهخاطر نبود استاد خوب برای آموزش، موسیقی رو به افول رفت. طرف تا دوتا مضراب میزند، میشود استاد! میگوید ردیفها را زدم، درحالیكه روح موسیقی ایرانی را درك نكرده. در سازسازی هم همین مسئله وجود دارد ؛ مثلا فقط شكل تار را در میآورد ولی نمیداند گذشتگان به ساز روح میدادند. برخی از جوانها با چه سرعتی مینوازند، ولی دریغ از یك جمله كه شما را تكان دهد.
مرادی: استاد ظریف با خنده برایم تعریف میكرد كه یكی از شاگردانش تازه تار در دست گرفته و كتاب اول هنرستان را درس میدهد. روزی همین شاگرد به آقای ظریف میگوید، امروز شاگرد دارم. خب ببینید! این شاگرد همان چیزهایی را كه از استاد ظریف آموخته به شاگرد دیگری درس میدهد.
- با توجه به افزایش تقاضا برای خرید ساز و افزایش نوازنده و نیاز بازار، آیا میتوان از سازندگان انتظار داشت كه آن روح را حفظ كنند؟
مرادی: اتفاقا حرفم این است كه برخی روح موسیقی را نشانه رفتهاند و در حال ضعیف كردن آن هستند. این باعث شده كه استادان نتوانند آنطور كه باید شاهكارهای گذشته خود را تكرار كنند.
امیرعطایی: یك فیلمساز را درنظر بگیرید، اگر اول و آخر فیلمش را كوتاه كنند، حتما بعد از دیدن فیلم میپرسید، چی شد؟! چرا این طوری شد؟! این كار هنرمند را دلمرده میكند. وقتی میگوییم روح این هنر آزرده شده منظور همین است. به آقای كسایی گفتند بیا ساز بزن، گفت ساز بزنم كه شما روی درخت كرم نشان بدهید؟!
فرهمند: همانطوری كه در گذشته هم چهرههای شاخصی مثل یحیی، شاهرخ، اوس فرج، اوس حاجآقا و... در عرصه سازندگی ساز داشتیم، امروز هم هستند كسانی كه سازهای خوبی میسازند حتی در میان جوانان. گاهی میبینیم كه برخی سازهای زیبایی میسازند، ولی ضخامت یا جنس چوب را نمیشناسد و كارشان صدا ندارد. در قدیم هم بودند كسانی كه سازهای معمولی میساختند، ولی نامی از آنها باقی نمانده. روزی كسی از من پرسید، اگر مثل شما تار بسازم، قیمت سازم به اندازه ساز شما میشود؟ گفتم هیچوقت سازنده خوبی نمیشوی؛ چون دغدغهات فقط پول است. درحالیكه عشق ما این كار بوده. در هر زمینه ای این عشق را از ما بگیرند، كار شما دیگر تمام است.
امیرعطایی: بهنظرم سازندههای امروز ما از گذشته بهترند. درست است كه سازهای شاخصی در گذشته داشتیم، ولی جوانهای ما هم خیلی خوب عمل میكنند. آقای فرهمند و پوریا كارشان بهتر از شاهرخ و اوس حاجآقاست.
مرادی: سازنده زیادشده و من هم با آقای امیرعطایی موافقم كه كیفیت سازها بالا رفتهاست. تار یحیی حدود 80سال است كه ساخته شده و چوب آن عمل آمده. اگر ساز آقای فرهمند را با آن مقایسه كنیم میبینیم كه ساز ایشان خیلی خوب است؛ چون سن ساز یحیی را ندارد. اگر ساز آقای فرهمند 80ساله بشود، ساز یحیی 160ساله است. با این همهچیزی از ارزش ساز آقای فرهمند كم نمیشود. ابزار آلات امروزی خیلی دقیق شدهاند. قدیمیها چنین ابزاری نداشتند.
