نكته قابلتوجه، اين است كه بعيد مينمايد ميرزا آقاخان نوري داراي چنان عقل و درايتي براي امور تهران بوده باشد كه براساس تعداد نفوس و عدد خانهها، برنامهريزي در دستور كار داشته باشد و باتوجه به آنكه يك سال پس از شهادت مرحوم اميركبير، اين امر صورت گرفته- هرچند سند متقني در دست نداريم- اما ميتوان گمانهزني كرد كه از تراوشات افكار آن مرد بزرگ براي اداره تهران و ايران بوده و طرح سرشماري، بايد از سوي او مصدر يافته باشد؛
هرچند كه اطلاع چنداني از ميزان جمعيت تهران در آن روزگار در دست نداريم، اما امير دستور داده بود آماري از تعداد افراد معلول و متكدي در تهران تهيه شود؛ روزنامه وقايع اتفاقيه در شماره 32، چهاردهم ذيقعده 1267(19شهريور 1230شمسي) آورده است: «حسبالحكم اولياي دولت عليه مقرر شده است كه اشخاص فالج و نابينا و اعوج را كه به اين جهات در شهر مشغول تكدي هستند و قوه كسب ندارند، هريك به اسم و رسم نوشته و معين گردد كه تولد و توطن ايشان از كجا بوده و به چه علت از علل مسطوره مبتلا هستند كه لابد به مقام سؤال و تكدي برآمدهاند.
عاليجاه محمودخان كلانتر حسبالحكم كدخدايان دارالخلافه را اخبار نموده و مشغول تعيين و ثبت اسامي آنها است.» پس بهراحتي ميتوان نتيجه گرفت اميركبير كه به فكر افراد آسيبديده بود، به يقين به افزايش جمعيت و سطح سلامتي آنها نيز بينديشد و با دريافت آمار صحيح، درصدد برنامهريزي برآيد. اما طبق سند ديگري كه در دست است، در سال 1301قمري (1262شمسي) نيز سرشماري ديگري انجام پذيرفته بوده و جمعيت تهران 106482نفر ذكر شده كه در 9093باب منزل، سكنا داشتهاند. در مقدمه كتابچه چاپ شده مربوط به احصائيه سال 1301شمسي، درباره اين سرشماري چنين آمده است:
«اولين احصاي نفوس تهران در سال 1301قمري (1262ش) يعني 50سال قبل به وسيله آقاي ميرزا سيدشفيعخان ميرفخرايي مدير لشكر كه خوشبختانه در قيد حيات و از دادن اطلاعات خود كمكهاي ذيقيمت به اين تاريخچه مضايقه ننموده و ما را قرين امتنان داشتهاند بهعمل آمده است كه جمعيت شهر را در آن تاريخ 106482نفر تعيين نمودهاند.» به زبان ديگر 134سال پيش جمعيت تهران اندكي بيش از 100هزار نفر بوده و امروز چند برابر شده است؟