زیر و رو کرد نه تنها زمین را دل‌های گل‌هایی را

که گلبرگ‌هايش

زير کوهي از آوارها مانده بودند

مهسا اسفندياري‌محبوب، 15ساله

خبرنگار افتخاري از قم

 

  • ميهمان ناخوانده: مرگ

بادکنکي که به سقف آويزان ماند

کادويي که هرگز باز نشد

ميهماني که در راه بود

جشني که هرگز گرفته نشد

مرگي که در روز تولد بود...

متينا عروجي، 14ساله

خبرنگارافتخاري از انديشه

 

  • آرامش

حال آرام آرميده‌ايد.

جايتان اين‌جا نبود

شما از قبل آسماني بوديد

زهرا حقيقت‌منش، 17ساله

خبرنگار افتخاري از تهران

 

  • خاطره

راستي چه‌چيز جالب‌تر از زلزله؟

ما را توي چادر مي‌خواباند،‌ زير ستاره‌هايي که به ما لبخند مي‌زنند

و کلي خاطره برايمان مي‌سازد که براي بچه‌هايمان بگوييم، بعد هم براي نوه‌هايمان:

- يک شب زمين، شكلِ ژله‌اي شد که تکانش داده‌اند و ديوار خانه‌مان شيشه‌اي شد که بدجور زمين خورده.

مادرم جيغ مي‌کشيد.

برادرم زار مي‌زد.

زلزله خانه‌مان را در هم کوبيد

پدرم را زير آوار گذاشت

ما را توي چادر خواباند، زير ستاره‌ها

در هوايي که بدتر از ترس مي‌لرزاند

راستي....

مدرسه را با امتحان‌هايش جمع کرد و رفت

اما چند تا از رفقا را هم با خودش برد

ما مانديم و چند خاطره‌ي ترسناک، ترسناک‌تر از همه‌ي فيلم‌هاي ترسناک!

ساينا محمديان

14ساله از خرم‌آباد

عكس: هما خرمي

خبرنگار جوان از شاهرود