- از ابزار جدید گفتید؛ نظرتان راجع به كپیتراشها در كار ساخت ساز چیست؟
فرهمند: خود من موافق با كپیتراشها نیستم و با آنها كار نمیكنم. هستند جوانانی كه در كار ساخت ساز، كپیتراش را بهكار میگیرند. البته این را هم میدانم كه در عصر تكنولوژی زندگی میكنیم. زمانی اگر میخواستیم از تنه درختی تار بسازیم باید ارهای بزرگ میآوردند و دو نفر دو سر اره را میگرفتند و با زحمت تكهای از تنه درخت را میبریدند. اگر اكنون یحیی زنده بود اینطور خودش را به زحمت میانداخت؟
امیرعطایی: ببینید! در همه جای دنیا كیفیت كار دست با كیفیت كارگروهی و كارگاهی متفاوت است. چین اكنون سه نوع ویلون تولید میكند. كارِ دست، كارگروهی، كار پِرِسی. ویلونی هم دارند با چوب معمولی و روكش. خب! مسلما قیمتها هم متفاوت است. برای كسانی كه میخواهند شروع كنند و پول كافی ندارند، چنینسازی میتواند بهكار بیاید، ولی نباید كسی این ویلون را به جای ویلون دست ساز جا بزند.
پوریا: تا اینجا درباره موضوعهای مختلفی صحبت كردهایم كه بهنظرم بهتر است آنها را با هم قاطی نكنیم. در اینجا میخواهم درباره ساخت ساز صحبت كنم و اینكه چرا كپیتراشها بهوجود آمدند. وقتی قیمت تار بیشتر شد هركسی چوبی را خرید و شد تار ساز. بنابراین سازنده زیاد شد و به اینجا رسیدیم كه باید از كپیتراش(CNC) استفاده میكردیم. با شیوه امروزه یك سازنده مجرب ساز، چوب خوب پیدا نمیكند.
- اینكه میگویند سازندگان ساز كاری كردهاند كه بهزودی درخت توتی وجود نخواهد داشت، شوخی است؟
فرهمند: شوخی نیست، حقیقت دارد!
پوریا: بله حقیقت دارد! كپیتراش بالای 50تا الگو در میآورد كه متأسفانه بیشتر آنها هم درست نیستند. اصول علمی رعایت نمیشود. نمیشود دوتا گِرده را به هم بچسبانیم و كاریكاتور تار بسازیم. هرچیز دیگری را هم اینطور بسازیم صدایی از آن در میآید، ولی اینها به تنهایی كافی نیستند.
فرهمند: آن هم چه چوبهایی... از این چوبها میشد بهترین ساز را ساخت.
مرادی: كتابی منتشر كردهام به نام «آسیبشناسی سازها». در بخشی از آن نوشتهام كه بهزودی باید چوب مورد نیازمان را از كشورهای همسایه وارد كنیم. كسی را میشناختم كه اهل كشور افغانستان بود. او میگفت ماهی 600تا سهتار میسازم. عدهای كارگر استخدام میكنند كه فقط قطعات را به هم وصل میكنند. خب! به این ترتیب بهنظر شما دیگر چوبی باقی میماند؟!
با این حساب باید پی جایگزین باشیم برای چوب. آیا تاكنون مادهای توانسته جای چوب را بگیرد؟
پوریا: این كار را هم كردند، مثلا از فایبرگلاس ساختند، ولی آنسازی را كه یك نفر واقعا به كمك تیشه و مغان و از همه مهمتر؛ با عشق میسازد، چیز دیگری است. برخی از قسمتهای ساز میلیمتر به میلیمتر است؛ یعنی اگر كمی جابهجا شود، دیگر ساز جواب نمیدهد.
- سؤال همین است كه چرا الگوهای قدیمی مثل یحیی و جعفر هنوز استیلای خود را حفظ كردهاند و دست نخورده باقی ماندهاند؟
فرهمند: فرهنگ نوازندگی 150سال پیش ما هنوز به موسیقی دیگری آغشته نشدهاست. نوع مضرابزنیها، ریزهای پیوسته است. برای این شیوه و فرهنگ نوازندگی باید تار اوس فرج مطرح میشد. روح موسیقی و نوازنده آن عالمی دیگر دارد. به دوره تجددطلبی كه میرسیم با دگرگونیهای فراوانی مواجه میشویم. در این دوران تكنیكهای زیباییشناسی اروپایی خودی نشان میدهند. مگر كسی در استعداد كلنل وزیری شك دارد؟ ولی راه خود را غلط میرود و موسیقی چنین وضعیتی پیدا میكند.
- ولی موسیقی شبیه یك موجود زنده است و این ارتباط فرهنگی است كه این هنر را زنده و پویا نگه میدارد. گرتهبرداری از اصول زیباییشناسانه اروپایی نیز امری طبیعی است.
