مدتها بود که یک نفر اینطور همهي ما را دور هم جمع نکرده بود. مدتها بود که اینقدر سر یک موضوع با هم توافق نداشتیم.
مدتها بود که کسی را این قدر دوست نداشتیم.
حاجقاسم سلیمانی اما باعث شد همهي این اتفاقات بیفتد. نظامی سبزپوش کمحرفي كه چشمهایش هزار و يك حرف دارد و کاری کرده که خیلی از جوانها در فضای مجازی هشتگ او را دنبال کنند و ویدئوهایش را دست به دست بچرخانند.
حالا بعد از مدتها کسی در بین ما زندگی میکند که شمایل واقعی یک قهرمان را دارد؛ مردی که درگیر بازیهای سیاسی و گرفتاریهای معمولی نشده و برای آرمانهای خودش و یک ملت میجنگد
مردی که توانست با فرماندهی دقیقش داعش را از پا دربیاورد و تبدیل شود به قهرمان ما و خیلی از ملتهای منطقه؛ مردمی که مدتها بود منتظر یک نفر بودند تا آنها را نجات بدهد و این اتفاق بالاخره رخ داد.
همین رویداد مهم باعث شد سوژهي پروندهي جلد ما هم حاجقاسم سلیمانی باشد و در اين پرونده تلاش کردیم ابعاد مختلف شخصیت او را بررسی کنیم و از کسانی که سالها در کنارش بودهاند، بپرسیم چه چیزی قاسم سلیمانی را حاجقاسم کرد؟
در کنار اینها روایات شنیدهنشده و عکسهای کمتر دیدهشدهای هم از جناب سرلشكر داریم و بعضی جزئیات دیگر که در ادامه خواهید دید.وقتی که جنگ شروع شد قاسم فقط 24سال داشت.
او که درست در اوج جوانی و حتی بیتجربگی بود به عنوان فرمانده لشکر 41 ثارالله کرمان همراه با نیروهایش راهی خوزستان شد. جوان کرمانی و نیروهایش که بيشتر آموزش دیدهی خود او بودند، در سوسنگرد مستقر شدند و به مرور در عملیاتها شرکت کردند.
آن زمان کسی قاسم سلیمانی را نمیشناخت و ژنرال اول اين روزهای جهان جایی در میان فرماندهان کارکشته مانند احمد متوسلیان، مهدی باکری و... نداشت اما در بین نیروهایش از محبوبیت بالایی برخوردار بود.
با این حال جوان کرمانی توانست در یک دورهي کوتاه عملیاتهای مختلفی را با موفقیت پشت سر بگذارد و به عنوان مسئول عملیات طریقالقدس انتخاب شود.
خیلی از قدیمیهای جنگ، قاسم سلیمانی را به عنوان کشف بزرگ شهید حسن باقری میشناسند. حسن باقری که لقب مغز متفکر عملیاتها را یدک میکشید
یکی از اولین نفراتی بود که در سالهای ابتدایی جنگ قاسم سلیمانی را شناخت و به او اعتماد کرد. آن زمان هنوز قاسم سلیمانی در بین بچههای رزمنده شناخته شده نبود اما با اعتماد فرماندهان ارشد توانست به عنوان فرمانده یکی از محورهای عملیات طریقالقدس انتخاب شود و عملیات را با موفقيت کامل پشت سر بگذارد.
در طریقالقدس نیروهای قاسم سلیمانی توانستند ارتفاعات «الله اکبر» را پس از هفت ماه فتح کنند و شهر بستان و ۷۰ روستای تابعهی آن را پس بگیرند.
در این عملیات چهاردهروزه که امام خمینی(ره) به آن لقب «فتحالفتوح» را داد، حاجقاسم به شکل سختي مجروح شد اما به شکل معجزهآسایی نجات پیدا کرد.
یادگاری آن عملیات برای حاجقاسم، ترکشی بود که به عصب دست راستش خورد و باعث شد تا همین امروز آن دست با مشکلات حرکتی رو به رو باشد.
