مسعود میر: «سینما را هنر نمی‌شناسم تا زمانی‌که به سهولت بوم و قلم‌موی نقاشی در دسترس باشد.» شاید همین یک جمله ژان کوکتو، هنرمند و روشنفکر فرانسوی را باید یکی از قدیمی‌ترین سرفصل‌های اختلاف حامیان سینمای نگاتیو و سینمای دیجیتال دانست.

كوكتو كه خودش هم يد طولايي در فيلمسازي داشت البته زماني اين حرف‌ها را زد كه حتي نمي‌شد به هيچ فيلمسازي قبولاند كه روزگاري مي‌توان با يك دوربين كوچك مرزهاي ساخت فيلم را كيلومترها جابه‌جا كرد. اين سررشته اختلاف البته همين چند شب پيش هم زير گچبري‌هاي بي‌مانند عمارت قاجاري باغ فردوس، ميان گروهي از موافقان و مخالفان سينماي ديجيتال به بهانه نمايش يك فيلم رخ‌نمايي كرد.

«خاطرات نگاتيو» ساخته فرهاد ورهرام مستندي است درباره تعطيلي لابراتوارهاي فيلم و تبديل سيستم آنالوگ به ديجيتال. فيلم داستان تعطيلي ناگهاني 2 لابراتوار قديمي تهران را كه از اواخر سال1393 ديگر فعاليتي ندارند، روايت مي‌كند و مروري است بر احوال رو به مرگ قلب تپنده مراكز تبديل نگاتيوهاي خاطره‌انگيز به پزتيوهايي كه هر فريم‌اش به اندازه يك نما از تاريخ سينماي ايران مغتنم بود.

ورهرام با روايت روزهاي پاياني فعاليت استوديو فيلمساز و لابراتوار بديع راوي يك پوست اندازي تكنولوژيكال و البته ناگهاني است. خاطرات نگاتيو سراسر افسوس است و البته حيرت از اينكه چگونه مسئولان سينمايي به پاك‌شدن بخشي از تاريخ زنده سينماي كشور تن دادند. بخش خصوصي در مقابل هجوم سينماي ديجيتال و حمايت مسئولان سينمايي از توسعه امكان نمايش فيلم در كشور بي‌پناه مانده و حالا بيشتر از اينكه بحث داغ نگاتيو يا ديجيتال مطرح شود، پاك‌شدن يك خاطره و آثاري كه بر آن ثبت شده‌ است، مدنظر قرار گرفته است: خاطره‌اي به نام نگاتيو.

خاطرات و آثاري كه مي‌توانست با يك نابخردي فراموش شود. نابخردي كه لادن طاهري، مدير فيلمخانه ملي ايران درباره آن چنين مي‌گويد: «متأسفانه با ورود ديجيتال فكري براي حفظ داشته‌هاي سينماي ايران در بخش لابراتوارها نشده بود. اما سينماي ايران خوشبخت بود كه مديران لايق و دلسوزي در استوديو بديع و فيلمساز وجود داشتند كه تسليم اين موج نابخردي نشدند و از گروهي كمك خواستند تا اين مجموعه از داشته‌هاي سينماي ايران در فيلمخانه ملي گردآوري شود. همچنين تلاش كردند تا همه هنرمندان و اساتيدي را كه در استوديوها وجود داشتند، به نوعي در عرصه ديجيتال نيز وارد كنند.»

  • قصه لابراتوار

فرهاد ورهرام دراين‌باره به همشهري مي‌گويد: «پاي من نخستين‌بار به‌عنوان سياهي‌لشكر و نيروي كمكي در پشت صحنه فيلم فريدون رهنما به سينما باز شد. من آن روزها حلقه‌هاي نگاتيو فيلمبرداري‌شده را به استوديو فيلمساز در كوچه تنكابن مي‌بردم و زماني كه بعد از حدود نيم قرن براي ساخت مستند پا به اين كوچه گذاشتم، خيلي چيزها در زندگي و سينما تغيير كرده بود.» اين مستندساز درباره علاقه‌اش به يكي از دوسينماي ديجيتال و آنالوگ هم جانب اعتدال را مدنظر دارد: «من با دوربين ديجيتال براي لابراتوارهاي نگاتيو و سينماي آنالوگ فيلم ساختم.

من معتقدم كه با گسترش سينماي ديجيتال بايد نيم‌نگاهي هم به حفظ سينماي آنالوگ داشته باشيم و عرصه را براي نفس كشيدن و حتي رشد اين سينما تنگ نكنيم.» او با اشاره به اينكه زماني در سينماي صامت تصور ساخت فيلم با صدا محال بود اما خيلي زود استوديوهاي فيلمسازي به تكنولوژي سينما مجهز شدند، تأكيد كرد: «تكنولوژي درجا نمي‌زند اما ما هم بايد براي حفظ دستاوردهاي گذشته جهت به‌نمايش درآوردن سير تكامل سينماي ايران درايت بيشتري به خرج دهيم.»