فرهمند: من هم همین را میگویم. همراه با ظهور دوره جدید در ایران، تجددطلبی شكل سازسازی را هم عوض میكند. مگر نوازندگان قدیمی ما نمیتوانستند با یحیی ساز بزنند؟ خب پس چرا نزدند؟! چون پیش از دوره تجدد، روح موسیقی ما با ساز اوسفرج یا جعفر عجین بود.
- پس چرا اكنون مشهورترین و بهترین ساز متعلق به یحیی است؟
فرهمند: بعد از تجددطلبی است كه گوشهای ما به صدای این ساز میكند. تار یحیی قدرت هماهنگی بالایی با ویلون دارد. آنقدر قدرت این ساز زیاد است كه شیوه نوازندگی را تغییر میدهد و نوازندگی به سمت تكمضرابی پیش میرود. شهناز و شریف ظهور میكنند. حتی آن روح پیشین نسبت به رادیو نیز نظر خوبی ندارد؛ نظرش این است كه خوانندگی نیز مثل دوران قدیم نیست.
مرادی: حتی ساز از روی سینه به روی پا میآید و شكل آن تغییر میكند.
پوریا: یحیی یك شخصیت استثنایی بود. میكل آنژ تار بود. همه كه میكل آنژ نمیشوند. امروز هم ارزشمندترین تار محسوب میشود و بعد از آن جعفر.
فرهمند: بهنظر من هم بالاترین زیبایی در ساز یحیی است. میخواستم این نكته را توضیح بدهم كه چرا قدما با یحیی نمیزدند. نمیگویم برگردیم به دوره میرزاحسینقلی و تار اوس فرج درست كنیم؛ چون آن روح در نوازندگی نیست. امیدوارم حرفم روشن باشد و بعد از این مصاحبه به من زنگ نزنند بگویند چرا به یحیی توهین كردی(خنده)
مرادی: كسانی مثل بیگچهخانی و شهنازی با یحیی نمیزدند و با تار جعفر میزدند؛ چون دسته تار جعفر جلو است و ارتفاع سیم بیشتر. وقتی نوازنده با آن قدرت شروع میكرد به نوازندگی، بهاصطلاح؛ ساز میتركید. ساز یحیی چنین جوابی نمیدهد و در عوض «نرمخوان» و مناسب برای شیوه نوازندگی كسانی مثل فرهنگ شریف است.
- آیا در عرصه سنتورسازی هم شخصیتی به بزرگی یحیی داریم؟
پوریا: بله! كسانی مثل ناظمی، عارفی.
امیرعطایی: قدیمیترینسازی كه اكنون باقی مانده كمانچه است كه مربوط به دوره صفوی است. این ساز در موزه رم است و 300سال قدمت دارد. نوازندههای قَدَری بودند كه تار را آنطور كه دلشان میخواسته مطرح كرده اند. آقای بهاری و اكنون آقای كلهر روی كمانچه زحمت زیادی كشیدهاند ولی تارنوازان ما نقش مهمی در مطرح كردن این ساز داشتهاند. این نوازندهها هستند كه در اشاعه یك ساز اهمیت دارند.
- چرا كسی ابداعی اساسی در سازهای ایرانی انجام نداده است. البته استاد شجریان و علیزاده در این زمینه تجربههای گرانقدری دارند، ولی بهنظر میرسد اینكه سازها تغییری نكردهاند، ناشی از این باشد كه نوازندهها نیازی احساس نكردهاند...
مرادی: تقریبا همه معتقدند كه تار به كمال خودش رسیدهاست؛یعنی هر كاری با این ساز بكنیم، دیگر اسمش تار نیست.
فرهمند: مثل كاری كه استرادیواری ایتالیایی با ویلون انجام داد و آن را به كمال رساند و دیگر شكل آن تغییر نخواهد كرد. ساخت ساز جدید ناشی از نیاز اركستر است. در واقع نوازنده است كه از یك گروه سازنده صدایی خاص را طلب میكند و آنها نیز برای اوسازی میسازند كه مثلا وقتی میزنید صدای قطرههای آب از آن بیرون بیاید. از طرف دیگر از مشكلات و ایرادهای سازهای سنتی خودمان نباید غافل شویم. چه خوب است اول این ایرادها را رفع كنیم و بعد سراغ سازهای جدید برویم.