تا قبل از این عملیات قاسم سلیمانی به عنوان فرمانده بچههای کرمان شناخته میشد اما پس از آن فرمانده جوان سپاه 41 ثارالله به خوبی بین فرماندههان مهم جنگ جا افتاد و درعملیاتهایی مانند کربلای5 و والفجر8 نقش محوری ایفا کرد.
- حاجقاسم کجا گل کرد؟
سالهاي پایانی جنگ برای رزمندههای ایرانی دوران پرتلاطمی بود. بعضی اوقات در یک بازهي کوتاه عملیاتهای موفق زیادی انجام میشد و بعضی مواقع شکستهای پیاپی دامنگیر نیروهای ایرانی میشد.
در این دوران خاص و عجیب خیلی از گردانها و فرماندهانشان با شکست روبهرو شدند اما حاجقاسم سلیمانی که حالا یک فرمانده باتجربه شده بود، توانست در همان دوران عملیاتهای بسیار موفقی را پشت سربگذارد.
در چند سال اخیر و به خصوص پس از معروف شدن حاجقاسم، دلایل زیادی را برای موفقیت حاجقاسم در جنگ آوردهاند اما خيليها مشورت پذیری را نقطهي قوت این فرمانده سیساله میدانند.
رزاقزاده از خاطرات آن زمان میگوید: «حاجقاسم بسیار مشورتپذیر بود، بعد از هر عملیات در جلسات متعددی نقاط ضعف و قوت نیروها را بررسی میکرد و از بقیه هم مشورت میگرفت وسعی میکرد تا عملیات بعدی مشکلات را بر طرف کند.
آن زمان فرماندهان مختلف سعی میکردند ویژگیهای خوب همدیگر را کسب کنند اما تا قبل از حاجقاسم کسی چنین جلساتی را با نیروهایش برگزار نمیکرد و این کار نوآوری به حساب میآمد.
نتیجهي این نوآوری هم بسیار درخشان بود. علاوه بر این حاجقاسم همواره با نیروهایش رابطهي پدر فرزندی داشت و خیلی به تربیت نیرو اهمیت میداد.
این منش حاجقاسم باعث شد تعداد زیادی از نیروهایش در سالهای بعد از جنگ به مسئولیتهاي مهمی منصوب شوند.»
- آبديده در مرز
رزاقزاده در میان خاطراتش میگوید که حاجقاسم در دوران جنگ مانند خیلی از دیگر فرماندهان به پایان جنگ فکر میکرد و در سالهای پایانی جنگ نسبت به نتیجهي آن بسیار امیدوار بود.
حاجقاسم میگفت: «باتوجه به پارامترهای موجود انشاءالله پیروز جنگ هستیم. به خاطر همین باید خودمان را برای مراحل سختتر آماده کنیم. نباید فکر کنیم با پایان جنگ همه چیز تمام میشود.»
این روحیهی حاجقاسم باعث شد در سالهاي پس از جنگ با تمام تجربیاتی که کسب کرده بود، باز هم در امور نظامی فعالیت کند و در عملیاتهاي سخت و پیچیدهای مانند امنیت بخشیدن به مرزهای شرقی کشور موفق شود.
پس از موفقيت در این عملیات و در سال76 حاجقاسم سلیمانی به عنوان فرمانده بخش برون مرزی سپاه، یعنی نیروی قدس معرفی شد.
در آن دوره خبری از داعش نبود اما ناامنیها در افغانستان و طالبان دستکمی از داعش نداشت و ضرورت کنترل این گروه نظامی باعث انتخاب قاسم سلیمانی شد.
حاجقاسم که خودش بومیِ یک منطقهي کوهستانی به نام «رابر» بود، نظام سیاسی مردم آن مناطق را به طور کلی میشناخت و به خاطر تجربیاتش در کنترل مرزهای شرقی با جامعهي افغانستان آشنایی نزدیکی داشت.
همهی این ویژگیها باعث شد فرمانده حدودا چهلسالهی نیروی قدس تجربهی موفقی را به کارنامهاش اضافه کند.
منبع:همشهري جوان