او مدعي است مقتول 5سال قبل در خوابگاه مدرسه شبانه روزي باعث شده بود آبروي او برود و همين موضوع به انگيزهاي براي ارتكاب جنايت تبديل شده است.به گزارش همشهري، ساعت 10صبح روز 27شهريورماه سال 95وقتي كارگران يك كارگاه مبلسازي به محل كارشان در شرق تهران رفتند با صحنه هولناكي مواجه شدند.
جسد پسر جواني وسط كارگاه افتاده بود و شواهد نشان ميداد بهدليل اصابت ضربات جسم سخت به سرش به قتل رسيده است. آنها خيلي زود پليس را در جريان اين جنايت قرار دادند و با حضور كارآگاهان پليس آگاهي تحقيقات در اينباره آغاز شد. كارگران كارگاه مقتول را ميشناختند او بابك نام داشت و دوست نگهبان آنجا به نام وحيد بود كه از يك روز قبل به آنجا آمده بود. اما هيچكس از وحيد خبر نداشت و معلوم نبود چه بر سر او آمده است. حتي وقتي مدير كارگاه با او تماس گرفت جواب نداد تا سرنوشت وي نيز در هالهاي از ابهام قرار گيرد.
- عكس مقتول در تلگرام
كارآگاهان براي كشف راز جنايت به تحقيق از صاحب كارگاه پرداختند. او گفت: وحيد حدود يك سال ميشد كه در اين كارگاه كار ميكرد و شبها هم بهعنوان نگهبان در اينجا ميخوابيد. او پسر آرامي بود و هيچ مشكلي با وي نداشتيم. فرضيهاي كه كارآگاهان به بررسي آن پرداختند انگشت اتهام را به سوي وحيد نشانه ميگرفت و براساس آن احتمال داشت وحيد دوستش را در كارگاه به قتل رسانده و گريخته باشد.
زماني كه مأموران محلي را كه او شبها در آنجا استراحت ميكرد بازرسي كردند پي بردند بخشي از وسايل شخصي او و تلفن همراهش سرجايش نيست. اين موضوع ظن مأموران را نسبت به وي تقويت كرد. اما ساعتي بعد تصاويري در يكي از گروههاي تلگرامي كه دوستان مقتول در آن عضويت داشتند منتشر شد كه جاي هيچ ترديدي باقي نميگذاشت كه وحيد قاتل بابك است.
اين تصاوير كه وحيد آن را در گروه تلگرامي فرستاده بود جسد مقتول را نشان ميداد كه در كارگاه افتاده بود. در اين شرايط تجسسها براي يافتن مخفيگاه او آغاز شد تا اينكه مأموران با گذشت حدود 10ساعت از جنايت وحيد را دستگير كردند.
- كينهاي قديمي
وقتي وحيد تحت بازجويي قرار گرفت اعتراف كرد كه با يك ميله آهني به سر بابك ضربه زده و باعث مرگ او شده است. او درباره انگيزهاش از ارتكاب اين قتل گفت: من و بابك 5سال قبل در زادگاهمان در يك مدرسه شبانه روزي درس ميخوانديم. يك شب وقتي خواب بودم احساس كردم مقتول به من نظر دارد. او بعد از آن، ماجرا را براي بقيه بچهها تعريف كرد و باعث آبروريزي شد. بعد از آن ترك تحصيل كردم و از آنجا رفتم اما خيليها از اين موضوع با خبر شده بودند و آبرويم رفته بود.
براي همين افسرده شدم و براي كار به تهران آمدم و در كارگاه مبلسازي مشغول كار شدم. 5سال از اين ماجرا گذشته بود اما من هنوز به دنبال فرصتي براي انتقام بودم. تا اينكه روزي يكي از دوستانم تماس گرفت و درباره بابك صحبت كرد. او گفت بابك هم در شرق تهران كار ميكند. من شماره تلفن بابك را گرفتم و نقشهاي كشيدم.
با او تماس گرفتم و چون 5سال از آخرين ديدارمان گذشته بود خودم را بهعنوان يكي ديگر از بچههاي مدرسه معرفي كردم. او هم حرفهايم را باور كرد. گفتم در مبلسازي كار ميكنم و او را به كارگاهمان دعوت كردم. وقتي او به ديدنم آمد شك كرد و گفت چهره ات عوض شده،اما من از او پذيرايي كردم و شب در كارگاه ماند و در آنجا او را به قتل رساندم. متهم به قتل در ادامه صحنه جنايت را بازسازي كرد و در نهايت پروندهاش با صدور كيفرخواست به دادگاه فرستاده شد.
- در دادگاه
در جلسه محاكمه كه ديروز در شعبه دوم دادگاه كيفري يك استان تهران به رياست قاضي محسن زالي بوئيني برگزار شد ابتدا پدر و مادر مقتول بهعنوان اولياي دم در جايگاه ايستادند و گفتند كه خواستهشان قصاص مقتول است. سپس رئيس دادگاه اتهام مباشرت در قتل عمدي را به متهم تفهيم كرد و از او خواست به دفاع از خودش بپردازد.
وحيد گفت: قتل را قبول دارم اما قصدي براي اين كار نداشتم و ميخواستم با بابك صحبت كنم. وي ادامه داد: وقتي او به كارگاه آمد گفتم كه برايم از خاطرات دوران مدرسه بگويد و او هم گفت كه براي چند نفر از بچهها مزاحمت ايجاد و آنها را اذيت كرده بود. او اسم من را هم گفت اما من به روي خودم نياوردم.
چند ساعت گذشت تا اينكه ساعت به 3بامداد رسيد. هنوز حرفهاي او ادامه داشت كه اسم اصلي خودم را گفتم. او شوكه شده بود. از جايش بلند شد و يك چاقو كه با آن هندوانه بريده بوديم را برداشت و ميخواست به طرفم حمله كند. من هم يك ميله آهني برداشتم و ابتدا با آن ضربهاي به دستش زدم و سپس ضربهاي به سرش زدم. خيلي ترسيده بودم و از كارگاه فرار كردم. اما كمي آن طرفتر يادم افتاد كه وسايلم را جا گذاشتهام. دوباره برگشتم و گوشي موبايل و كيفم را برداشتم و قبل از فرار چند عكس از جنازه گرفتم و چند ساعت بعد به گروه تلگرامي كه بچههاي مدرسه در آن بودند فرستادم.
در ادامه جلسه وقتي رئيس دادگاه درباره برخي از ضدو نقيضگوييهاي متهم سؤال كرد او اينطور جواب داد: من مدتهاست شيشه مصرف ميكنم و به همين دليل درست همهچيز يادم نميآيد. او ادامه داد: پدرم از زماني كه يادم ميآيد موادمخدر مصرف ميكرد و من هم از زماني كه 7، 8ساله بودم پاي بساط او مينشستم و مواد مصرف ميكردم. موقعي كه بچه بودم شايد ماهي يكي دو مرتبه مواد ميكشيدم اما اين اواخر بيشتر شد و مواد مصرفيام شيشه شده بود. وي در آخرين دفاع از خودش گفت: با اينكه از بابك كينه به دل گرفته بودم اما باور كنيد قصد كشتن او را نداشتم و تقاضاي بخشش دارم.