مرادی: نوآوری را هیچگاه نباید كنار بگذاریم، ولی نباید به بهانه نوآوری فرهنگ و ایدههای خویش را از یاد ببریم. نوآوری نباید به موسیقی ما لطمه بزند.
امیرعطایی: نوآوری همیشه وجود داشته؛ مثلا همین جا عكسهایی داریم از كسانی كه در زمان قاجار نوآوریهایی روی ساز انجام دادهاند، ولی ماندگاری ساز اهمیت دارد.
مرادی: باید عموم مردم ساز را بپذیرند.ببینید!سازی آوردهاند كه یك طرف آن سهتار است و طرف دیگرش تنبور.خب این چه نوآوری است؟!
• آیا هیچكدام از نوازندهها پیش شما آمدهاند وسازی خاص با صدایی ویژه بخواهند؟
فرهمند: وقتی ساز را دست نوازندههای توانمندی مثل لطفی، علیزاده و طلایی میدهیم و او میبیند صدایی را كه میخواهد، این ساز تأمین میكند...
- منظورم این است كه مثلا هیچكدام از شما سازی را خواستهاید كه صدایی ویژه بدهد؟
پوریا: روی خود تار سفارشهایی دارند. یكی میگوید صدای بمخوان دوست دارم، یكی صدای زنبوری، یكی دیگر هم كریستال و صدای شفاف دوست دارد. بستگی به این دارد كه سازنده میتواند چنین كاری بكند یا نه.
فرهمند: گاهی میآیند و میگویندسازی بساز كه صدای تار جلیل شهناز بدهد(خنده). میگویم این موضوع به مضراب و حس نوازنده آن ربط دارد و نه فقط تار.
- آیا شما در شكل سازهایتان تغییری ایجاد كردهاید؟ مثلا استاد قنبریمهر، سرپنجه(بخش بالایی دسته ساز كه گوشیهای كوك قرار دارد) تار و سهتار را تغییر دادهاند.
امیرعطایی: تخصص من ساخت كمانچه است. تازه كارم را شروع كرده بودم كه استاد لطفی را در كنسرت توس دیدم. در آن زمان دو نفر كمانچه لری میزدند. از آقای لطفی پرسیدم كه چرا كمانچههای شما اینشكلی است؟ گفتند كمانچه خوب پیدا نكردیم. موقعی كه كارم را شروع كردم كمانچه كرمخانی را داشتیم كه دستههای آن ضخیم و بلند بود. اینگونه بود كه با نوازندهها ارتباط برقرار كردیم و شروع كردیم به اصلاح این ساز. اول از همه كاسه را درست كردیم. برای راحتتر كوك كردن ساز، پایین كاسه پیچهایی گذاشتیم. این كارها را انجام دادیم تا نوازندگی كمانچه كمی راحتتر شود برای نوازنده ولی نام اینهایی كه گفتم ابداع نیست.
پوریا: بهنظرم روی دست یحیی تاری ساخته نشده است. در واقع هر حركتی كه خواستم روی كاسه انجام بدهم، نشد و برگشتم سر جای اولم. تنها كاری كه انجام دادم، این بود كه میخهای پاییندسته را حذف كردم. بعد متوجه شدم كه پنجه زود به زود میشكند. آن را سرهم خود چوب اصلی گرفتم. به این شیوه میبینیم كه هردو از یك چوب است. كاسه 26ساز را هم یكتكه ساختم كه البته كار مشكلی است.
فرهمند: وقتی دختر ناصرالدینشاه به اروپا رفت و گیتار را دید، از یحیی تاری خواست كه سرپنجه گیتاری داشته باشد. یحیی چنین كرد. این كارها را نمیتوان نوآوری گفت. همان دوره هم كسی از آنها استقبال نكرد. تناسب ساز اهمیت زیادی دارد. استادان قدیم هم این شیوه را نپسندیدند. نوآوری در سرپنجه انجام شده ولی جواب ندادهاست؛ چون نوازندهها آن را نپذیرفتند. نوازنده و سازنده باید با هم در ارتباط باشند و یكدیگر را درك كنند. سازنده برای دل خودش ساز نمیسازد. ساز باید بهدست نوازندهای قدرتمند برسد. وزن ساز اهمیت دارد. به مرور زمان این ویژگیها خودش را كامل كرده است. خود من هم صدای سازهای قدیمی را شنیدم و هم صدای سازهای جدید را. در رشته موسیقی هم تحصیل كردهام. نوآوریام در این است كه باید سازم صدایی مابین تن صدای تار قدما و امروزی داشته باشد. با این همه شكل سازم را كه ببینید، متوجه میشوید كه نه یحیی است و نه اوسفرج. مهر خودم را دارم.
