اين كتاب به تدريس مسيرهاي گردشگري به مدير فني آژانسهاي خدمات گردشگري ميپردازد. با احترام به نويسندگان كتاب، راهنماي گردشگري بايد اذعان كرد كه متأسفانه اين كتاب مملو از اشتباه است كه ميتوان مثنوي 70من كاغذ در نقد آن نوشت. در اين يادداشت سعي شده است تنها به بخش اندكي از اشتباههاي فراوان موجود در اين كتاب پرداخته شود.
در صفحه 19 كتاب آمده است كاخ تيموري در ميدان نقش جهان در دوران صفويه ايجاد شده درحاليكه چنين كاخي وجود ندارد. همچنين اعلام شده است كه تختجمشيد در پهنهاي نيمهطبيعي- نيمهمصنوعي ايجاد شده است كه مشخص نيست منظور نگارندگان كتاب از اين جمله چيست. تختجمشيد بر دامنه تراشيده شده كوه رحمت بنا شده نه پهنهاي نيمه طبيعي- نيمهمصنوعي. نويسندگان كتاب همچنين در مورد زيگورات چغازنبيل نوشتهاند كه اين بنا در ويرانههاي شهر مقدس پادشاهي ايلام ساخته شده است درحاليكه زيگورات چغازنبيل در بقاياي برجاي مانده از شهر مقدس پادشاهي ايلام (دوراونتاش) قرار دارد و هيچ ويرانهاي پيش از آن وجود نداشته است.
برخلاف ادعاي نويسندگان در صفحات 20 و 23 اين كتاب نيز تختسليمان در دره كوههاي آتشفشاني واقع نشده و آتشكده آذرگشب ساساني نيز در دوره ايلخاني بازسازي نشده است. نويسندگان از ارگ بم و مجموعه شيخ صفيالدين نيز بهعنوان نمونهاي از معماري قرون وسطايي ياد كردهاند و ذكر اين موضوع ضروري است كه قرون وسطي براي تاريخگذاري در اروپا كاربرد دارد نه در ايران.
نويسندگان در صفحات 20تا 22 كتاب نيز از وجود آثاري همچون پهنهاي مستحكم و مجموعهاي سلطنتي از كاخ دروازه تالار عمومي در پاسارگاد نام بردهاند كه اصلا چنين چيزي در اين محوطه وجود ندارد.
سلطانيه نيز نخستين گنبد دوپوسته ايران در كتاب شناسايي مسيرهاي گردشگري معرفي شده است؛ درحاليكه گنبد نظامالملك در مسجد جامع اصفهان 350سال پيش از گنبد سلطانيه و با معماري دو پوسته احداث شده است. نويسندگان اين كتاب در اشتباهي ديگر نيز سال 221پيش از ميلاد را كه دوران پادشاهي تيرداد نخست از دودمان اشكاني است به اشتباه سال سلطنت داريوش هخامنشي ذكر كردهاند. همچنين برخلاف ادعاي نويسندگان كتاب، بيستون تنها متن تاريخي هخامنشي نيست بلكه در تختجمشيد، همدان، نقش رستم، پاسارگاد، جزيره خارك و حتي در استان وان تركيه نيز كتيبههايي از پادشاهان هخامنشي وجود دارد.
در صفحه 27كتاب نيز از شهر سوخته بهعنوان نخستين منطقه ظهور جوامع مركب در شرق ايران نام برده شده است؛ درحاليكه چنين عنواني در علم باستانشناسي نامفهوم است و بايد از نويسندگان پرسيد كه منظورشان از جوامع مركب چيست؟
صفحه 24 كتاب نيز سابقه ايوان ستوندار در معماري ايران قبل و بعد از اسلام را منكر شده و اعلام كرده است كه ايوان ستوندار باغ چهلستون نخستين نمونه از اينگونه معماري است؛ درحاليكه در هزاره اول پيش از ميلاد در نوشيجان تپه، گودين تپه و در تختجمشيد و آپادانا، ايوانها و تالارهاي ستوندار پيش از اين احداث شدهاند.
در بخش ديگري از كتاب معرفي مسيرهاي گردشگري گفته شده كه ميمند منطقهاي مستقل و نيمهخشك در انتهاي درهاي در منتهياليه جنوب كوههاي مركزي ايران است؛ درحاليكه بايد از آنها پرسيد مگر ميمند كرمان منطقهاي خودمختار يا مستقل است كه در صفحه 28كتاب از آن با عنوان منطقه مستقل نام برده شده است؟ به سازههاي صخرهاي ميمند نيز معماري دستكند ميگويند نه غارهاي قابل سكونت كه در اين كتاب با اين عنوان از معماري ميمند سخن گفتهاند.
رودخانهاي كه در شوش است نيز رود شائور نام دارد نه رود شاپور كه در صفحه 28كتاب آمده است. نويسندگان همچنين مكان ذخيرهگاههاي زيستكره ارسباران(آذربايجان شرقي)، درياچه اروميه(آذربايجان غربي)، گلستان (گلستان) و ارژن (فارس) را در ارتفاعات قفقاز ايران ذكر كردهاند؛ درحاليكه قفقاز خارج از مرزهاي ايران امروزي است و بيش از يكهزار كيلومتر بين قفقاز و شيراز در استان فارس فاصله است. در صفحه 65كتاب نيز در بخش گشتهاي يك روزه، شهر شيراز را استان شيراز معرفي كردهاند!؟
آيا اين حجم از اشتباههاي فاحش و بسياري اشتباههاي ديگر كه در اين مقال نميگنجد، زيبنده كتابي است كه بهعنوان مرجع درس شناسايي مسيرهاي گردشگري براي مديران فني و راهنمايان گردشگري تدريس ميشود؟ سازمان ميراث فرهنگي، صنايعدستي و گردشگري كشور داراي يكي از بزرگترين پژوهشگاههاي علمي با چندين پژوهشكده ازجمله پژوهشكده گردشگري است كه بهتر بود اين كتاب پيش از معرفي بهعنوان منبع اصلي دروس گردشگري از سوي پژوهشگاه مورد بررسي قرار ميگرفت؟