در این حرفه متأسفانه هستند برخی كسانی كه سازها را گرانتر از قیمت اصلی میفروشند به هنرجویان. مثل اینكه برای جلوگیری از این اجحافها، كمیتهای در این زمینه در خانه موسیقی وجود دارد.
پوریا: البته ما سازها را قیمتگذاری نمیكنیم، ولی بله! گاه چنین اتفاقهایی میافتد.
فرهمند: مدتی قبل آقایی ساز چنگی به خانمی فروخته بود كه به آن قیمت نمیارزید. نامه دادیم به سازنده و در نهایت، طرف پول را به خریدار پس داد. فرد دیگری هم بود كه تاری را فروخته بود به یك جوان. آن جوان وقتی ساز را به استادان مختلف نشان داد، همه گفتند كه یحیی نیست. من هم گفتم، همه حاضریم امضا كنیم كه نیست. زنگ هم زدیم به آن آقا و گفتیم پول این نوازنده جوان را پس بده.
- ساز خوب باید چه ویژگیای داشته باشد و افراد غیرحرفهای برای خرید ساز باید چه معیارهایی را درنظر بگیرند؟
فرهمند: صدای ساز، زیبایی و اصول فیزیكی مهم است. باید دید اجرای ساز تناسب دارد یا نه. خرك، دهنه و سیمگیر را باید چك كرد. اگر تار یحیی را از جعبه بیرون بیاورید و ظاهرش را ببینید متوجه میشوید كه یحیی است.
پوریا: تجربه در انتخاب ساز خوب خیلی مهم است. این را هم بگویم كه از نظر من تاری خوب است كه جوابِ هر نوازندهای با هر سبكی را بدهد؛ یعنی مثلا هم فرهنگ شریف از نواختن آن لذت ببرد و هم لطفی.
- اگر سازندهای تمام ویژگیهای ظاهری ساز یحیی را رعایت كند چه؟ از كجا باید تشخیص بدهیم؟
فرهمند: همانطوری كه یك متخصص تابلوهای ونگوگ تشخیص میدهد كه آیا این نسخه اصل هست یا نه، در ساز هم میتوان هم اینگونه است.ساز تقلبی روح لازم را ندارد.
- كمانچه چطور؟
امیرعطایی: صنعت و دقت و زیبایی كار اهمیت دارد.
فرهمند: آقای لطفی میگفتند، از فاصله پنج متری هم در جعبه كمانچه باز شود میفهمم كه متعلق به آقای امیرعطایی است.
- سهتار چطور؟
مرادی: باید زیباییشناسی ساز را ببینیم. زیباشناسی ساز فقط به زیبایی ظاهری آن نیست. سازنده باید روانشناس باشد و بداند قرار است ساز را برای چهكسی بسازد. سرپنجه آن چگونه باشد و مضراب با چه قدرتی میخواهد فرود بیاید و ساز قرار است دست چهكسی باشد. سهتارهای زیادی ساخته شده ولی هیچكدام در حد سهتارهای اوس فرج، سیدجلال و حاج طاهر نیستند. سهتارهای عشقی به قول استاد كسایی 60سال پهلوان عرصه سهتار نوازی بودند.
- از دیدن سازتان در دست كدامیك از نوازندهها ذوق كردهاید؟
پوریا: نوازندهها لطف دارند و از سازم تعریف میكنند.
فرهمند: آقای علیزاده به من محبت دارند. در آلبوم «شب وصل» هم آقای طلایی با تار من همآواز آقای شجریان بود.
امیرعطایی: از ابتدا آقای كلهر با كمانچه من زدند؛ استاد لطفی و شكارچی هم همینطور. ساخت كمانچه را از زمانی شروع كردیم كه هنوز كمانچه به این شكل نبود. در ارتباط نزدیك با كسانی مثل آقای لطفی، شكارچی كلهر و منتظری این ساز را اصلاح میكردیم.
فرهمند: كلهر آلبوم «جاده ابریشم» را با كمانچه شما زده؟
امیرعطایی: بله!
مرادی: راستش نمیدانم سازم دست كدام استاد نبوده.(خنده). حدود 50سال است كه ساز میسازم. دو نفر با نام من ساز به فروشگاهها دادند. در عمرم به فروشگاهها و مغازهها ساز نفروختم. به همین دلیل به پیشنهاد آقای فرهنگ شریف و دكتر صفوت، روی سازمهر «فرمان مرادی» را اضافه كردم.
- میدانید سازِ شما به چه قیمتی دست بهدست میشود؟
پوریا: روزی یك نفر سازی آورده بود كه من هم تأیید كردم ساز خودم است. او میگفت، 45میلیون تومان آن تار را خریده. با این همه میدانم كه به قیمت خیلی خیلی كمتری آن را از من خریده بودند.
امیرعطایی: كسی پیش من آمد و كلی اصرار كرد كه پول ندارم و دانشجو هستم و... 3.5میلیون تومان یك كمانچه را به او فروختم. بعد متوجه شدم همان ساز را 7میلیون تومان فروخته. به من اعتراض كردند. در جواب گفتم به این قیمت نفروختم. یك نفر دیگر هم ساز مرا 26میلیون فروخته بود.
فرهمند: باید دعایی به جان این دلالها بكنیم...(خنده)
پوریا: نه آقا! اینها دلال نیستند. ما به دلال ساز نمیفروشیم.
فرهمند: ببینید! پنج سال پیش سازم 10میلیون قیمت داشت. پای نوازندهها را نباید وسط بكشیم. فرضا یك نفر از خارج آمده و به من ساز سفارش میدهد و میگویم یك سال دیگر تحویل میدهم. او عجله دارد و كسی كه ساز مرا مثلا 10میلیون خریده، به او میگوید، ساز را به تو 15میلیون تومان میفروشم. به این ترتیب در جامعه میپیچد كه تار فرهمند 15تومان فروش رفت. هاشمی وقتی مرد سهتارهایش قیمتی نداشتند.
پوریا: دیروز 30میلیون فروخته شد!
مرادی: سهتارم بین هفت تا 10میلیون تومان به فروش رفته ولی تارم به قیمت سازهای آقایان نیست. سعی كردم خودم باشم.
- سالی چند ساز میسازید؟
فرهمند: هشت، گاهی هم 9تا. سالی نیست؛ گاهی ساخت ساز 15ماه طول میكشد.
پوریا: خیلی نمیسازم؛ دوتا دوتا میسازم. تا حالا نشده كه یكباره پنج تا ساز را با هم شروع كنم به ساختن.
- آیا تجربههای شما در كتاب خاصی جمعآوری شده؟
امیرعطایی: هیچكدام از دوستانی كه حرفهای كار میكنند وقت و حوصله كتاب درآوردن ندارند. نمیدانم به آقای مرادی چهكسی كمك میكند...
فرهمند: حالا بعدها مینویسند...
- خب! این اتفاق خوبی نیست.
فرهمند: كتابی برای من آوردهاند به اسم راز ساز در ساختار تار.... از دیدن این كتاب واقعا عصبانی شدم. اصلا نویسنده تار را نمیشناسد. پدر جد ما هم نمیتواند تشخیص بدهد كه راز صدادهی چیست. مگر راز گفتنی است؟!
- خب! وقتی شما تجربههایتان را ثبت نمیكنید در یك كتاب، برخی دیگر بهخودشان جرأت نوشتن میدهند.
فرهمند: این واقعیتها مشخص میشود عزیز من! علیاكبرخان شهنازی را كمتر از دیگر تارنوازان میشناختند. هیچوقت در رادیو ساز نزد. میگفت ساز میزنم كه جامعهام ارتقا پیدا كند نه اینكه فلان كس خوشش بیاید.
پوریا: اصلا نباید اجازه انتشار چنین كتابهایی را بدهند.
• به جایی كه دوست داشتید در عرصه سازسازی رسیدهاید؟
مرادی: به جایی كه میخواستم رسیدم. بیشتر از این قدرتش را ندارم. چهارتا كتاب نوشتم. دوتا زیر چاپ رفته. یحیی نشدم ولی تا حدودی عشقی شدم؛ چون خودش هم مرا قبول داشت و میگفت علامت مرا بزن روی سازهایت كه گفتم كار كسی را خراب نمیكنم.
فرهمند: هیچ انسانی به منتهای خواستههایش نمیرسد. هر كاری با عشق شروع میشود. اگر عشق تمام شود مرگ فرا میرسد. نمیدانم آقای مرادی رسیدهاند یا نه... تا لحظه مرگ باید ادامه دهیم.
مرادی: توقعی ندارم.
امیرعطایی: باید تلاش كنیم تا آنجایی كه توان داریم، ولی ایدهآلها همچنان دور هستند.
پوریا: در دنیا به چیزی اندازه تار علاقه ندارم، اما در این راه لحظهای كوتاهی نكردم. تمام زحماتم را كشیدم تا به اینجا رسیدم. شیفته یحیی هستم.
- معرفي اساتيد:
یوسف پوریا
متولد 1318.پدرش علیاكبرخان حجار بود كه مجسمههای سنگی میساخت. استاد پوریا از سال 46در تعاونی شركت ملی نفت استخدام شد و با وجود علاقهاش به نوازندگی از سال 53ساختن تارهایی با كاسه یكتكه را شروع كرد. او از سال 55پس از آشنایی با استاد مرادی در مركز حفظ و اشاعه موسیقی تصمیم گرفت كه تارهایی با كاسه دوتكه و الگوی یحیی بسازد. استاد پوریا از سلیمان روحافزا، دوست یحییخان تار ساز، درباره شیوه كار یحیی و الگویسازی او آموخته است و تا آنجا كه ممكن است سعی میكند تارهایش به لحاظ هنری شبیه یحیی باشد. پوریا سال 1383از پژوهشكده هنرهای سنتی سازمان میراث فرهنگی درجه یك هنری دریافت كرده است.
بیاض امیرعطایی
متولد 1334در میانه. او شاگرد استاد بزرگ سازسازی ایران، یعنی ابراهیم قنبریمهر است. وی از مشهورترین سازندگان كمانچه در ایران محسوب میشود كه بیشتر كمانچههای كیهان كلهر ساخت اوست. سال 62كه استاد قنبریمهر بازنشسته شد، مسئولیت كارگاه سازسازی ایشان را برعهده گرفت و با همكاری اساتید دیگر دكتر ناجی، آقای فرهمند و استاد لطفی كارگاههای آموزشی سازهای ایرانی را راهاندازی كرد. امیرعطایی تاكنون در نمایشگاههای بینالمللی متعددی شركت داشته و راهنمایی رساله دانشجویان و تدریس در مراكز آموزش عالی از دیگر فعالیتهای اوست.
محمود فرهمند
متولد 1327در تهران. از 12سالگی وارد هنرستان موسیقی شد و نوازندگی تار و سهتار را آغاز كرد و پس آموختن اصول نوازندگی نزد استادانی چون هوشنگ ظریف و علیاكبرخان شهنازی، به دانشگاه هنرهای زیبا رفت. وی از سال 57ساختن ساز را آغاز كرد و در سال 63به پیشنهاد محمدرضا لطفی كارگاه سازسازی چاووش را راه انداخت. تارهای ساخت دست استاد فرهمند شهرت زیادی دارند و نوازندگان زیادی با این تار روی صحنه رفتهاند. وی چندین دوره عضو هیأت مدیریه كانون سازسازان خانه موسیقی بوده است. فرهمند دارنده نشان درجه یك هنری (معادل دكتری) از سازمان میراث فرهنگی و گردشگری است.
فرمان مرادی
او متولد 1326در كرمانشاه است. مرادی از سال 49فعالیتش را در مركز حفظ و اشاعه موسیقی شروع كرد و بعدها سرپرست و مدرس كارگاه سازسازی این مركز شد. وی شاگرد «محمد نوایی»، معروف به عشقی است. سهتارهای عشقی برای چندین دهه بهترین نوع سهتار محسوب میشد و به گفته كارشناسان امروزه كیفیت سهتارهای ساخت استاد مرادی بسیار به عشقی نزدیك است. بهگونهای كه بخش مهمی از اساتید با سهتاری نواختهاند كه مهر «فرمان مرادی» روی آن حك شده. وی رئیس كانون سازندگان خانه موسیقی است و گواهینامه هنری درجه یك از شورای ارزشیابی هنرمندان، نویسندگان و شاعران كشور دارد. تاكنون در زمینه سازسازی دو كتاب نیز از مرادی منتشر شده است.